ندیدن نشانی از نبودن نیست / لازمههاي انتخابات مطلوب از دید علی مطهری / طالبان از تطهیر تا مزدوری آمریکا
به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز سه شنبه ۱۷ مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که تحركات جديد براي فيلترينگ در برنامه هفتم توسعه، در مراکز نگهداری از معلولان چه میگذرد؟ رایزنی در کشورهای میانجی و آغاز ماراتن انتخابات در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
ندیدن نشانی از نبودن نیست
پیمان مولوی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار نوشت: خیلی وقتها ما فکر میکنیم اگر چیزی را انکار کنیم آن امر دیگر وجود نخواهد داشت و این ندیدن می تواند ریسک بسیار زیادی را به اقتصاد ایران تحمیل کند.
در دوران جنگ سرد و در سال هایی که گورباچف به ریاست حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوری رسیده بود، اتفاقی رخ داد که بسیار درس آموز بود. در یک روز تعطیل مردم در حال قدم زدن در میدان بزرگ سرخ مسکو بودند که صدای یک هواپیمای کوچک سفید رنگ را شنیدند ولی کسی توجهاش بدان جلب نشد چون روزی ملی بود و فکر میکردند که یک نمایش و یا چیزی از این دست است. اما به مرور این هواپیمای تک موتوره نزدیک و نزدیک تر شد و ناگهان در نزدیکی میدان سرخ فرود آمد به مرور افراد به دورش جمع شدند و پلیسها هم سر رسیدند. خلبانی از هواپیما پیاده شد و گفت برای صلح. او خلبانی از آلمان غربی بود و ۶۰۰ کیلومتر را از المان غربی و پشت دیوار آهنین پیموده بود، بدون اینکه کسی جلویش را بگیرد و آمده بود صاف در میدان اصلی اتحاد جماهیر شوروی نشسته بود و مردم دورتا دورش را احاطه کردند. بعد از این جریان مانده بودند که چکونه خبر را به گورباچف برسانند و وقتی رساندند وی بسیار عصبانی شد. در جلسه بعدی که روسای ارتش و ... حاضر بودند گورباچف جمله جالبی گفت. وی گفت: ما تنها ابرقدرتی هستیم که ورود یک هواپیمای بیگانه را پلیس راهنمایی و رانندگی به نیروی هوایی مان خبر می دهد. این داستان واقعی بسیار آموزنده است، دقیقا زمانی که حسگرهای اصلی کار نکنند و آنها را استحاله کرده باشیم نمی توانیم انتظارات زیادی از خروجی اش داشته باشیم.
در ایران نیز شاهد ندیدن بازار واقعی و ازاد ارز هستیم و هر کاری میشود به جز اصل کار که شامل اتخاذ یک سیاست انقباضی به نفع عموم و از بین بردن سایه تحریم ها از روی اقتصاد ایران.
بانک مرکزی بازاری را که میلیونها ایرانی از ان خرید ارز می کنند ان هم برای حفظ ارزش ریال را نمی بیند ولی این ندیدن به معنای نبودن ان بازار نیست.
تا تورم داریم کاهش ارزش ریال وجود دارد و این زمانی متوقف می شود که تورم ایران و امریکا یکی شود و در این صورت شما کاهش ارزش ریال را نخواهید دید.
لازمههاي انتخابات مطلوب از دید علی مطهری
علي مطهري طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان لازمههاي انتخابات مطلوب نوشت: اين روزها در آستانه پيشثبتنام انتخابات دوازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي رسانه ملي و مسوولان برگزاري انتخابات به درستي تبليغات وسيعي را آغاز كردهاند براي رسيدن به يك انتخابات مطلوب. اما انتخابات مطلوب، مشروط به تحقق لوازم و شروط و مقدماتي چند است كه در راهبرد اين عزيزان مغفول واقع شده يا لااقل فعلا پرداختن به آنها را ضروري نميبينند. مهمترين مقياس و مولفه انتخابات مطلوب، ميزان مشاركت مردم است.
