مروری بر خاطرات ناخداصمدی/

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/عده‌ای دفاع را بی‌فایده می‌دانستند و جا زدند

پس از روز ۳۰ مهر، عراق به‌شدت پل خرمشهر را زیر آتش منحنی گرفت تا هیچ‌تدارکات و مهماتی به مدافعان شهر نرسد. به‌خاطر مداومت این‌آتش، پشتیبانی از تکاوران قطع شد و زنان و دختران پرستار و امدادگر که در مسجد جامع حضور داشتند، با اصرار و پافشاری تکاوران، شهر را ترک کردند.
کد خبر: ۱۳۳۰۰۲۹
| |
604 بازدید

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/نسبت استعداد دشمن به ما ۱۰ به یک بود

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، ناخدا هوشنگ صمدی فرمانده گردان تکاوران دریایی مدافع خرمشهر است که در شروع تجاوز رسمی عراق به خاک ایران و آغاز جنگ تحمیلی، سقوط این‌شهر را برای ۳۴ روز به تاخیر انداخت. نکته مهم درباره این‌چهره نظامی و ملی این است که او پیش از شروع رسمی جنگ بازنشسته شده بود و با آغاز تجاوز رسمی رژیم بعثی صدام حسین به ایران، دوباره به خدمت برگشت و فرماندهی گردان تکاوران را برای جلوگیری از سقوط خرمشهر به عهده گرفت. 

کتاب خاطرات ناخداصمدی سال ۱۳۹۴ با عنوان «تکاوران دریایی در خرمشهر» و قلم سیدقاسم یاحسینی توسط انتشارات سوره مهر چاپ شد.

هفته دفاع مقدس بهانه‌ای است تا سرکی به زندگی و خاطرات این‌چهره ملی بکشیم و خاطراتش از روزهای اول جنگ و سقوط خرمشهر را که ۳ خرداد ۱۳۶۱ باز پس گرفته شد، مرور کنیم. این‌خاطرات روایت مقاومت زن و مرد ایرانی و سقوط لحظه به لحظه خرمشهر را در بر می‌گیرند و سطر به سطر آن‌ها، حماسه است. 

* از کلخوران اردبیل تا لشکر یکِ مرکز

ناخدا هوشنگ صمدی متولد ششم بهمن ۱۳۱۸ در روستای کلخوران اردبیل است و در خاطراتش، پدر خود را به‌عنوان یک‌مسلمان واقعی معرفی می‌کند و درباره تربیت خانوادگی خود نیز می‌گوید پیش از رفتن به دبستان، می‌توانسته به‌راحتی تمام قرآن را از رو بخواند. زبان مادری و خانوادگی ناخدا صمدی، ترکی بوده و در سال‌های تحصیل در دبیرستان بود که توانست به زبان فارسی صحبت کند.

صمدی سال ۱۳۳۷ دیپلم ریاضی گرفت و خرداد ۱۳۴۳ که ارتش شاهنشاهی به خیابان‌های تهران ریخت و قیام مردم را سرکوب کرد، در مقطع سال سوم دانشکده افسری تحصیل می‌کرد. او در خاطراتش درباره آن‌مقطع تاریخ انقلاب می‌گوید «ما نظامی بودیم و اهل سیاست نبودیم.» ناخداصمدی مهرماه آن‌سال پس از سه‌سال تحصیل، از دانشکده افسری فارغ‌التحصیل شد و برای ادامه، رسته پیاده را انتخاب کرد. به این‌ترتیب دوره مقدماتی پیاده را در شیراز طی کرده و به لشکر یک مرکز منتقل شد که مقرش در تهران قرار داشت اما واحدهایش در منجیل بودند.

* آمریکا ارتش ایران را آماده مقابله با شوروی کرده بود

ناخداصمدی در بخش مربوط به حضورش در لشکر یک، از حضور پررنگ و تاثیر مستشاران آمریکایی در ارتش ایران گفته و نقل می‌کند: «ایران جزو پیمان سنتو بود که در آن ترکیه و پاکستان هم عضو بودند. آمریکایی‌ها چون ایران با شوروی سابق مرز طولانی داشت، ارتش ایران را آماده رویارویی نظامی با شوروی کرده بودند. نیروی زمینی ایران در صورت حمله احتمالی شوروی، می‌توانست به‌مدت زیادی مقاومت کند. آمریکایی‌ها تدابیر و تدارکات لازم را در این‌زمینه اندیشیده و فراهم کرده بودند.» (صفحه ۴۷)

او همچنین در همین‌باره می‌گوید: «از اواخر دهه چهل شمسی شمار مستشاران آمریکایی در ارتش ایران به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافت، البته بیشتر در نیروی دریایی و نیروی هوایی. در نیروی زمینی، مستشاران آمریکایی بیشتر در ستاد خدمت می‌کردند و غالب طرح‌های عملیاتی را آن‌ها برای نیروی زمینی ایران برنامه‌ریزی می‌کردند.» (صفحه ۵۰)

* تشکیل گردان تکاوران نیروی دریایی و دریافت کلاه سبز تکاوری

شهریور ۱۳۵۴ سرگرد جهانبانی از نیروی دریایی، به دانشکده پیاده در شیراز رفته و اعلام کرد گردان تکاوران در نیروی دریایی داوطلب می‌خواهد. گردان مورد اشاره او، یک‌نیروی واکنش سریع تازه تاسیس بود که سال ۱۳۴۸ پایه‌گذاری شده اما عملاً در سال ۵۲ آموزش خود را شروع کرد. ناخداصمدی می‌گوید محمدرضا پهلوی این‌نیروی واکنش‌سریع را برای حضور ایران در خلیج‌فارس، دریای عمان و اقیانوس هند می‌خواست.

