ای چشم شهر آشوب توغارتگر میخانه هاای چشم شهر آشوب توغارتگر میخانه هازنجیر گیسوی تو شدجان دل دیوانه هاشب را حریف نای و نی کنجام مرا لبریز می کندل را خراج ملک ری کنتاج سر منتاج سر منآن روزها گفتم به توآتش به خرمن می رسدآن روزها گفتم به توآتش به خرمن می رسدخوش باش دل بردی ولی ولیرهزن به رهزن می رسدرهزن به رهزن می رسدرهزن به رهزن می رسدرهزن به رهزن می رسدای دیده با یاد تو جیهونسرمستم از آن چشم حیرونزنجیر زلفت دام مجنونای دلبر منای دلبر منبر آتش جانم سپندیشیرینی و مشکل پسندیحلواتر از حلوای قندیبنشین کنارمبر حال این دیوانه بنگربنگر که چون شیری سر آخربا بچه آهویی ستمگرافتاده کارمآن روزها گفتم به توآتش به خرمن می رسدآن روزها گفتم به توآتش به خرمن می رسدخوش باش دل بردی ولی ولیرهزن به رهزن می رسدرهزن به رهزن می رسدرهزن به رهزن می رسدرهزن به رهزن می رسد