
به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، نامگذاری یک پهنه آبی که بین فلات ایران و شبهجزیره عربستان قرار دارد، از زمان کمپین پانعربیسم جمال عبدالناصر در منطقه به منبع مهمی از جنجال و اختلاف در سراسر خاورمیانه تبدیل شده است. پیش از ظهور ایدئولوژیهای ملیگرایانه به ویژه ملیگرایی عربی و فارسی، این پهنه آبی در هر دو سوی خلیج به نام «خلیج فارس» شناخته میشد. اما «جمال عبدالناصر» رئیسجمهور پیشین مصر و رهبر برجسته ملیگرایی عربی، به احتمال زیاد تأثیرگذارترین نقش را در تغییر وضعیت موجود و شعلهور کردن این اختلاف داغ و طولانیمدت بین جامعه عرب و فارسی ایفا کرد.
نقطه عطف این ماجرا در جریان یک کنفرانس مطبوعاتی در تهران در ۱ تیر ۱۳۳۹ رخ داد؛ زمانی که محمدرضا پهلوی شاه ایران، در پاسخ به سوال جسورانه عبدالرحمن فرامرزی، روزنامهنگار ایرانی و حامی فلسطین، از روابط رسمی با اسرائیل پرده برداشت. این موضع خشم بسیاری را در جهان عرب از جمله ملیگرایان عربی برانگیخت. کسانی که پیش از این پیشگام کمپین عربی علیه اسرائیل و قبل از ظهور رهبر پاناسلامیست (ملک فیصل) عربستان سعودی بودند در چنین شرایطی، ناصر از نامگذاری جدید ملیگرایانه یعنی «خلیج عربی» به عنوان وسیلهای برای ابراز ناخشنودی خود از رابطه «نادرست» با اسرائیل حمایت کرد.
نامهای جغرافیایی، به ویژه آنهایی که مربوط به پهنههای آبی هستند، اغلب به دلیل عوامل تاریخی، سیاسی و فرهنگی موضوع اختلاف یا درگیری میشوند. چندین مورد قابل توجه وجود دارد که این موضوع را نشان میدهد. برای مثال، دریای ژاپن و جزایر فالکلند/آیسلاس مالویناس به ویژه در این زمینه مرتبط هستند. در مورد دریای ژاپن/دریای شرق، در ژاپن و بسیاری از کشورهای دیگر به آن دریای ژاپن گفته میشود، در حالی که کره جنوبی ترجیح میدهد از اصطلاح «دریای شرق» استفاده کند تا بر نام ژاپن تأکید نشود. این اختلاف نامگذاری همچنان به عنوان یک مسئله جنجالی بین دو کشور باقی مانده است که ناشی از دیدگاههای متفاوت در مورد نامگذاری مناسب برای این پهنه آبی واقع بین ژاپن و شبهجزیره کره است. مثال دیگر شامل جزایر فالکلند در مقابل آیسلاس مالویناس است. اختلاف نامگذاری بین آرژانتین و بریتانیا بر سر مجمعالجزایر جنوب اقیانوس اطلس وجود دارد. دولت آرژانتین این جزایر را «آیسلاس مالویناس» مینامد و ادعای حاکمیت دارد، در حالی که دولت بریتانیا آنها را جزایر فالکلند مینامد و کنترل آنها را حفظ میکند. نامگذاری جزایر نقش مهمی در شکلدهی به هویتهای ملی، روایتهای تاریخی و روابط دیپلماتیک بین دو کشور ایفا میکند.
در ذهنیت جمعی ایرانیان، کشورهای عربی به عنوان بازیگرانی خارجی تصور میشوند که با تحقیر «موقعیت ایران» در منطقه و اتخاذ سیاستهای خصمانه علیه منافع ملی ایران رویکردی غیردوستانه در پیش گرفتهاند. این تصور زمانی تشدید میشود که اکثر ایرانیان به این باور برسند که کشورهای عربی نسبت به منافع ایران مواضع خصمانه دارند؛ در چنین شرایطی، طبیعی است که افکار عمومی از سیاستهای تقابلی در برابر همسایگان عرب حمایت کند.
اختلاف نامگذاری در خلیج فارس میتواند به عنوان یکی از تفاوتهای بسیاری بین اعراب و فارسها در نظر گرفته شود که به ظاهر فاقد اهمیت اما چنین درکی نادرست است؛ این مسئله صرفاً یک موضوع عدم تشابه نیست بلکه به یک منبع مهم اختلاف شدید، سوءتفاهم متقابل و خصومت آشکار تبدیل شده است. تصمیم به تغییر نام اصلی، که توسط نیروهای پانعرب با درک منفی از ملتهای غیرعرب در منطقه از جمله فارسها هدایت شد، توسط ایرانیان به عنوان یک اقدام ضد فارسی و نقض موقعیت و حقوق آنها در منطقه تفسیر شد.