هوشنگ صمدی اسفندماه ۵۴ موفق به دریافت کلاه سبز تکاوری شد و از آن‌مقطع به بعد افسر تکاور نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی ایران محسوب می‌شد. او درباره آموزش‌های تکاوری ارتش هم این‌خاطره را دارد که «همه متون آموزشی تکاوران از انگلستان می‌آمد و در پادگان منجیل هم دو نفر مستشار انگلیسی بود.» صمدی مهرماه سال ۵۵ برای طی دوره عالی فرماندهی به انگلستان عازم شد. این‌عازم مربوط به مقطعی است که ارتش ایران مرتب به این‌دوره‌های ۶ ماهه افسر اعزام می‌کرد. خاطره جالب ناخداصمدی از حضور در این‌دوره این است که صدام حسین هم از عراق به انگلستان و شهر بکنس‌فیلد که او در آن آموزش می‌دید، حضور پیدا کرده و دوره اطلاعات می‌دید.

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/نسبت استعداد دشمن به ما ۱۰ به یک بود

ناخدا هوشنگ صمدی در سال‌های جوانی

* فرماندهی گردان یکم تکاوران

اوایل شهریور ۵۶ صمدی در تهران حضور داشت که ستاد نیروی دریایی و فرماندهی تکاوران به او گفت باید به بوشهر رفته و فرماندهی گردان یکم تکاوران را به‌عهده بگیرد. در آن‌زمان درجه او ناخدا سوم بود. صمدی می‌گوید سال ۱۳۵۶ نقشه ۱۰ سال آینده ترسیم شده و طبق آن قرار بود تا سال ۱۳۶۶، یگان تکاوران نیروی دریایی را از یک‌گردان به ۳ لشکر افزایش دهند. مسئول تشریح این‌برنامه ۱۰ ساله برای محمدرضا پهلوی، ناخداصمدی بود. او می‌گوید پس از تشریح برنامه، شاه به او گفته «آقای ناخدا چرا ۱۰ سال؟ برای بعد از مرگ من می‌خواهید؟ بکنیدش ۵ سال!» به این‌ترتیب قرار شد تا سال ۱۳۶۲، ایران سه‌لشکر تکاور داشته باشد که این‌برنامه به شلوغی‌های انقلاب برخورد کرد.

ارتش در ۱۷ شهریور ۵۷ مردم را میدان ژاله تهران به رگبار مسلسل بست و به تبع این‌اتفاق، همه مانورها و آموزش‌های تکاوران تا اطلاع ثانوی لغو شد. ناخداصمدی تا ۱۵ آذر ۵۷ فرمانده گردان تکاوران بود.

طبق روایت ناخداصمدی، اواخر دی‌ماه ۵۷، همه مستشاران خارجی از پایگاه نیروی دریایی بوشهر رفتند و سپس در بهمن‌ماه که انقلاب پیروز شد، کمیته انقلاب در پایگاه تشکیل شد. رییس کمیته انقلاب در پایگاه نیروی دریایی بوشهر، حاج سیدمصطفی حسینی بود که ناخداصمدی می‌گوید کمک زیادی به بازگشت آرامش به پایگاه و برپایی نظم‌وترتیب کرد. او می‌گوید با توجه به این‌که نابه‌سامانی و تمردهایی بود، «اگر همکاری‌های صمیمانه حاج‌آقاحسینی نبود، مردم خشمگین به پایگاه می‌ریختند و خسارت‌های جبران‌ناپذیری به نیروی دریایی بوشهر می‌زدند.» شرایطی که ناخداصمدی به آن اشاره دارد، مربوط به روزهایی است که بین درجه‌داران نیروی دریایی، چندتن هوادار گروه‌های چپ و مجاهدین خلق شده و زمزمه انحلال ارتش و تشکیل ارتش توحیدی را سر می‌دادند. دریافرها هم مثل همافرهای نیروی هوایی خواهان حقوق برابر با افسرها بوده و اعتراض می‌کردند.

* شایعه پیاده‌شدن چتربازهای آمریکا در عسلویه

پس از انقلاب، گردان یکم تکاوران دریایی تقریباً منحل شد. صمدی می‌گوید در آن‌روزها شایع شده بود ناوگان نیروی دریایی آمریکا برای سرکوب انقلاب ایران راهی خلیج فارس شده است. به همین‌دلیل جوانان خیلی‌مشتاق بودند کار با اسلحه و مهمات را یاد بگیرند. هر روز شایعه‌ای پخش و گفته می‌شد هواپیماهای آمریکایی به مرزهای ایران وارد شده‌اند. حتی چندبار شایع شد آمریکایی اطراف شیرینو و عسلویه چترباز پیاده کرده است. در آن‌روزها امارات متحده عربی هم برای ایران شاخ و شانه می‌کشید.

