به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، کودکان امروز در میان هجمهای بیپایان از تصاویر متحرک، الگوریتمهای جهانی و صداهای ازپیشطراحیشده، رشد میکنند؛ اما (تناقض) بزرگی در دل این جهانی شدن دیجیتال نهفته است: در حالی که کودک با هزاران پیام مواجه است، صدای واقعی او خاموش مانده است. در حالی که در نگاه اول بهنظر میرسد کودک در فضای دیجیتال حضوری فعال دارد، در حقیقت اغلب نقش او نه یک کنشگر فرهنگی، بلکه یک مصرفکننده منفعل، بیریشه و بیپناه است.
فرهنگ دیجیتال با تکیه بر جذابیت بصری و الگوریتمهای هوشمند، توانسته ذهن و زبان کودکان را اشغال کند، اما بدون آنکه با هویت، زبان، تخیل و نیازهای بومی آنان ارتباطی زنده برقرار کند. تولیدات خارجی و محتوای وارداتی، اغلب بدون تناسب با زمینه فرهنگی-اجتماعی کودک ایرانی، الگوهایی از زیستن، خواستن، ترسیدن و حتی حرفزدن را القا میکنند که نهتنها به رشد فرهنگی کمک نمیکنند، بلکه بستر بیهویتی، خفگی در تخیل و انفعال در سخنگفتن را رقم میزنند.
این میان، سیاست فرهنگی رسمی کشور عزیزمان ایران در حوزه کودک، نهتنها نتوانسته حکمرانی فرهنگی مؤثر و بومی در فضای دیجیتال ایجاد کند، بلکه اغلب یا در سکوت و انفعال باقی مانده یا صرفاً در سطح واکنشهای سانسورگرایانه متوقف شده است
۱. حق بر صدا و بیان کودک: اصول بنیادین حقوق کودک
بر اساس ماده ۱۳ کنوانسیون حقوق کودک، هر کودک حق دارد دیدگاههای خود را آزادانه بیان کند؛ اما این حق زمانی معنا دارد که کودک نهتنها مجاز به سخنگفتن باشد، بلکه شنیده شود، در فضای فرهنگی مشارکت داده شود و تجربه زیستهاش در تولیدات فرهنگی و رسانهای بازتاب یابد. در فضای مجازی فعلی، کودک نهتنها شنیده نمیشود، بلکه از اساس، در محتوایی که از فرسنگها دورتر و بیاعتنا به زیستبوم او تولید شده، مجال تخیل و کنشگری ندارد.
۲. تولیدات خارجی، گسست فرهنگی و خفگی تخیل
بررسی محتوای دیجیتال غالب در تلفنهای همراه، تبلتها و پلتفرمهای ایرانی نظیر آپارات کودک، نشان میدهد حجم زیادی از محتوا یا بهصورت ترجمهشده از انیمیشنها و بازیهای غربی منتشر میشود یا به تقلیدی سطحی و صرفاً شکلی از آنها بسنده کرده است. در این فضا، کودک ایرانی نه تنها با زبان مادری خود کمتر مواجه است، بلکه روایتهایی را میشنود که از تجربیات زیسته او فرسنگها فاصله دارند. این محتواها اغلب با تکرار کلیشههای رفتاری، روابط فردگرایانه افراطی، و اَبَرقهرمانان نامیرا، تخیل کودک را به جای اینکه گسترش دهند، آن را در چهارچوبهایی یکنواخت و غیربومی زندانی میکنند.
۳. حکمرانی غایب: انفعال در منظومه فرهنگی کودک
آنچه بیش از همه نگرانکننده است، غیبت سیاست فرهنگی فعال و هدفمند در حوزه تولیدات رسانهای کودک است. برخلاف بسیاری از کشورها که ضمن حمایت از تولیدات فرهنگی بومی، محتوای دیجیتال کودکان را مشمول نظارت و هدایت هوشمند میکنند (نظیر بیبیسی کودکان در بریتانیا یا ان اچ کی در ژاپن)، در ایران نه پلتفرمهای ویژهای با محتوای اصیل توسعه یافتهاند، نه سیاستهای حمایتی مناسبی برای تولیدات مستقل کودک وجود دارد، و نه نهادهای تنظیمگر فرهنگی (مانند ساترا یا مرکز توسعه فرهنگ کودک) از چابکی لازم برای مقابله با سلطه محتوای بیریشه برخوردارند.
۴. پیامدهای حقوقی و فرهنگی: از خفگی زبانی تا آسیب به هویت
در فقدان محتوای بومی و تخیلی و مشارکتمحور، کودک ایرانی با تهدیدات چندلایهای مواجه است:
1. نقص در رشد زبانی و شناختی، چراکه زبان مادری و روایتهای بومی در محتوای دیجیتال کمرنگ شدهاند؛
2. تضعیف تخیل، که با تماشای پیوسته و بیچالش محتوای ویدیویی قالبی، جای خود را به مصرفگرایی بصری میدهد؛
3. فروپاشی تدریجی هویت فرهنگی، چراکه کودک از سنین پایین با الگوهایی بیگانه خو میگیرد و ارتباط او با فرهنگ خود گسسته میشود؛
4. و در نهایت، نقض خاموش حقوق فرهنگی کودک، بهویژه حق بر مشارکت فرهنگی، حق بر زبان، و حق بر تولید فرهنگی.
برای نجات کودکان از سکوتِ تحمیلی صفحهنمایشها، لازم است بازاندیشی بنیادینی در سیاست فرهنگی حوزه کودک صورت گیرد. دولت و نهادهای فرهنگی باید از موضع انفعال خارج شده و حکمرانی فرهنگی هوشمند، بومی، مشارکتمحور و خلاق را در عرصه دیجیتال اعمال کنند. تولیدات فرهنگی باید زبان کودک را نه صرفاً بهعنوان ابزار انتقال، بلکه بهعنوان زمینهای برای رشد تخیل، مشارکت و گفتوگوی فرهنگی بازشناسند. بازگرداندن صدای کودک، تنها با مشارکت واقعی او در تولید روایتها، خلق جهانهای تخیلی بومی، و بسترسازی برای گفتوگو در فضای دیجیتال ممکن است. زمان آن رسیده که به جای پر کردن صفحهنمایش، فضای ذهن کودک را آزاد کنیم.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.