تعداد قابل توجهی از ایرانیان هر زمان که اصطلاح «خلیج عربی» ذکر میشود عمیقاً احساس توهین میکنند آنها این را یک بیانیه ضد ایرانی میدانند. در نتیجه، حتی ذکر اتفاقی خلیج عربی در ملاقاتهای شخصی یا رسمی میتواند به راحتی بحثهای شدیدی را برانگیزد. موارد متعددی وجود داشته است که ماهیت مخرب و تأثیرگذار این اختلاف را در جنبههای مختلف روابط متقابل نشان میدهد. به عنوان مثال، در سال ۱۳۸۸ بازیهای همبستگی اسلامی که قرار بود در ایران برگزار شود، به دلیل درخواست کشورهای عرب برای حذف هرگونه اشاره به خلیج فارس از بروشورها و مدالهای این رویداد لغو شد درحالی که این بازیها عمدتاً به منظور تقویت پیوند بین ملتهای مسلمان طراحی شده بود. در مورد دیگر، ایران به دلیل حذف هرگونه اشاره عربی به خلیج، تصمیم گرفت در جام فوتبال خلیج که تیمهای فوتبال از تمام کشورهای ساحلی را گرد هم میآورد، شرکت نکند. علاوه بر این، ایران در سال ۱۳۸۴ تهدید کرد که اگر برگزارکنندگان به استفاده از اصطلاح «خلیج عربی» در اسناد رسمی ادامه دهند، بازیهای آسیایی دوحه قطر را تحریم خواهد کرد.
جنجال دیگری در جریان بازیهای آسیایی ۲۰۱۰ در چین به وجود آمد که در مراسم افتتاحیه از اصطلاح «خلیج عربی» استفاده شد. طرف ایرانی تهدید کرد که در صورت اصلاح نشدن این اشتباه از بازیها انصراف میدهد و مقامات چینی مجبور به عذرخواهی شدند. این شرایط رئیسجمهور سابق ایران «محمود احمدینژاد» را در موقعیت دشواری در حین شرکت در اجلاس شورای همکاری خلیجفارس قرار داد. او به دلیل نشستن زیر بنری که هیچ اشارهای به خلیج فارس نداشت با واکنشهای شدیدی مواجه و تصویری از این ترتیب در شبکههای اجتماعی ایران منتشر شد و به عنوان نمادی از خیانت او به خلیج فارس و ارزشهای ملی فارسی به تصویر کشیده شد.
(در تقویم رسمی ابران ۱۰ اردبیهشت روز ملی خلیج فارس نامگداری شده است)
تحولات ذکر شده، که تنها چند نمونه از موارد بسیار دیگر هستند، به وضوح نشان میدهند که هر دو طرف اکنون در یک درگیری شدید بر سر مسئله نامگذاری گرفتار شدهاند. آنچه زمانی یک سوال ساده به نظر میرسید، اکنون به یک درگیری سیاسی تبدیل شده است که عمیقاً با ارزشهای ملی در هم تنیده شده است. در نتیجه، هر دو طرف از قدرت و منابع برای اثبات نسخه خود از نامگذاری استفاده میکنند. به عنوان مثال، ایران روز خاصی را در تقویم ملی خود به عنوان «روز ملی خلیج فارس» تعیین کرده است. بر اساس یک بیانیه رسمی، این تعیین به منظور «مقابله با تلاشهای برخی مؤسسات بینالمللی و کشورهای عربی برای تغییر نام خلیج فارس» است. این روز یادبود یک رویداد تاریخی است که ایران تحت حکومت شاه عباس کبیر در سال ۱۶۰۲ نیروهای پرتغالی را از خلیج فارس بیرون راند. دولت ایران همچنین تمبرهای پستی منتشر کرده است که این رویداد را جشن میگیرد و اهمیت خلیج فارس را برجسته میکند. علاوه بر این، تورنمنت فوتبال ملی ایران جام خلیج فارس نامیده میشود که بر اصطلاحات مورد نظر ایران برای این منطقه تأکید دارد.