نوروز ۱۳۵۸ از طرف دفتر مهندس مهدی بازرگان نخست‌وزیر وقت، ۲۴ نفر به منجیل فرستاده شدند تا تحت آموزش تکاورها، آموزش حفاظت از اماکن و شخصیت‌ها ببینند. ناخدا صمدی می‌گوید برخی از این‌افراد بعدها از پایه‌گذاران سپاه پاسداران شدند.

* کلاه‌سبزها محمد جهان‌آرا را نجات می‌دهند

بهار سال ۱۳۵۸ بخشنامه‌ای صادر شد که هرکس مایل است می‌تواند از ارتش استعفا بدهد. به همین‌دلیل حدود ۳۰۰ مهندس تحصیل‌کرده خارج از کشور، از نیروی دریایی استعفا دادند و اغلب ایران را ترک کردند. در چنین‌وضعیتی تیمسار مدنی استاندار وقت استان خوزستان از فرمانده منطقه دوم نیروی دریایی در بوشهر، تقاضای اعزام یک‌گروهان تکاور برای تامین امنیت خرمشهر و آبادان کرد. چون با ورود به خرداد ۵۸، هرج و مرج بیداد می‌کرد و نیروهای ضدانقلاب و خلق عرب در خرمشهر شورش کردند و محمد جهان‌آرا فرمانده سپاه خرمشهر و ۱۷ نفر دیگر را به گروگان گرفته بودند.

ناوبان ستوان عیسی حسینی‌بای و تکاورهایش موفق شدند طی یک‌عملیات، جهان‌آرا و دوستانش را از محاصره نجات دهند. در ادامه تکاوران نیروی دریایی، ضدانقلاب را از شهر بیرون کرده و شروع به آموزش نظامی به نیروهای مردمی و سپاه کردند. ناخداصمدی در خاطراتش از آن‌روزها می‌گوید «پاسدارها هم مثل مردم خرمشهر، علاقه خاصی به تکاوران داشتند.» (صفحه ۱۷۴)

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/نسبت استعداد دشمن به ما ۱۰ به یک بود

* آموزش نیروهای چمران

تابستان ۵۸ که رسید، دکتر مصطفی چمران از نیروی دریایی درخواست یک‌افسر تکاور برای آموزش نیروهایش خواست. به این‌ترتیب ناخداصمدی چند افسر و درجه‌دار در اختیار شهیدچمران گذاشت. او می‌گوید تکاورها در سرکوب ضدانقلاب در کردستان نقش موثری داشتند و با رسیدن پاییز و زمستان آن‌سال، با کمک پنهانی تکاوران بود که عملیات حمله به کنسولگری و مدرسه عراقی‌ها در خرمشهر که به لانه جاسوسی و مرکز خرابکاری و بمب‌گذاری تبدیل شده بود، انجام شد.

بسیاری از راویان خاطرات جنگ و دفاع مقدس که هنوز در قید حیات هستند، می‌گویند بارها تحرکات مرزی عراق را در سال ۱۳۵۸ به مقامات بالاتر و تهران گزارش کردند اما نتیجه‌ای حاصل نشد. ناخداصمدی می‌گوید او و همراهانش اواخر زمستان ۵۸ برای درگیری با ارتش عراق آماده می‌شدند و جزییات اتفاقات را به تهران هم مخابره می‌کردند اما مانند دیگر روایت‌ها، تغییری در رفتار دولتمردان وقت ایران رخ نداد. البته نیروی دریایی طرح دفاعی شاهین را در صورت حمله عراق داشت که به طرح ذوالفقار تغییر نام داد. با توجه به ادعاهای امارات طرح دفاعی از جزایر سه‌گانه ایرانی هم با نام طرح درفش تهیه شد.

در ادامه روند حوادث و اواخر اردیبهشت ۵۹، به‌دنبال مانور عراق در خلیج فارس، نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران هم برای اولین‌بار پس از انقلاب در آب‌های شمالی خلیج‌فارس مانوری بزرگ و سنگین انجام داد. ناخداصمدی می‌گوید در آن‌مقطع در مجموع حدود ۹۰ تکاور را در خرمشهر، آبادان و اهواز تحت امر داشت.

* بازنشستگی پیش از موعد

مرداد ۵۹ ناخداصمدی تصمیم گرفت خود را پیش از موعد بازنشسته کند. چون از نبود برنامه و هرج‌ومرج خسته شده بود. این‌تکاور نیروی دریایی تا آن‌جا، ۲۰ سال خدمت کرده بود و استعفایش از طرف مافوق‌هایش پذیرفته شد. اواخر شهریور هم امریه بازنشستگی‌اش از تهران به منطقه دوم نیروی دریایی بوشهر رسید.

تحرکات مرزی و آتش‌افروزی‌های صدام حسین باعث شد ۲۳ شهریور، قرارگاه مقدم جنگ با نام «نیروی رزمی ۴۲۱» در زیرزمین ساختمان ۱۴ طبقه پایگاه نیروی دریایی بوشهر تشکیل شود. در ادامه، تمام امکانات رزمی نیروی دریایی در پایگاه‌های چهارگانه خرمشهر، بندرعباس، بوشهر و انزلی زیر نظر نیروی ۴۲۱ قرار گرفتند. منطقه دوم دریایی بوشهر نیز به ستاد جنگ و فرماندهی نیروی دریایی ایران تبدیل شد.

