
با این حال، طبق تحلیلی از «انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک»، احتمال زیادی وجود دارد که «سرایا انصار السنه» از دل ساختارهای پیشین هیئت تحریر الشام بیرون آمده باشد و تا زمان سرنگونی اسد با آنها همکاری داشته است و اهداف ایدئولوژیک مشترکی را دنبال میکرده است.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، اندیشکده اروپایی «خیریون» در مقالهای به بررسی آینده رژیم کنونی سوریه پرداخته که در ادامه آمده است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تأیید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
پس از سقوط بشار اسد، سوریه همچنان میان عملگرایی احمد الشرع و شور جهادی متحدان او پارهپاره باقی مانده است. توازن شکننده قدرت نشان میدهد که چگونه شکافهای درونی میتوانند مسیر کشور را در دوران پس از جنگ دگرگون سازند.
سقوط بشار اسد و تسلط بر دمشق توسط هیئت تحریر الشام به رهبری احمد الشرع هنوز به پایان درگیری طولانیمدت سوریه منجر نشده است. این کشور همچنان صحنهای از تنش، خشونت و تعادلی ناپایدار است و ثبات، افقی دوردست به نظر میرسد.
گرچه هدف انقلابی محقق شده، اما شکافهای درونی پیوسته عمیقتر میشوند. در میان سناریوهای محتمل، اما غیرمنتظره، یکی از مهمترین آنها رشد درگیری در درون ساختارهای سابق هیئت تحریر الشام است – میان عملگرایانی که پیرامون الشرع گرد آمدهاند و رادیکالهایی که به ایدئولوژی جهاد وفادار ماندهاند. رویدادهای کنونی تصویری از سوریه بهعنوان کشوری شکسته را تقویت میکنند؛ جایی که متحدان پیشین بهتدریج به رقیب تبدیل میشوند.
در ۲۲ ژوئن، حملهای تروریستی به کلیسای «سنت الیاس» در دمشق ۲۵ نفر را کشت. در ابتدا مسئولیت این حمله به گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) نسبت داده شد، اما دو روز بعد، سازمان «سرایا انصار السنه» مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
جستوجویی برای یافتن ارتباط میان این گروه و بقایای رژیم سابق بشار اسد آغاز شد، زیرا گمان میرفت هدف از حمله، بیاعتبار کردن دولت جدید و تضعیف تلاشهای آن برای تثبیت کشور باشد.
این گروه همچنان فعال است؛ در ماه اکتبر از طریق کانال تلگرام خود از حملات جدیدی علیه جوامع علوی و مسیحی خبر داد که فشار بر مقامات را افزایش داده و ترس در میان اقلیتها را عمیقتر کرده است.
با این حال، طبق تحلیلی از «انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک»، احتمال زیادی وجود دارد که «سرایا انصار السنه» از دل ساختارهای پیشین هیئت تحریر الشام بیرون آمده باشد و تا زمان سرنگونی اسد با آنها همکاری داشته است و اهداف ایدئولوژیک مشترکی را دنبال میکرده است.
تنها پس از به قدرت رسیدن احمد الشرع بود که مسیر دو گروه از هم جدا شد، بهویژه در موضوعات مربوط به رفتار با اقلیتهای مذهبی و جهتگیری ایدئولوژیک آینده سوریه جدید.
هیئت تحریر الشام بهعنوان اپوزیسیون مسلح – ترکیب ایدئولوژی و عملگرایی بهعنوان منبع موفقیت
برای درک گستردهتر رویدادهای کنونی در سوریه، باید چند سال به عقب بازگشت، به دوران تولد هیئت تحریر الشام. این سازمان در سال ۲۰۱۷ در نتیجه دگرگونی شاخه سوری القاعده، یعنی جبهه النصره، شکل گرفت.
تصمیم به این دگرگونی از ترکیب هدف ایدئولوژیک ایجاد یک امارت اسلامی و سازگاری عملگرایانه با واقعیتهای سیاسی و نظامی ناشی شد. احمد الشرع (که آن زمان با نام محمد الجولانی شناخته میشد) درک کرد که بدون قطع رسمی ارتباط با القاعده، هیئت تحریر الشام در معرض طرد بینالمللی قرار میگیرد و بهطور گسترده بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود، امری که دستیابی به هرگونه حمایت خارجی را ناممکن میکرد.