آنچه از شواهد و قرائن برميآيد و زير پوست جامعه ميگذرد آن است كه فعلا ميل قابل توجهي براي مشاركت در انتخابات وجود ندارد، يكي به خاطر دو انتخابات غير آزاد گذشته رياستجمهوري و مجلس يازدهم و ديگر به دليل مشكل سختي معيشت مردم و تورم و گراني افسارگسيخته كه اميدي هم به بهبود آن احساس نميشود و سوم به خاطر تنزل جايگاه مجلس از آنچه در قانون اساسي وجود دارد. مسوولان بايد اين سه علت را از بين ببرند تا خود به خود معلول آنها يعني عدم تمايل به شركت در انتخابات نيز از ميان برخيزد. براي از بين رفتن سابقه بد دو انتخابات گذشته، هياتهاي اجرايي و نظارتي و در راس آنها شوراي نگهبان بايد مردم را به اطمينان برسانند كه رويه گذشته در حذف نامزدهاي كارآمد و نگاه سياسي و مهندسي انتخابات تكرار نخواهد شد. براي اميدوار شدن مردم به آينده بهتر از نظر معيشت نيز مردم بايد توقف افزايش قيمتها را احساس كنند و اين امر تا حد زيادي به سياست خارجي كشور بستگي دارد.
دولت سيزدهم بايد هرچه زودتر پاي خود را از جنگ روسيه و اكراين بيرون بكشد تا اتحاد اروپا و امريكا عليه ايران و افزايش تحريمها را متوقف كند و از سوي ديگر با بهبود روابط با دنيا راه سرمايهگذاريهاي خارجي را باز كند و الا فاصله ما با كشورهاي همسايه، همچون امارات و تركيه و حتي آذربايجان از نظر توسعه باز هم افزايش مييابد. اما براي بازگشت مجلس به جايگاه خود نيز چند كار بايد صورت گيرد. بايد قبول كنيم كه مجلس از جايگاه خود در قانون اساسي پايين آمده و طبعا كارآمدي آن تنزل پيدا كرده و ديگر نميتوان گفت نماينده اراده مردم است. با تاسيس شوراهاي مختلف در كنار مجلس و تفويض اجازه قانونگذاري به آنها بخشي از اقتدار مجلس طي سالهاي اخير از بين رفته است. تاسيس شوراي عالي نظارت بر حسن اجراي سياستهاي كلي نظام در مجمع تشخيص مصلحت نظام كه به مثابه شوراي نگهبان دوم مصوبات مجلس را بررسي ميكند و كار آن مخالف صريح قانون اساسي است بخش ديگري از اقتدار مجلس را گرفته است.
تاسيس شوراي هماهنگي اقتصادي سران قوا نيز كه صرفا براي مقابله با تحريمهاي شديد ترامپ و دور زدن آنها شكل گرفته بود اما به عنوان يك نهاد دايمي تلقي شده است و دست به قانونگذاري ميزند، بخش ديگري از اقتدار مجلس را از ميان برده است.
براي آنكه مجلس به جايگاه اصلي خود برگردد، بايد اولا شوراهايي مانند شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه در قانون اساسي هم وجود ندارد حق قانونگذاري نداشته باشند و فقط سياستگذار باشند. ثانيا شوراي عالي نظارت بر حسن اجراي سياستهاي كلي نظام منحل شود و انطباق لوايح و طرحها با سياستهاي كلي به عهده نمايندگان مجلس باشد و حداكثر نماينده مجمع تشخيص بتواند در كميسيون و صحن مجلس نظر خود را اعلام نمايد و ثالثا شوراي عالي سران كه يك امر موقت بوده تعطيل شود. با آن سه كار يعني اطمينان مردم از تكرار نشدن رويه دو انتخابات قبلي و بهبود وضع معيشت مردم و بازگشت مجلس به جايگاه اصلي خود، ميتوان به مشاركت بالاي مردم اميدوار بود.
طالبان از تطهیر تا مزدوری آمریکا
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در سرمقاله شماره امروز خود نوشت: امروز ۱۷ مرداد به مناسبت شهادت محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی به دست تروریستهای طالبان در کنسولگری ایران در مزارشریف که در سال ۱۳۷۷ صورت گرفت «روز خبرنگار» نام گرفته است. علاوه بر این خبرنگار، ۸ دیپلمات ایرانی که در کنسولگری مزارشریف مشغول کار بودند نیز به دست طالبان به شهادت رسیدند. عناصر سرکرده طالبان همواره تلاش کردهاند این جنایت را به افراد خودسر نسبت بدهند، ولی مشاهدات شاهدان عینی، دروغ بودن این ادعا را به اثبات رسانده و قتلعام مردم مزارشریف و این ۹ دیپلمات و خبرنگار ایرانی را به نام گروه تروریستی طالبان به ثبت رسانده است.