ناخداصمدی در خاطراتش این‌تذکر را می‌دهد که جنگ نیروی دریایی ایران با عراق از حدود یک‌ماه پیش از هجوم گسترده روز ۳۱ شهریور شروع شده بود. او می‌گوید «در تهران سیاسیون چنان مشغول درگیری و زد و خورد با هم بودند که فریاد ارتش و سپاه به گوششان نرفت و شد آن چه شد…» (صفحه ۱۱۷) طی روزهای ۲۹ و ۳۰ و ۳۱ شهریور چندتن از نیروهای اعزامی به خرمشهر به شهادت رسیدند.

* اعزام گردان تکاوران به خرمشهر

وقتی جنگ شروع شد، ناخدا هوشنگ صمدی مشغول کارهای تسویه‌حساب خود از نیروی دریایی بود. او در آن‌مقطع هم فرمانده گردان یکم تکاوران و هم جانشین فرمانده منطقه دوم دریایی بوشهر بود. در ابتدای جنگ فرمانده منطقه دوم دریایی بوشهر ناخدا رزمجو بود که با شروع جنگ به صمدی گفت امریه آمده گردان تکاوران بلافاصله به خرمشهر بروند و از این‌بندر دفاع کنند.

به این‌ترتیب ناخداصمدی گردان یکم تکاوران را که حدود ۶۰۰ تن نیرو داشت، آماده اعزام به آبادان و خرمشهر کرد. به هرکدام از این‌نیروها یک‌اسلحه G3 با ۵ خشاب ۲۰ تایی فشنگ تحویل داده شد و نیروها با ۱۱۲ خودروی کامیون و جیپ که اکثراً روسی بودند، از بوشهر راهی خرمشهر و آبادان شدند.

در این‌کاروان نظامی، فقط جیپ‌های حامل توپ ۱۰۶، موشک تاو و تیربار، آمریکایی بودند. یکی از حسرت‌های ناخداصمدی از آن اعزام باشکوه به خط نبرد، این است که به‌جز افسران، همه نیروها زیر ۲۷ و ۲۸ سال سن داشتند که از شب وداع و اعزامشان هیچ‌عکس یا فیلمی تهیه نشد. او می‌گوید سرتاسر این‌ستون نظامی، حتی یک‌پدافند ضدهوایی نداشت و درصورت حمله هوایی، ستون با مشکل جدی روبرو می‌شد.

ستون تکاوران حدود ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه صبح اول مهر ۱۳۵۹ به نزدیکی آبادان رسید. ناخداصمدی پس از رسیدن به این‌موضع، شناسایی‌های اولیه را انجام داده و ساعت ۶ صبح نیروهایش را گروهان به گروهان به منطقه پشت پل خرمشهر فرستاد. هنوز نیم‌ساعت از ورود نخستین گروه تکاوران به خرمشهر نگذشته بود که باران آتش دشمن باریدن گرفت. صمدی درباره این‌حمله می‌گوید مشخص بود ستون پنجم، ورود تکاوران را بلافاصله به دشمن خبر داده است. یکی از نیروهای نفوذی، تکاوری عرب بود که به‌عنوان ستون پنجم و جاسوس با عراقی‌ها همکاری می‌کرد و دستگیر شد.

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/نسبت استعداد دشمن به ما ۱۰ به یک بود

* ۱۰ به یک؛ نسبت استعداد دشمن به تکاورها و مردم

ناخداصمدی در خاطرات مربوط به ورود گردان تکاوران به خرمشهر می‌گوید: «استعداد رزمی دشمن در روز اول هجوم سراسری به خرمشهر بیش از ده هزار نیروی مسلح با آتش شدید توپخانه و پوشش مناسب هوایی بود. این در حالی بود که تکاورها و نیروهای پاسدار و مردمی خرمشهر حدود هزار نفر بودند و از هیچ نیروی زرهی، آتش توپخانه و پوشش هوایی نیز برخوردار نبودند.» (صفحه ۱۳۲)

با ورود تکاوران به خرمشهر، عمده درگیری‌های آن‌ها با نیروهای دشمن، مربوط به جاده شلمچه_خرمشهر و پشت دروازه ورودی شهر یعنی پل نو بود. آن‌ها باید برای مقابله با دشمن، از شیوه دفاع متحرک و شناور استفاده می‌کردند. به‌قول ناخداصمدی «باید با جنگ چریکی به دشمن ضربه می‌زدیم.» او درباره بدو ورود تکاورها به خرمشهر و یک‌برخورد قهرآمیزش با نیروها روایت می‌کند:

«در همان روز اول ورودمان به خرمشهر یکی از نیروها که پیش از جنگ خیلی ادعای شجاعت و مردانگی می‌کرد، خودش را زد به دیوانگی و کارهایی می‌کرد و حرف‌هایی می‌زد که روحیه تکاوران را به هم می‌ریخت.» (صفحه ۱۳۴). این‌فرد توسط ناخدا صمدی اخراج و عذرش خواسته شد.

* هفته اول؛ ۳۰ شهید و زخمی

تکاوران مدافع خرمشهر، به‌عکس نیروهای دشمن از داشتن توپخانه دوربرد محروم بودند. تنها سلاح ضدزره آن‌ها که می‌شد مقابل تانک از آن استفاده کرد؛ هم تفنگ ۱۰۶ میلی‌متری و موشک دوش‌پرتاب RPG7 بود. در عوض توپخانه دور از دسترس عراقی‌ها در مسافت ۲۵ تا ۳۰ کیلومتری عمق خاک خودشان قرار داشت و تکاوران هیچ‌سلاح دورزن و منحنی موثری برای مقابله با این‌توپخانه نداشتند.

