
برای واکاوی بیشتر در خصوص وضعیت نیمکت پرسپولیس، بد نیست به چند ماه قبل برگردیم؛ زمانی که به یکباره همای سعادت روی شانههای وحید هاشمیان نشست.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، فوتبال ورزش مهیجی است، اما گاهی در کنار آن نیاز به هیجاناتی هم وجود دارد که فقدان آن، خلائی محسوس ایجاد میکند و به شکل دیگری رخ مینماید. واقعیت آن است که پرسپولیسِ هاشمیان درون زمین تیم شورانگیزی نبود و هیچگاه نتوانست صحنههایی خلق کند که از دوران حضور او به یادگار در اذهان باقی بماند.
علاوه بر این، شخصیت و نحوه گفتار وحید هاشمیان هم فاقد عنصری بود که هوادار یا بیننده را مجذوب و در صورت نیاز، قانع کند. هر چند بخش زیادی از این مهم به همان کاراکتر قابل احترام و همیشه باوقار هاشمیان مربوط میشود که در تمام سالهای بازیگری و حتی دوره مربیگری در تیم ملی به عنوان دستیار دراگان اسکوچیچ، از او سراغ داشتیم. اما مصاحبههایی خنثی و بیان جملاتی تکراری، مانع از این شد که بخش زیادی از مخاطبان (هواداران) با او ارتباط برقرار کنند؛ همانطور که تیم بیروحش درون مستطیل سبز از چنین کاری ناتوان بود.
شاید در پستوی ذهن هاشمیان ارائه فوتبال ماشینی برگرفته از آلمان که سالها در آن حضور داشته و حتی به نوعی کارآموزی مربیگریاش را هم در آنجا گذراند، در این مسئله تأثیر زیادی داشته باشد. مطمئناً هاشمیان هم نمیخواسته تیمش صرفاً یک فوتبال مکانیکی بهنمایش بگذارد و شاید اگر فرصت بیشتری در اختیار داشت، بهتر میشد در این زمینه نظر داد و به نتیجهگیری درستتری رسید، اما به هر حال خروجی ۸ هفته نشستن روی نیمکت چنین مسئلهای را القا میکند.
نکته مهم اینکه مطمئناً این تمام ماجرا نیست و عوامل دیگری دست به دست هم داد تا پروژه هاشمیان در پرسپولیس با شکست مواجه شود. برای واکاوی بیشتر، بد نیست به چند ماه قبل برگردیم؛ زمانی که به یکباره همای سعادت روی شانههای وحید هاشمیان نشست. باشگاه پرسپولیس با تجربه اتفاقات سال گذشته، بلافاصله نقل و انتقالات را طبق لیست اسماعیل کارتال آغاز کرد و در همان روزهای اول نهتنها در این زمینه موفق بود بلکه انتظار میرفت با آمادهسازی مناسب پیش فصل، کارتال بتواند برخلاف سال گذشته، تیمی هجومی و موفق در کسب نتیجه را راهی لیگ برتر کند، اما اتفاقی غیرقابل پیشبینی باعث شد پرسپولیس راهی اتاق اضطرار شود.
جنگ ۱۲ روزه و شرایط آن روزهای کشور سبب شد کارتال قید قراردادی که داشت را بزند و حاضر به بازگشت به ایران نشود. شرایط کمی سخت و پیچیده شد و هواداران پرسپولیس که در تمام سالهای اخیر، جز یحیی گلمحمدی بهگزینه داخلی دیگری اطمینان ندارند و خواهان استخدام مربی بزرگ خارجی بودهاند، با نامی که از خودشان بود اما تردیدهای زیادی درباره موفقیت آن وجود داشت مواجه شدند و چارهای هم جز پذیرش آن نداشتند. با این امید که هندوانه در بسته، سرخ و شیرین از آب در بیاید. در واقع همین تردیدها باعث شد، هاشمیان از همان بازی اول کار سختتری نسبت به شرایط مشابه و عادی، داشته باشد و باید قواعد را تغییر میداد و برای به دست آوردن دل هواداران و اعتماد کارشناسان و پیشکسوتان، راه میانبری را برمیگزید. اینکه اگر تیمش به دلایل مختلف از جمله ناهماهنگ بودن بازیکنان، بالانس نبودن اسکواد، در دسترس نبودن تعدادی از بازیکنان به خاطر مصدومیت یا حتی ماجرای سرژ اوریه و ... امکان کارهای تاکتیکی و ارائه فوتبالی جذاب و تماشاگرپسند ندارد، حداقل از همان ابتدا تیمش را برای یک هدف روانه میدان میکرد؛ کسب نتیجه و سه امتیاز.

موضوع تأثیرگذار دیگر نداشتن حمایت بخش قابل توجهی از پیشکسوتان بود. در همین چند ماه به ندرت با مصاحبههایی مواجه میشدیم که پیشکسوتی دفاع تمام قدی از وحید هاشمیان داشته باشد و هواداران را به حمایت و تشویق دعوت کند. یکی میگفت همین تیم را با همین بازیکنان به من بدهید و قهرمان تحویل بگیرید، دیگری ایراد میگرفت و تأکید میکرد که پرسپولیس باید هجومی باشد و همیشه همین بوده و حالا فوتبالی ارائه نمیدهد که تماشاگر بپسندد، پیشکسوت دیگری هم هر روز با یکی از رسانهها مصاحبه میکرد و میگفت که سرمربیگری پرسپولیس برای هاشمیان خیلی زود بود. علاوه بر این، کارشناسان مختلف هم از ترکیب و تعویضها ایراد میگرفتند. شاید خیلی از اینها درست هم بود، اما برای مربیای که قرار است به او اطمینان شود، اصلاً بهموقع نبود.
در چنین شرایطی نقش مدیران باشگاه و در رأس آنها پیمان حدادی و علی اینانلو هم که غیر قابل انکار است و در روزهای گذشته بارها درباره آن نوشته شده است. اتفاق آزاردهنده هم نوع برخورد با یکی از چهرههای موجه و با اخلاق فوتبالمان است که صدای همه را در آورد. در واقع نحوه رفتار باشگاه و نوع قطع همکاری با هاشمیان، به دل هیچکس ننشست. با این اوصاف، هلیکوپتر پیش از آنکه فرصتی برای اوجگیری و پرواز پیدا کند، سقوط کرد!