بعد از آنکه دور اول سلطه طالبان بر افغانستان با حمله ارتش آمریکا به این کشور در سال ۱۳۸۰ و بعد از انفجار برجهای دوقلوی نیویورک به پایان رسید، این گروه تا مردادماه سال ۱۴۰۰ به دریوزگی قدرت مشغول بود تا اینکه به موجب توافقی که در دوحه قطر با نمایندگان آمریکا امضا کرد در ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ با خروج برنامهریزی شده اشرف غنی رئیس جمهور دست نشانده آمریکا از کابل، بار دیگر بر افغانستان سلطه یافت. در مدت دو سال اخیر که گروه تروریستی طالبان بر افغانستان حاکم است هنوز هیچ کشوری این حکومت خودخوانده را به رسمیت نشناخته و مردم افغانستان نیز برای حاکمیت طالبان مشروعیتی قائل نیستند. کارنامه دو سال اخیر طالبان نیز مالامال از قتل، پایمال کردن حقوق بشر، اِعمال تبعیض نژادی، مخالفت با تحصیل و کار دختران و زنان، کوچاندن اجباری اقوام، لغو قانون اساسی، خودداری از مراجعه به آراء عمومی، زیر پا گذاشتن قانون و مبارزه با سنت و زبان اقوام غیرپشتون است.
مهمتر از اینها تعهدی است که طالبان در مردادماه امسال به آمریکا دادهاند و براساس آن خطر بزرگی را برای آینده منطقه رقم خواهند زد. در مذاکراتی که نمایندگان طالبان با هیات نمایندگی آمریکا در دومین هفته مردادماه جاری در دوحه قطر انجام دادند، یک توافقنامه ۲۷ مادهای را امضا کردند که در واقع نقشه راه مرحله اجرائی شدن معاهده ۱۴۰۰ قطر را مشخص میکند. در این توافقنامه جدید، طالبان مکلف شده امنیت نیروهای ناتو و متحدین آنها در افغانستان و سایر نقاط جهان را تامین کند. همچنین طالبان تعهد نموده برنامههای دشمنان آمریکا در افغانستان تحت حاکمیت خود را شناسائی و خنثی نماید. علاوه بر اینها، خودداری کردن از تبلیغات ضدآمریکائی و ضدناتو در افغانستان و خارج از آن کشور نیز از تعهدات حکومت خودخوانده طالبان در قبال آمریکا و متحدین آنست. در ماده ۱۲ این توافقنامه، طالبان متعهد شد مواد مخدر مورد نیاز آمریکا را تولید و تامین کند. (روزنامه جمهوری اسلامی ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ صفحات ۲ و ۵).
این تعهدات، که فقط بخشی از ماموریتهائی است که آمریکا برعهده گروه تروریستی طالبان گذاشته، دقیقاً همانست که طی دو سال اخیر دولتهای منطقه به ویژه کشورهای هممرز افغانستان و همینطور روسیه درباره آن هشدار داده و گفتهاند سلطه طالبان بر افغانستان این کشور را به کانون تروریسم و تهدید جدی علیه منطقه تبدیل کرده است. این، هشداری است که مطبوعات مستقل ایرانی نیز بارها طی دو سال اخیر دادند، ولی متاسفانه مسئولین کشورمان آن را جدی نگرفتهاند. اگر سیاست تطهیر برای مسئولین ایرانی و مطبوعات وابسته به آنها تاکنون یک راهبرد در تعامل با طالبان بوده، اکنون بعد از انتشار متن توافقنامه جدید آمریکا و طالبان که در دوحه قطر به امضا رسیده، حجت بر آنها تمام است و هیچ بهانهای برای توجیه این سیاست اشتباه و بسیار خطرناک ندارند.
اعتماد کردن به طالبان و توسل به سیاست تطهیر در دو سال گذشته نهتنها کمترین نتیجه مثبتی به همراه نداشته بلکه سرتاسر زیان برای ایران بوده است. کسانی که از تبانی آمریکا با طالبان در مرداد ۱۴۰۰ با تعبیر «شکست آمریکا در افغانستان» سخن میگفتند حالا باید فهمیده باشند که مرتکب خطای بزرگی در تحلیل وقایع منطقه و راهبرد آمریکا در افغانستان شده بودند. آنها باید این واقعیت تلخ را همواره در ذهن خود داشته باشند که علیرغم تمام امتیازاتی که به طالبان دادهاند، این گروه تروریستی حتی به یکی از وعدههای خود عمل نکرده است. نه حقابه هیرمند را داده، نه ستیز علیه فقه جعفری و شیعیان و هزارهها را متوقف کرده، نه در مرزهای ما از اقدامات خلاف قانون دست برداشته، نه انتخابات برگزار کرده و نه دست از تبعیض و تضییع حقوق مردم برداشته است. حضرات بدانند طالبان امروز همانست که در ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ دیپلماتها و خبرنگار ایرانی را به شهادت رسانده با این تفاوت که امروز چهره واقعی مزدور آمریکا بودنش از هر زمان دیگری آشکارتر شده است.