صمدی و نیروهایش در اولین‌هفته درگیری در خرمشهر، بیش از ۳۰ شهید و زخمی دادند. او گاهی خود با نیروهایش با تجمعات دشمن حمله کرده و پابه‌پای تکاوران درگیر می‌شد. صمدی می‌گوید چهارم مهر، خون‌بارترین روز تکاوران دریایی از بد ورودشان به خرمشهر بود. تکاوران آن‌روز نه‌تنها پاسگاه شلمچه را آزاد کردند، بلکه دشمن را تا پاسگاه خود عقب راندند. اما صمدی ناچار شد روز پنجم مهر، فرمان عقب‌نشینی تاکتیکی صادر کند و دستور دهد ۲۰ اسیر عراقی را که دیروز اسیر کرده بودند، رها کنند.

در روزهای اول درگیری، پس از غروب آفتاب در خرمشهر، آتش‌بسی خودجوش و ناگفته بین دوطرف درگیری برقرار می‌شد تا فردا با طلوع آفتاب، درگیری را از سر بگیرند. طبق روایت ناخداصمدی از روزهای اول جنگ در خرمشهر، نیروهای دشمن در آن‌مقطع، وحشت داشتند شب را در خرمشهر بمانند. در آن‌روزها که فعالیت نیروهای ستون پنجم به‌وفور در شهر دیده می‌شد، گروهک‌های تجزیه‌طلب هم در خانه‌های تیمی مشغول به فعالیت علیه تکاوران و مردم بودند که ناخداصمدی درباره شناسایی یکی از این‌خانه‌ها و دستگیری عوامل درون آن خاطراتی دارد.

* عبور دشمن از پل نو

از روزهای ششم و هفتم مهر، دشمن موفق به عبور از پل نو و ورود به خرمشهر شد. خاطره ناخداصمدی از لحظات عبور دشمن از پل و ورود به خرمشهر، دیدن یک‌تانک خودی است. او می‌گوید فقط یک تانک چیفتن دیده که آن هم خدمه نداشت. یک‌سرباز هم رانندگی آن را به عهده داشت، هم توپچی بود و هم فرمانده‌اش.

در گرماگرم درگیری‌ها، حجت‌الاسلام سیدمحمدحسن ابوترابی سوار با یک‌خودروی بلیزر خود را به نیروهای مدافع و ناخداصمدی رساند. مهندس محمد غرضی استاندار خوزستان نیز همراه او در بلیزر بود که ناخداصمدی به‌دلیل خطر بالای موجود در منطقه درگیری، او را عقب فرستاد. او در آن‌ساعات درگیری، با برخورد ترکشی به پایش، برای اولین‌بار زخمی شد. جراحت بعدی او زمانی حاصل شد که چندترکش ریز به پشت پاهایش برخورد کرد.

* اولین‌ماموریت برون‌مرزی در فاو که منبع اقتباس «پایگاه جهنمی» شد

اولین‌ماموریت تکاورهای نیروی دریایی در خرمشهر، مربوط به روزهای ششم یا هفتم است که ناخداصمدی می‌گوید در بندر فاو در نظر گرفته شد. این‌منطقه محل استقرار ایستگاه‌های رادار و سکوهای پرتاب موشک دشمن بود. تکاوران و نیروهای صمدی پس از انهدام تاسیسات مورد اشاره، کمی بعد سایت موشکی کرم ابریشم و رادار عراق در اروندرود را نیز منفجر کردند. او می‌گوید بخش‌های زیادی از فیلم سینمایی «پایگاه جهنمی» برگرفته از واقعیت‌های این‌ماموریت محوله به تکاوران در فاو هستند.

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/نسبت استعداد دشمن به ما ۱۰ به یک بود

* حماسه نیروی هوایی در جلوگیری از سقوط شهر

ناخداصمدی روایت می‌کند در روزهای اول درگیری‌ در خرمشهر، نیروهای مدافع غذا را سوار وانت، و به خط مقدم درگیری منتقل می‌کردند. او می‌گوید تا پیش از روز هشتم جنگ، مقاومت در شب بی‌فایده بود چون ایرانی‌ها پوشش آتش و توپخانه نداشتند و به‌ناچار عقب‌نشینی می‌کردند. دشمن هم تا آن‌مقطع در سه‌چهار کیلومتری آبادان مستقر شد.