افزون بر این، ارتباط با القاعده این گروه را به هدف عملیاتهای «ترور هدفمند» بهویژه از سوی ایالات متحده تبدیل کرده بود.
در حالی که احمد الشرع ریشههای ایدئولوژیک سلفیجهادیسم را حفظ کرد، تصمیم گرفت سازمان را انعطافپذیرتر سازد تا بتواند در شرایط متغیر نظامی دوام آورد. بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰، هیئت تحریر الشام در استان ادلب سوریه در موضع دفاعی در برابر حملات ارتش دولت سوریه که از سوی روسیه، ایران و حزبالله حمایت میشد، قرار گرفت.
بهطرز متناقضی، این دوره به مرحلهای از تثبیت برای گروه تبدیل شد. هرچند هیئت تحریر الشام یکپارچه نبود و از ائتلافی از جناحها و هستههای متعدد تشکیل میشد، اما قدرت آن از انضباط ایدئولوژیک و رهبری کارآمد سرچشمه میگرفت.
بهواسطه همین ویژگیها، این گروه توانست دیگر گروههای شورشی یا جهادی در استان ادلب، از جمله گروههایی را که از سوی ترکیه حمایت میشدند، مطیع یا شکست دهد. در نتیجه، آنکارا که در ابتدا نسبت به هیئت تحریر الشام بدبین بود، به ضرورت همکاری با آن پی برد و برای این سازمان چتری حمایتی فراهم کرد که حمله نظامی اسد را متوقف ساخت.
با وجود از دست دادن بخشهایی از قلمرو، هیئت تحریر الشام توانست بقا یابد و توان رزمی خود را حفظ کند. میان سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴، تنها بخشهایی از ادلب در کنترل آن بود، اما توانست انسجام ساختاری و ایدئولوژیک خود را نگه دارد.
این روند در نوامبر و دسامبر ۲۰۲۴ به اوج خود رسید؛ زمانی که هیئت تحریر الشام در یک عملیات برقآسا رژیم بشار اسد را سرنگون کرد و احمد الشرع را به قدرت رساند.
این موفقیت حاصل الگویی بود که رهبر گروه بر پایه ترکیب رادیکالیسم مذهبی، عملگرایی سیاسی و مدیریت کارآمد بنا کرده بود.
این ترکیب از ایدئولوژی و انعطافپذیری تاکتیکی نهتنها بقای هیئت تحریر الشام را تضمین کرد، بلکه بنبست درگیری را شکست و این گروه را به بازیگر اصلی نظم جدید سوریه تبدیل ساخت.
هیئت تحریر الشام در قدرت – ایدئولوژی در برابر عملگرایی: زمانی که قدرت موجود به تهدید بدل میشود
در دسامبر ۲۰۲۴، هیئت تحریر الشام در دمشق و بخش اعظم سوریه قدرت را به دست گرفت و به دو هدف اصلی خود رسید – سرنگونی نظام بشار اسد و کسب موقعیت مسلط سیاسی.
گرچه هنوز مناطق محدودی، بهویژه در نواحی کردنشین، خارج از کنترل دولت جدید باقی مانده بود، این لحظه نقطه عطفی تاریخی محسوب میشد. بااینحال، این پیروزی معمای آشنای انقلابی را آشکار کرد: چگونه میتوان از شورش به حکمرانی گذر کرد؟
هیئت تحریر الشام که پیشتر بهعنوان یک سازمان جهادی مسلح شناخته میشد، اکنون با ضرورت ایجاد ساختارهای دولتی و تدوین چشماندازی برای سوریه جدید روبهرو بود.
پیشینه ایدئولوژیک گروه نشان میداد که کشور در مسیر اسلامیزه شدن و تبدیل به یک امارت اسلامی حرکت خواهد کرد؛ امری که نگرانی اقلیتهای مذهبی سوریه و منطقه را برانگیخت.