یا مسئولان اقتصادی، متوجه این مطلب نیستند که جای بسی تاسفه یا به نفعشان نیست که بدانند و بفهمند. بیچاره مردمی باید در این کابوس گرانی و تورم جان به لب شوند.
و نبود نمایندگان واقعی حداکثری مردم در مجلس شورای اسلامی، باعث این اوضاع و احوال اسفبار و فلاکت بارتر کشور و مردم با دولت رئیسی شده
خدایا خودت میدانی که نسل ما چنین چیزهایی را نمیخواستند
و برعکس برای بهتر شدن اوضاع و احوال کشور و مردم انقلاب و قیام کردند
من باید زیر درمان های بسیار سهمگین و سنگین برای جنون بالا بروم و درمان های دارویی، همراه با سرم های سنگین روانی و ... از جمله ی آن هاست.
علاوه بر روش های درمانی که بسیار طاقت فرسا و خارج از تحمل می باشد، آثار داروها سرم ها و دیگر روش های مربوط به جنون که صادر شده بسیار وسیع و غیر قابل بازگشت می باشد.
از جمله از دست دادن حافظه دراز مدت به شکل کامل و بدون برگشت پذیری، تبدیل شدن به یک کودک، کند ذهنی، دیر فهمی و ....، هوشیاری بسیار پایین ، عدم توانایی در درک صحیح مطالب، مثل خواندن و نوشتن و تحمیل سطوح بالایی از دیوانگی و روان پریشی قطعی، دائم و بدون بازگشت به فرد می باشد و البته طیف وسیعی از مشکلات دیگر.
برای بستری از ۶ ماه قبل خانواده برای بنده تشکیل پرونده داده بوده اند و کاملا بر اساس اتهامات دروغ این پرونده تشکیل شده است. روز بستری هم از صبح تا نزدیک غروب سایر بستگان مادری در جهت بستری با درجه بالای جنون رایزنی می کرده اند.
طی این گونه مراحل و روش های درمان نامتناسب که تا کنون هیچوقت وجود نداشته آثار دائم و برگشت ناپذیری را تحمیل می کند و درجات بالایی از جنون یا همان دیوانه کردن و روان پریشی را به فرد تحمیل می کنند.
لازم به ذکر است که پرسنل تماما با دنیای بیرون به وسیله پول در ارتباط اند و به این امر شهره هستند.
در طی مراحل بستری نیز چندین بار رشوه های زیاد وجود داشته است. امشب خانواده برای آغاز درمان با الکترو شوک های بسیار قوی به محض ورود و آغاز روند درمان ، دوباره پول پرداخت کرده اند. و گفته اند که فرد را یا مرده و یا دیوانه تحویل می گیرند.
متاسفانه یک دوره طولانی درمان با روش های شدیدا طاقت فرسا، نامتناسب ، برای جنون بالا و عوارض دراز مدت ، همراه با عوارض بسیار سهمگینی است.
من هم اکنون با خطرات جدی و آسیب دراز مدت مغزی و روانی بدون بازگشت و مسائل دائم بسیاری با گستره ی وسیعی از آثار و ابعاد مواجه هستم.
از همه نهاد های بین المللی در زمینه حقوق بشر و جنایت علیه بشریت و تمامی نهاد های داخلی می خواهم جلوی این جنایات سنگین با آثار دراز مدت و برگشت ناپذیر که گستره ی وسیعی را در بر می گیرد اقدام فوری صورت گیرد.