در هشتمین‌روز مهر بود که ناخداصمدی با تماس همرزمانش خود را به پلیس‌راه خرمشهر رساند و با دوربین دشت مقابل را دیده و وحشت کرد. او می‌گوید در منظره مقابلش، بیش از ۳۰۰ تانک و نفربر در جاده خرمشهر به‌سمت اهواز در حرکت بودند. صمدی به‌سرعت خود را به ستاد عملیات جنوب در آبادان رساند و گفت «همین الان از نیروی هوایی کمک بخواهید! اگر همین الان از نیروی هوایی به ما کمک نرسد امشب همه از بین رفته‌ایم و خرمشهر و شاید هم آبادان سقوط کند.» با برقراری تماس با تهران و ستاد نیروی هوایی، حدود ساعت ۱۶:۳۰ بود که صدای غرش فانتوم‌های نیروی هوایی از روی سر مدافعان شنیده شد. با عبور ۵ فروند فانتوم F4 از روی مواضع خودی، هواپیماها به آرایش تانک‌های عراقی حمله برده و بمباران سنگینی انجام دادند. ناخداصمدی می‌گوید: «خلبان‌های ما چنان هواپیماهایشان را پایین گرفته بودند که می‌ترسیدم به تانک‌های دشمن بخورند!» (صفحه ۱۶۸)

تا پایان روز هشتم، ۴ سورتی پرواز ۵ فروندی انجام شد و ۲۰ هواپیمای خودی، با بمباران سنگین تانک‌های عراقی باعث فرار آن‌ها و نجات حتمی خرمشهر شدند. صمدی نیز به نیروهایش دستور داد تانک‌های در حال فرار را تعقیب و شکار کنند. روایت او از آن‌لحظات این است که نیروهای دشمن چندبرابر مدافعان و گردان تکاوران، تانک و نفربر داشتند.

* حمله شبانه به ستاد لشکر سه زرهی دشمن

با رسیدن روز نهم، نیروهای زرهی و پیاده عراقی، به‌مرور نه‌تنها از پل نو گذشتند و وارد خرمشهر شدند، بلکه موفق شدند خود را به محلات و نقاط مختلف شهر برسانند. در همان‌روز بود که نیروهای بعثی وارد خیابان معروف چهل‌متری شدند. طی روزهای اول درگیری، صمدی از بوشهر درخواست ۲۰۰ قبضه RPG7 کرده بود که این‌تسلیحات روز نهم یا دهم مهر به خرمشهر رسیدند.

ناخداصمدی می‌گوید «از روزهای نهم و دهم مهر جبهه خرمشهر ناگهان آرام شد. چون نیروهای زمینی و هوانیروز و سپاه پاسداران موفق شده بودند جلوی پیشروی عراقی‌ها را در مناطقی چون دشت آزادگان و سوسنگرد بگیرند و حتی آن‌ها را تا پشت مرزهای خودشان عقب برانند. مردم سوسنگرد با همکاری هوانیروز در هشتم مهر دشمن را از شهر خود بیرون راندند.» (صفحه ۱۷۵)

مقر ستاد فرماندهی لشکر سه زرهی عراق، بالای سد عرایض و پشت پل نو بود که به‌شکل خاکریزهای دایره‌شکل تاسیس شده بود. فرماندهان گردان تکاوران پیشنهاد یک‌حمله شبانه به این‌ستاد را داشتند که نیروهای سپاه هم برای همکاری در این‌عملیات، اعلام آمادگی و تمایل کردند. ناخداصمدی نیز از این‌مساله استقبال کرد. اما می‌گوید برادران سپاه نتوانستند در این‌حمله که زمانش شب ۱۳ مهر بود، شرکت کنند. تکاورها از شب قبلِ ۱۲ مهر، در اطراف گمرک خرمشهر با نیروهای دشمن درگیر بودند و بخش زیادی از گمرک به تصرف طرف مقابل درآمده بود. این‌درگیری‌ها یک‌روز و نیم ادامه داشت و صمدی روز دوازدهم مهر، را یکی از خون‌بارترین روزها برای گردان تکاوران می‌خوانَد. چون شش تا هفت‌شهید دادند. با این‌حال، نیروهای عراقی که تا حوالی بندرگاه خرمشهر پیش آمده بودند، ناچار به عقب‌نشینی تا پل نو شدند. در آن‌روز همچنین ترکش یک‌خمپاره، زیر چشم چپ ناخداصمدی را شکافت. چند روز بعد نیز ترکشی دیگر، ماهیچه پایش را جراحت داد.

با رسیدن شامگاه ۱۲ مهر، حدود ۳۰۰ تکاور در عملیات حمله به ستاد فرماندهی لشکر سه زرهی شرکت کردند. روایت ناخداصمدی از این‌حمله این‌گونه است که نیروهای دشمن در سنگرهای خود خواب بودند و به‌هیچ‌وجه انتظار حمله از طرف نیروهای ایرانی را نداشتند. به همین‌علت شدیدا غافلگیر شده و ضمن ترک منطقه، حدود ۴ کیلومتر عقب‌نشینی کردند.

ناخداصمدی روز ۱۴ مهر سیدمجتبی هاشمی و گروهش را به‌سمت مقر دشمن فرستاد که در نتیجه هاشمی و نیروهایش ۲ تریلی غنیمت جنگی آوردند.

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/نسبت استعداد دشمن به ما ۱۰ به یک بود

* مقاومت ایرانی‌ها شکسته می‌شود

طی روزهای ۱۵ و ۱۶ و ۱۷ دشمن مقاومت تکاورها و نیروهای مردمی را در جاده خرمشهر به شلمچه، به‌ویژه پل نو شکست، وارد دروازه خرمشهر شد و تا مسجد نو پیشروی کرد. صمدی می‌گوید تعداد نیروی زرهی دشمن در آن‌روز باورکردنی نبود. توپخانه پشتیبان بعثی‌ها هم امان‌ نیروهای ایرانی را بریده بود. نیروهای دشمن پس از ۲۴ تا ۴۸ ساعت حضور در خرمشهر، با نیروهای تازه نفس تعویض می‌شدند. در چنین‌وضعیت و فشار شدیدی، صمدی بارها به ستاد عملیات جنوب فشار آورد برای نجات خرمشهر، نیروی تازه نفس و به‌خصوص آتش پشتیبانی بفرستند. او در این‌باره در کتاب خاطراتش می‌گوید «نمی‌دانم چرا کسی به تقاضایم گوش نداد. بارها قول دادند.»