از سوی دیگر، اعراب در تلاش برای اثبات تاریخی نام خلیج عرب هستند؛ مثلاً امارات متحده عربی استفاده از اصطلاح «خلیج فارس» در رسانههای داخل کشور را ممنوع کرده است. این محدودیت در برخی دیگر از کشورهای عرب نیز مشاهده میشود. این درگیریها پای طرفهای سوم را نیز به این مسئله باز کرده است. ایالات متحده امریکا که متحد نفتی کشورهای عربی است، بارها به این موضوع حساس اشاره کرده است؛ به تازگی رئیس جمهور این کشور، دونالد ترامپ، اظهار کرده است که در سفر هفته آینده به عربستان سعودی نام خلیج را رسماً به نام «خلیج عرب یا خلیج عربستان» تغییر خواهد داد.
چرا فارسها نسبت به ابتکار عربها برای تغییر نام یک پهنه آبی که هر دو در آن شریک هستند، احساس توهین میکنند؟ تقریباً تمام نقشههای منطقه پیش از ظهور ملیگرایی عرب، از خلیج فارس/دریای پارس برای نامیدن این پهنه آبی استفاده میکردند. این ادعا توسط بسیاری از اسناد تاریخی تأیید شده است. یک فصل اصلی از انتشاراتی که توسط طرف ایرانی منتشر شده است به نقشههای قدیمی از منابع مختلف، از دوران خاورمیانه پیشامدرن اختصاص داده شده است که در آنها از اصطلاح خلیج فارس برای نامیدن این پهنه آبی استفاده شده است. همچنین یک مونوگراف در این رابطه گردآوری شده است که بیش از ۲۳۰۰ نقشه را که از ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد تا دوران مدرن تاریخگذاری شدهاند، جمعآوری کرده است. بر اساس این اسناد، این پهنه آبی از زمان امپراتوری هخامنشی توسط منابع مختلف از جمله جغرافیدانان یونانی به این نام نامیده شده است. هکاتئوس، که به عنوان پدر جغرافیا شناخته میشود، اولین جغرافیدان (و مورخ) است که از این نامگذاری (Persikos kolpos) در کتاب خود، Periodos Ges، در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد استفاده کرده است.

(بازسازی نقشه جهان توسط هکاتئوس قرون ۶ـ ۵ پم)
این نام ریشه در زمانی دارد که امپراتوری پارس قدرت قابل توجهی در جهان داشت. آنچه آن را حتی قابل توجهتر میکند این است که این نامگذاری علیرغم افول امپراتوری به دلیل فتوحات اسلامی به رهبری اعراب باقی مانده است. جالب اینجاست که این نام حتی زمانی که اعراب بر هر دو سوی خلیج و فراتر از آن، از جمله تمام ایران، از زمان حکومت خلیفه دوم مسلمان (عمر) تسلط داشتند، بدون تغییر باقی ماند. این سنت نامگذاری توسط جانشینان عمر در خلفای راشدین، و همچنین در سلسلههای عرب بعدی مانند اموی و عباسی، که کنترل سرزمینهای ایرانی را برای چندین قرن حفظ کردند، ادامه یافت. قابل ذکر است که این نامگذاری به طور گسترده توسط دانشمندان عرب تمدن اسلامی که از اصطلاح «بحر فارس» (دریای پارس) در نوشتههای خود استفاده میکردند، پذیرفته شد. تنها انحراف قابل توجه از این قرارداد نامگذاری از سوی ترکها، نه اعراب در جریان گسترش امپراتوری عثمانی به خلیج از سمت غربی، به ویژه در عراق امروزی رخ داد. در طول قرنهای ۱۶ و ۱۷ عثمانیها به خلیج، یا بخش خاصی از آن نزدیک شهر بصره در جنوب عراق، خلیج بصره میگفتند.
حتی پس از دخالت استعماری غرب در منطقه خلیج نام فارسی خود را حفظ کرد. اکثر قدرتهای اروپایی که در منطقه حضور داشتند مانند پرتغالیها، هلندیها و بریتانیاییها، از این قرارداد نامگذاری در نقشهبرداری خود استفاده کردند. این وضعیت تا دوران مدرن ادامه یافت که قدرتهای اروپایی از منطقه خارج شدند و کشورهای عرب مختلف در خاورمیانه ظهور کردند.