این نگرانیها بیاساس نبودند – بسیاری از جنگجویان هیئت تحریر الشام انقلاب را با ضرورت پاکسازی سوریه از نفوذ علویان و مسیحیان یکی میدانستند، مشابه الگویی که طالبان در افغانستان دنبال کردند.
اما احمد الشرع، که بهعنوان رئیسجمهور موقت اعلام شد، در پی آن بود تا جهتگیری جدید سوریه را عملگرایانهتر کند. اهداف کلیدی او شامل تثبیت اوضاع، بازسازی و لغو تحریمهای بینالمللی بود – اهدافی که مستلزم گشودگی به جهان و تعدیل مسیر ایدئولوژیک بودند.
الشرع سیاست خارجی چندجانبهای را آغاز کرد که بر روابط نزدیک با ترکیه و قطر استوار بود، اما گفتوگو با عراق، عربستان سعودی، امارات و غرب را نیز دربر میگرفت.
او همچنین روابط عملگرایانهای با روسیه حفظ کرد و اجازه داد مسکو همچنان از پایگاه دریایی طرطوس و پایگاه هوایی حمیمیم در لاذقیه استفاده کند. در چارچوب راهبرد گستردهتر عادیسازی، حتی مذاکراتی با اسرائیل نیز آغاز نمود.
همزمان، اصلاحات اسلامی نیز آغاز شد؛ برای مثال در حوزه آموزش، و در قانون اساسی موقت، به نقش اسلام بهعنوان منبع اصلی قانون اشاره شد.
با وجود این اقدامات، برخی از جنگجویان سابق، سیاستهای رئیسجمهور را خیانت به آرمانهای انقلاب تلقی کردند. الشرع، که خود را بهعنوان یک دیپلمات میانهرو و اصلاحطلب معرفی میکرد، نتوانست جلوی موج فزاینده خشونت علیه اقلیتها را بگیرد.
قتلعام علویان و دروزیها، همراه با حملات به مسیحیان و کردها توسط شبهنظامیان سلفی، نشاندهنده افزایش خودمختاری عناصر پیشین هیئت تحریر الشام بود.
فعالیتهای گروه «سرایا انصار السنه» که در تحلیلی از «انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» توصیف شده، نمونهای از همین چنددستگی است.
این گروه که پیشتر بهطور غیررسمی با هیئت تحریر الشام مرتبط بود، اکنون بهصورت مستقل عمل میکند و از خشونت بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار بر دولت استفاده مینماید.
حملات تروریستی، مانند بمبگذاری در کلیسایی در دمشق، با هدف هشدار دادن به مقامات درباره «انحراف از مسیر جهاد» و باز بودن بیش از حد نسبت به اقلیتهای مذهبی انجام میشوند. همزمان، هر اقدام خشونتآمیز، اعتبار دولت را در نگاه جامعه جهانی – که انتظار ثبات و اصلاحات دارد – تضعیف میکند.
الشرع خود را در موقعیتی دشوار یافته است. از یک سو باید خشونت را محکوم کرده و از جناحهای رادیکال فاصله بگیرد تا حمایت خارجی را حفظ کند.
از سوی دیگر، واکنش بیش از حد شدید علیه همرزمان سابقش خطر شورش علنی و موج جدیدی از درگیری را در پی دارد. در نتیجه، آنچه زمانی بزرگترین نقطه قوت هیئت تحریر الشام بود – یعنی ترکیب ایدئولوژی و عملگرایی – اکنون به بزرگترین تهدید آن تبدیل شده است.
گفتمان رسمی دمشق همچنان بر موضوع مبارزه با «بقایای رژیم قدیم» تأکید دارد. این روایت که در جریان قتلعام علویان در اوایل سال ۲۰۲۵ نیز مطرح بود، اکنون به ابزاری برای مشروعیتبخشی به خشونت و انحراف افکار عمومی از تنشهای درونی تبدیل شده است.