با رسیدن ۱۸ مهر، دشمن در مناطق مختلف خرمشهر پراکنده شده، و فشار اصلی خود را بر پادگان دژ گذاشته بود. ۱۹ مهر هم نیروهای عراقی روی رودخانه کارون پل زده و خود را به تلمبه‌خانه مارد رساندند. تا آن‌لحظه، جاده اهواز_آبادان به اشغال دشمن درآمده و چندزن پرستار ایرانی نیز اسیر شده بودند.

روز ۲۰ مهر، درگیری‌های شدیدی در محور جاده شلمچه، راه‌آهن، کشتارگاه‌ و گمرک صورت گرفت. درگیری در کوی طالقانی هم تا شب آن‌روز ادامه پیدا کرد و نیروهای صمدی موفق شدند هرطور شده دشمن را کمی عقب برانند. صمدی می‌گوید در آن‌برهه، هنوز بعضی از مردم در برخی کوچه‌ها و خانه‌های خرمشهر زندگی می‌کردند و نیروهای مدافع بارها از طریق بلندگوی مسجدجامع اعلام کردند «مردم شهر را ترک کنند!» با رسیدن شامگاه ۲۰ مهر، نیروهای دشمن با یک‌لشکر تقویت‌شده پیشروی رده و بخش دیگری از شهر را اشغال کردند. این‌پیشروی در روزهای ۲۱ و ۲۲ مهر هم ادامه پیدا کرد و فشار بر تکاورها و معدود نیروهای مردمی باقی‌مانده بیشتر شد. از روز بیستم به بعد، مدافعان خرمشهر فقط با ۵۰ درصد استعداد و تجهیزات به مقاومت مشغول بودند.

۲۳ مهر یک‌گردان تکاور به فرماندهی ناخدا داریوش ضرغامی از منجیل به آبادان رفت و قرار شد جایگزین گردان یکم تکاوران در خرمشهر شود. ناخدا ضرغامی ۲۷۰ تکاور همراه خود داشت و نیروهایش با بخشی از گردان آسیب‌دیده یکم تکاوران جابه‌جا شد. این‌نیروها برای استراحت به ماهشهر رفتند. اما ناخداصمدی و افسر عملیاتش ناخدا ابوطالب ضربعلیان در خرمشهر ماندند. ناخدا ضرغامی در درگیری‌های خرمشهر، بر اثر انفجار نارنجک به شدت مجروح شد. او با بدنی مجروح کنار نیروهایش ماند و به مقاومت ادامه داد.

* روز بیست و سوم؛ مدافع چندانی باقی نمانده!

روز ۲۳ مهر دشمن به جاده آبادان_ماهشهر رسید و جاده را اشغال کرد. ناخداصمدی می‌گوید عده‌ای چون دفاع از شهر را بی‌فایده می‌دانستند، خرمشهر را رها کرده و رفتند و شهر دیگر مدافع چندانی نداشت. راوی «تکاوران دریایی در خرمشهر» در این‌بخش از خاطرات خود، ضمن ابراز تاسف، روایت می‌کند چندتن از تکاوران نیز در آن‌مقطع جا زده و صحنه مقاومت را ترک کرده و از خدمت گریختند. تعداد بسیار کم بوده و به‌قول ناخداصمدی به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسیده است. او برخی از این‌تکاوران را، خود اخراج کرد چون وضعیت روحی خرابی داشته و روحیه مدافعان را تضعیف می‌کردند.

سقوط کامل پادگان دژ خرمشهر نیز اتفاق تلخی است که روز ۲۳ مهر رخ داد. گردان یکم تکاوران نیروی دریایی تا آن‌روز، ۳۸ شهید، ۹۱ مجروح و ۸ مفقود یا فراری داشت.

* ورود تیپ زرهی و پنج‌گردان کماندویی عراق به خرمشهر

ناخداصمدی روایت می‌کند ۲۴ مهر حجم آتش دشمن چنان سنگین بود که تردد در خیابان‌ها و کوچه‌های خرمشهر ممکن نبود. آن‌روز اوج درگیری ارتش عراق با نیروهای مدافع ایرانی در خیابان چهل‌متری بود. در همان‌روز یک‌تیپ زرهی به تیپ‌های هجومی دشمن به خرمشهر افزوده شد. این‌یگان تیپ شش زرهی بود.

با این‌حال، تکاوران گردان یکم، تعداد ۹ تانک و حدود ۱۲ نفربر را با RPG7 هدف قرار داده و منفجر کردند. در نتیجه دشمن ناچار شد دستور تخلیه تانک‌های خود را از برخی خیابان‌های خرمشهر صادر کند. در همان‌روز دشمن به‌جای نیروهای زرهی، پنج‌گردان کماندویی وارد خرمشهر کرد و بیش از ۲۰ نفر از تکاوران مدافع، زخمی یا شهید شدند.