با تشکر ویژه از فناوری مدرن که اسناد بیشتری در دسترس ما قرار داده است که نشان میدهد این نامگذاری در طرف عرب خلیج نیز استفاده شده است. ضبطهای متعددی از رهبران عرب، از جمله خود ناصر وجود دارد که در سخنرانیهای خود به خلیج فارس اشاره کردهاند، حتی زمانی که سعی در تعیین مرزهای «جهان عرب بزرگ» داشتند، مانند «از خلیج فارس تا اقیانوس اطلس» (به عربی: من الخلیج الفارسی الی المحیط الاطلسی). علاوه بر این تصاویر نامههایی از شخصیتهایی مانند ناصر (به یک مقام بحرینی، ابراهیم العریز) و ملک عبدالعزیز عربستان سعودی (به یک مقام بریتانیایی) استفاده آنها از الخلیج الفارسی (خلیج فارس به عربی) را به عنوان نام خلیج نشان میدهد. شواهد مستند از استفاده خلیج فارس در منطقه عرب خاورمیانه مدرن فراوان است، از جمله در کتابهای درسی مورد استفاده در کشورهای عرب و حتی در نام یک خیابان در قاهره، که قبلاً شارع الخلیج الفارسی نامیده میشد (اگرچه بعداً به خیابان دکتر عبدالمحسن سلیمان تغییر نام یافت).
(نامه جمال عبدالناصر به مفام بحرینی ابراهیم العزیز)
(نام خلیج فارس در نامهای متعلق به ملک عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی ۱۳۴۳)
این واقعیت تاریخی توسط مقامات عرب رده بالا نیز تأیید شده است سلطان بن محمد القاسمی، حاکم امارت شارجه، در پایاننامه دکترای خود (که اکنون یک کتاب است) با عنوان «مبارزات قدرت و تجارت در خلیج ۱۶۲۰-۱۸۲۰» اظهار داشت که «اعراب همیشه آن را خلیج فارس مینامیدند تا زمانی که ایرانیان در دهه ۱۹۵۰ شروع به استناد به استفاده از اصطلاح 'فارس' به عنوان توجیهی برای سیاستهای قدرت ایران در منطقه کردند» (القاسمی، ۱۹۹۹، ص ۲). بررسی اسناد مربوطه نشان میدهد که برخلاف طرف فارسی، دیدگاه عرب فاقد شواهد تاریخی قابل اعتماد برای حمایت از ادعای خود است.
(کتاب سلطان بن محمد القاسمی حاکم شارجه)
«در نتیجه، از منظر تاریخی، این ادعا معتبر است که خلیج فارس نام خود را به طور مداوم برای تقریباً ۲۵۰۰ سال حفظ کرده است.»
اهمیت چنین موضوعی زمانی قابل درک است که فردی نگاهی به نقشه منطقه بیندازد که ایران طولانیترین سواحل را با خلیج فارس و دریای عمان دارد؛ جایی که نقشه ایران کل سمت شمالی این پهنههای آبی را پوشش میدهد. علاوه بر این، تمام رودخانههای اصلی که به خلیج فارس میریزند (به جز یکی که بین ایران و عراق مشترک است یعنی اروندرود) از خاک ایران سرچشمه میگیرند از جمله کارون، زهره، جراحی،مند، دالکی، هندیجان، کل و میناب.
اصرار کشورهای عرب بر حذف نام فارسی از خلیج در چنین شرایطی احساسات منفی را در میان ایرانیان ایجاد کرده است. استدلالهای ارائه شده فوق این باور را در طرف ایرانی تقویت میکند که این تلاشی از سوی کشورهای عرب برای زدودن شخصیت فارسی از منطقه و عربی کردن مکانی است که بین ایرانیان و اعراب مشترک است. ایرانیان درک این موضوع را دشوار میدانند که چرا طرف عرب تاریخ خود را در نامگذاری خلیج نادیده میگیرد. علاوه بر این، بسیار تعجب آور است که چرا این موضع ادامه دارد در حالی که بقیه جهان از جمله سازمانها و مؤسسات علمی معتبر، از نام تاریخی حمایت میکنند.
«سازمان بینالمللی هیدروگرافی» که آمریکا یکی از اعضای آن است، وظیفه دارد تمام دریاها، اقیانوسها و آبهای قابل کشتیرانی جهان را بهطور یکنواخت بررسی و نامگذاری کند. در مواردی، کشورها یک پهنه آبی یا نشانه جغرافیایی مشترک را با نامهای متفاوتی در اسناد داخلی خود ثبت میکنند. ترامپ به این دلیل در تلاش است تا روابط نزدیکتری با کشورهای حوزه خلیج فارس برقرار کند تا آنان را به سرمایهگذاری در آمریکا تشویق و حمایتشان را در درگیریهای منطقهای، از جمله حل بحران اسرائیل و حماس در غزه و مهار برنامه هستهای ایران به دست آورد.