مقامات ادعا میکنند که برخی از حملات اخیر ممکن است کار مقامات سابق اسد باشد، تا پیام ادامه مبارزه با «بازماندگان استبداد» را تقویت کنند. این رویکرد به رژیم امکان میدهد همزمان اعمال «پاکسازی» در کشور را توجیه کرده و تصویری از خود بهعنوان نیروی بازسازیکننده سوریه پس از ویرانی دوران گذشته ارائه دهد.
به سوی عملگرایی یا سلفیگری؟ دو سناریو برای حکومت دمشق
دولت احمد الشرع با دو مسیر ممکن روبهرو است که هر دو بهیک اندازه خطرناکاند. سناریوی نخست بر پایه طرح عقلانی و بلندمدت رئیسجمهور استوار است که فرض میکند ساخت یک امارت اسلامی باید بهصورت مرحلهبهمرحله انجام شود – از طریق پایان دادن به درگیریها، بازسازی دولت و کسب بهرسمیتشناسی بینالمللی.
الشرع، بهعنوان کسی که (بشار اسد) را سرنگون کرده و ثبات اولیه را برقرار ساخته، میتواند مشروعیت خود را بهعنوان معمار سوریه جدید تثبیت کند. تثبیت قدرت در ادامه به او امکان میدهد چارچوب ایدئولوژیک دولت را شکل دهد.
بااینحال، مانع اصلی در مسیر اجرای این راهبرد، همرزمان پیشین او هستند – جنگجویانی که باورهای ایدئولوژیک الشرع را پذیرفتهاند، اما با عملگرایی او مخالفاند. آنان که بیصبر و فاقد درک دیپلماتیکاند، خواستار اجرای فوری اصول جهاد هستند و این امر باعث تشدید چندپارگی کشور میشود.
افزون بر این، آنان با انگیزه انتقام از «کافران» دست به اقدام میزنند؛ کسانی که بهزعم آنان مانع حاکمیت مشروع مسلمانان در سرزمینهای اسلام (دارالاسلام) شدهاند.
برای الشرع، بیعملی بهمعنای از دست دادن اقتدار و اعتبار در نگاه جامعه جهانی است، در حالی که واکنش بیش از حد قاطع میتواند از سوی رادیکالها بهعنوان خیانت به انقلاب تلقی شود و به شعلهور شدن دوباره درگیریها بینجامد.
سناریوی دوم بازتابدهنده بُعدی بدبینانهتر از عملگرایی است. در این دیدگاه، احمد الشرع ممکن است در ظاهر بر تعهد خود به دیپلماسی، حقوق بشر و میانهروی تأکید کند، در حالی که در خفا، اقدامات شبهنظامیان را تحمل کرده یا حتی از آنها بهرهبرداری نماید تا قدرت خود را به نمایش بگذارد.
هدف از این رویکرد آن است که بازیگران خارجی را قانع کند ثبات سوریه وابسته به تداوم حکومت اوست؛ تضعیف الشرع تنها به تقویت جناحهای رادیکال خواهد انجامید. به این ترتیب، خشونت به ابزاری برای برقراری ارتباط با جامعه بینالمللی تبدیل میشود: پیامی مبنی بر اینکه فشار بیش از حد برای اصلاحات یا فراگیری سیاسی ممکن است هرجومرج را تشدید کند و حمایت از رژیم کنونی تضمینی برای ثبات نسبی است.
فارغ از اینکه کدام راهبرد اتخاذ شود، شکافهای درون نخبگان سوری عمیقتر خواهند شد. پویایی این شکافها تحت تأثیر سه عامل کلیدی شکل میگیرد: نخست، ماهیت و حتی نفس امکان توافق عادیسازی روابط با اسرائیل؛ دوم، میزان مداخله خارجی – چه از سوی دولتها و چه از نهادهای مالی بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی؛ و سوم، و از همه مهمتر، جهتگیری ایدئولوژیک اصلاحات سیاسی و اجتماعی که هویت آینده سوریه و جایگاه احمد الشرع را میان عملگرایی و سلفیگری تعیین خواهد کرد، و همچنین نحوه درک این اصلاحات از سوی همرزمان سابق او را مشخص میسازد.