نووری روخسارت وه ده رخه ده ردی بی ده رمانه شه و(نور رخسارت را نمایان کن که شب درد بی درمان است)زولمه تی زولفت له سه ر رووته ، له رؤژ میوانه شه و (سیاهی زلفت که به چهراه ات افتاده، انگار شب در روز میهمان شده است)دوی شکور مه ردانه ، من ریم برده ناو زولفی سیات (دیشب من مردانه به موهای سیاهت دست پیدا کردم)تا بزانن ، ئه هلی مولکی دل، قه لآی میردانه شه و (تا مردم بدانند شب قلعه مردان است)هه ر له مه غریب تا به یانی بی وچان دیت و ده چی (از ابتدای شب تا صبح بی استراحت می آید و می‌رود)هه ر له دووی خورشیدی خاوه ر ویلو سه رگه ردانه شه و(شب است که سرگردان و ویلان به دنبال خورشید مشرق است)قه دری شه و چا بگره عاشق ، شه مع و په روانه ده لین(ای عاشق قدر شب را خوب بدان چون که شمع و پروانه می گویند)سؤزو گریه ی شه مع ، هه ر شه و سوتنی په روانه شه و(سوز و گریه شمع و سوختن پروانه هر شب اتفق می افتد)کویر و نابینایه ئیستاکه له داخی رؤژی رووت(به خاطر ناراحتی از دوری چهره مانند روزت کور و نابیناست)بؤیه ره ش پؤش و فه قیر و مات و به سته زمانه شه و (برای همین است که شب سیاه پوش و مسکین و افسرده و غمگین است)عاشق و مه عشوق له رؤژدا خؤ ده پاریزن له خه لک(عاشق و معشوق در روز خود را از مردم پنهان می‌کنند)گه ر په نای چاکت ده وی، بؤ ئه و دووه بروانه شه و (اگر به دنبال پناهگاه خوبی میگردی شب ها به دنبال آن دو نفر بگرد)هه سته کامیل ، به سته سستی ، ده ی برؤ لیراکه وه (بلند شو کامل سستی بس است برو و او را دریاب)تا ولآت بی ده نگ و باسه ، تا له رؤژ میوانه شه و(تا شهر بی سرو صداست و در روز مهمان است)