آمریکا سال ها به افغانستان حمله کرد و در صورت جنگ با ایران، طالبان چیزی برای از دست دادن ندارد زیرا شهرهای بزرگ آن ها چون هرات و کابل و قندهار حتی از کوچکترین شهرهای ایران امکانات کمتری دارند و اگرچه قدرت نظامی ایران در برابر طالب بسیار بالاتر است ولی باید دقت کرد که آمریکا از آن ها برای ناامنی مرزهای ایران سوء استفاده نکند و بعد تسلیحات نظامی در اختیار آن ها قرار بدهد تا ایران را وارد جنگ فرسایشی با این قوم کند و به خصوص این که این جماعت راه و رسم جنگیدن را هم بلد نیستند و وقتی جنگ اتفاق می افتد از شهرها به غارها و کوه ها پناه برده از آن جا عملیات جنگی خود را و آن هم به صورت عملیات انتحاری ساماندهی می کنند و اگر این گونه کنند کدام غار و کوه و تپه باید هدف قرار بگیرد؟ کدام عامل انتحاری باید شناسایی و حمله تروریستی اش خنثی شود؟
البته بیش از طالب باید مواظب سیاست های فریب کارانه آمریکایی بود که تاریخ ثابت کرده به خاطر تامین منافع اقتصادی خود حاضر به هر کار غیر اخلاقی و غیر انسانی ای در هر کجای دنیا است.
نمايندهاى مردم هيچوقت اجازه ثبت نام ندارند تا بتوانند از اين مردم و مرز و بوم دفاع كنند
شریتمداری کیهان با شادی از شکست مفتضحانه امریکا در افغانستان و منطقه گفتند!!؟
و حالا با توافق دیروز امریکا با طالبان در قطر و عهد شکنی در ندادن حقابه هیرمند و حملات
متعدد در مرز وشهادت سربازان مانشان میدهد که تندروها همچون کیهان : یاقدرت تجزیه و تحلیل سیاسی ندارند !!؟
و یا عمدا بابستن چشمان خود و گمراه کردن مردم و مسولان
قصد شان نادیده گرفتن خطرات جدی و بزرگ و دشمنی طالبان در شرق کشور میباشد !!؟؟
نهادهایی که علی مطهری به عنوان نهادهای تضعیف کننده مجلس نام می برد تماماً با تفویض اختیار یا دستورات ویژه تشکیل شده اند و شاید همه ی اینها به نوعی به برداشتی خاص از بند1 اصل 110 قانون اساسی برگردند.
تغییر و تفسیر "سیاست های کلی نظامِ جمهوری اسلامی" به "سیاست های کلی زیرنظامات ِ نظامِ جمهوری اسلامی" از سوی برخی، منشأ اصلی مشکلاتی است که علی مطهری به آنها اشاره می کند.
** نکته: آنچه در صدر نظر آورده ام معادلِ نظریِ همان چیزی است که علی مطهری با ذکر مصادیق و نمودهای خارجی آن توصیف می کند.
مساله دوم: تضعیف جایگاه حقوقدانی و حقوقدانان در جامعه علمی و در فضای قانونگذاری کشور است. امروز ورود به رشته حقوق کمتر با هدف رسیدن به جایگاه حقوقدانی پیگیری می شود و اگر اندک افرادی به این سمت و سو تمایلی داشته باشند با برخوردهای امنیتی مواجه می شوند. حضور حقوقدانان مبرز و آزاد گذاشتن ایشان در اظهار نظر در جامعه می تواند بسیاری از تصمیمات مجلس را تعدیل کند.
مساله سوم: ناتوانی مجلس در تبدیل نماینده مجلس به کارشناس امر قانونگذاری است. چند روز قبل در همین بخش نظرات، فضا و سطح نمایندگان مجلس آتی را با مثالی از آنچه در ماجرای ممنوع النطق شدن یکی از نمایندگان مجلس کنونی اتفاق افتاده بود معرفی کردم. نماینده ی مجلس بعد از 4 سال به آن سطح از کارشناسی نرسیده که قواعد نامه نگاری بین بخشهای مختلف مجلس را بداند. هیأت نظارت بر نمایندگان مجلس (اکابر مجلس) نامه ای می نویسند که حداقل الزامات نامه نگاری در آن رعایت نشده. رئیس مجلس در صحن مجلس آنرا قرائت می کند و عجیب اینجاست که هیچکس تعجب نمی کند. (هیچکس در این مجلس الزامات این نوع نامه نگاری را نمی دانند) بدتر اینکه هیچکدام از این آقایان تفسیر اصل 86 قانون اساسی و تبصره ماده 75 آیین نامه داخلی را که می توان به عنوان "تعریفِ طول و عرض نماینده مجلس" از آن یاد کرد را بلد نیستند. نماینده ای که طول و عرض همکارش را نمیداند طبعاً طول و عرض خودش را هم نمی داند.