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/نسبت استعداد دشمن به ما ۱۰ به یک بود

* عقب‌نشینی و شکار تانک‌ها

تکاورها و نیروهای مردمی طی روزهای ۲۵ تا ۳۰ مهر به گروه‌های ۳ تا ۵ نفره تقسیم شدند و شروع به شکار تانک‌های دشمن کردند. تا آن‌مقطع، بخش دیگری از خرمشهر سقوط کرده و به دست دشمن افتاده بود. همچنین جنگ شدیدی در محلات کشتارگاه، راه‌آهن، بندر گمرک، خیابان چهل‌متری، اطراف فرمانداری،‌ کوی طالقانی و خیابان کمربندی در جریان بود.

در ادامه شرایطی پیش آمد که صمدی تصمیم گرفت پل خرمشهر به آبادان را منفجر کند تا دشمن نتواند به‌سادگی از پل عبور کرده و خود را به آبادان برساند. اما مقامات ستاد عملیات جنوب، اجازه تخریب پل را ندادند.

طی ۵ روز یادشده، دیگر نفرات چندانی بین گروه مدافعان خرمشهر باقی نمانده بود و ایرانی‌ها گام‌به‌گام عقب می‌نشستند.

* خروج زنان و دختران پرستار از شهر

پس از روز ۳۰ مهر، عراق به‌شدت پل خرمشهر را زیر آتش منحنی گرفت تا هیچ‌تدارکات و مهماتی به مدافعان شهر نرسد. به‌خاطر مداومت این‌آتش، پشتیبانی از تکاوران قطع شد و زنان و دختران پرستار و امدادگر که در مسجد جامع حضور داشتند، با اصرار و پافشاری تکاوران، شهر را ترک کردند. به این‌ترتیب مسجدجامع نیز مانند روزهای اول دفاع، جای امنی برای مدافعان نبود. تکاوران و مدافعان انگشت‌شمار شهر، طی روزهای اول تا سوم آبان فقط بر خیابان ساحلی خرمشهر تسلط داشتند که این‌نقطه نیز، زیر آتش شدید دشمن قرار داشت.

نیروی هوایی نگذاشت خرمشهر در هشتم مهر سقوط کند/نسبت استعداد دشمن به ما ۱۰ به یک بود

ناخدا هوشنگ صمدی؛ امروز

* صدور دستور عقب‌نشینی و ترک خرمشهر

بعدازظهر روز سوم آبان سرهنگ حسین حسنی‌سعدی با بی‌سیم به ناخداصمدی دستور داد خرمشهر را تخلیه و به آبادان عقب‌نشینی کند. ارتباط صمدی با آبادان برای حدود سه‌روز قطع شده بود و هیچ‌رفت ‌و آمدی از طریق پل خرمشهر_آبادان صورت نمی‌گرفت. به این‌ترتیب این‌سوال پیش آمد که عقب‌نشینی چگونه باید انجام شود؟ تعداد تکاوران و مدافعان مردم شهر در آن‌روز کمتر از ۳۰۰ تن بود و بنا شد برای عقب‌نشینی و خروجشان از خرمشهر از قایق‌هایی که از عقب اعزام می‌شدند، استفاده شود.

ناخدا هوشنگ صمدی با ۶۰۰ تکاور وارد خرمشهر شده بود و حالا می‌خواست با دادن ۷۶ شهید و ۳۰۰ زخمی، شهر را ترک کند. از گردان ۲۷۰ نفره ناخدا داریوش ضرغامی هم تنها ۱۷ تن به جا مانده بود.

ناخداصمدی از غروب آفتاب تا حدود ساعت ۱۲ نیمه‌شب با مدافعان باقی‌مانده در شهر صحبت کرد تا راضی به عقب‌نشینی شدند. ۲ فروند قایق ۸ نفره برای انتقال تکاوران و نیروهای مردمی اعزام شده و طبق تخمین ناخداصمدی، حدود ۵۰۰ تن با قایق به ساحل امن تخلیه شدند. (دریادار امروز) حبیب‌الله سیاری و افراد دسته‌اش هم با شنا از خرمشهر بیرون رفتند. زیادی جمعیت استفاده‌کننده از قایق‌ها باعث شد یکی از آن‌ها غرق شود و قایق دیگر هم پس از چندبار رفت و برگشت به ساحل امن، برنگشت. درنتیجه صمدی به لنجی که کنار ساحل بسته بود، متوسل شد و برای جابه‌جایی تعدادی از مدافعان به‌جامانده به ساحل شرقی کارون از آن استفاده کرد.

آخرین‌اقدام ناخداصمدی پیش از ترک خرمشهر تنهامانده، چنین بود: «بی‌سیم را خرد کردیم، ماشین‌مان را آتش زدیم و آماده ترک شهر شدیم. من و ناخدا ضربعلیان آخرین نفراتی بودیم که خرمشهر را ترک می‌کردیم.» (صفحه ۲۴۵)

نیروهای متجاوز بعثی، روز ۷ آبان ۱۳۵۹ پل خرمشهر را منفجر کردند تا نیروهای ایرانی نتوانند از آن عبور کرده و وارد خرمشهر شوند.

صادق وفایی

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
برچسب منتخب
# دیدار پزشکیان و ترامپ # خروج از ان پی تی # مکانیسم ماشه # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران
نظرسنجی
آیا موافق ملاقات ترامپ و پزشکیان هستید؟
الی گشت