به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۱۱ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که حواشی خبر عدم حضور طبری در زندان، موافقت رهبر انقلاب با بخشش اضافه خدمت سربازان، اینفلوئنسرها چقدر مالیات دادند؟ و تناقضهای مفهومی در برنامه هفتم توسعه! در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه ایران طی یادداشتی در ستون ذره بین شماره امروز خود نوشت: پس از توافق دو کشور ایران و عربستان و تغییر رویکردهای سیاسی دو کشور در قبال یکدیگر، شاهد کاهش چشمگیر فعالیتهای رسانهای وابسته به دربار سعودی - خصوصاً رسانههای فارسی زبان - علیه جمهوری اسلامی ایران بودیم. نسبت برخی رسانههای فارسی زبان با دولت سعودی عمدتاً به سه صورت است: یا مستقیماً زیرنظر دولت مدیریت میشوند یا برخی دولتمردان و شاهزادههای سعودی سهامدار این رسانهها هستند یا در موارد دیگری دولت به صورت غیرمستقیم از این رسانهها حمایت میکند. با این حال برخی از این رسانهها، اعم از وب سایتها و صفحات مجازی منتسب به عربستان که از تحریریه ضدانقلاب تشکیل شده است، سعی دارند تا رویه سابق را هرچند با شدت کمتر، اما همچنان ادامه دهند.
تا پیش از توافق ایران و عربستان، شبکه فارسی زبان «ایران اینترنشنال» یکی از رسانههایی بود که سهام آن متعلق به برخی دولتمردان سعودی بود و سعید کمالی دهقان طی گزارشی در روزنامه گاردین نحوه وابستگی این شبکه و برخی دیگر از رسانههای سعودی را توضیح داده بود. این شبکه به دلیل وابستگی امنیتی به سرویسهای اطلاعاتی بیگانه و تلاش رسمی برای بازتولید آشوب و جنگ داخلی در ایران، توسط وزارت اطلاعات به عنوان شبکهای تروریستی تلقی شده بود که گفته میشود با توافق میان ایران و عربستان، عوامل این شبکه تلاش داشتند تا از طریق رژیم صهیونیستی به تأمین مالی خود بپردازند.
نگاهی به برخی رسانهها نظیر العربیه فارسی، ام بیسی پرشیا، کلمه، وصال، شرق الاوسط فارسی یا ایندیپندنت فارسی نشان میدهد که عوامل آنها نیز در حال کوچ به سمت سایر رسانههای فارسیزبان معاند یا ایجاد رسانههای جدید با قابلیتهای کوچکتر هستند، اما ناگفته نماند که هنوز برخی چهرههای رسانهای شاخص در ضدیت با ایران همچنان در این شبکهها حضور داشته و به تولید محتوا میپردازد.
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با تیتر قانون، خیابان یکطرفه نیست نوشت: به صلاح قوه قضائیه نبود که در ایام سالگرد شهادت اولین رئیس این قوه، شهید مظلوم آیتالله بهشتی و هفته قوه قضائیه، ماجرای آزادی اکبر طبری که یکی از دانه درشتترینهای محکومین فساد در همین قوه است خاطر مردم را آزرده کند.
دستگاه قضائی کشورمان هنوز با آنچه اقتضای یک دستگاه قضائی تراز نظام جمهوری اسلامی است فاصله دارد. نمیتوان تلاشهائی که برای اصلاح این دستگاه صورت میگیرد را نادیده گرفت و جنبههای مثبت آن را انکار کرد، ولی انتظار مردم از این دستگاه بسیار بیش از آن چیزی است که اکنون وجود دارد چه در بخش واقعیتهای موجود و چه در زمینه تلاشهائی که برای بهبود بخشیدن به آن صورت میگیرد.
دادگستری اسلامی که شهید مظلوم آیتالله بهشتی درصدد به وجود آوردن آن بود، حداقل سه ویژگی داشت؛ عدالت گستر بودن، استقلال داشتن و برخوردار بودن از قدرت پیشگیری از جرم. او معتقد بود تمام این ویژگیها را میتوان با التزام به قانون محقق ساخت و از طریق قانونمندی و بدون آنکه به اهرم دیگری نیاز باشد، به قوه قضائیه تراز نظام جمهوری اسلامی رسید.
این واقعیت را کسی نمیتواند انکار کند که مردم از قوه قضائیه راضی نیستند و آن را «دادگستری» به معنای واقعی نمیدانند. قطعاً نمیتوان این قضاوت مردم را بطور مطلق پذیرفت کما اینکه نمیتوان از کنار آن بیتفاوت گذشت. قابل انکار نیست که رئیس کنونی قوه قضائیه، تلاشهای خوبی برای ایجاد تحول در دستگاه قضا به عمل آورده و میآورد، ولی این را هم نمیتوان انکار کرد که خروجی این دستگاه هنوز نتوانسته رضایت عمومی را جلب کند و مردم را به این نتیجه برساند که کشور از یک «دادگستری اسلامی» برخوردار است؛ عدالت گستر، مستقل و جلوگیری کننده از جرم.
قوه قضائیه اگر واقعاً اسلامی باشد با همان ویژگیها که شهید بهشتی در نظر داشت، از این قدرت و توان برخوردار خواهد بود که ارکان حکمرانی را به صلاح و سداد برساند و فساد را از تمام اندامهای مدیریتی کشور ریشهکن نماید. گزارشهای متعدد رئیس دستگاه قضا در هفته گذشته که به مناسبت هفته قوه قضائیه در مصاحبهها و سخنرانیها ارائه کردنشان میدهد صدها گلوگاه فساد در دستگاههای دولتی به معنای عام وجود دارند که باید با آنها برخورد شود. اینها مواردی هستند که سازمان بازرسی کل کشور توانسته کشف کند. قطعاً بیش از این مقدار نیز مواردی وجود دارند که کشف شدهاند و به افساد ادامه میدهند. علاوه بر اینها، بسیارند صاحبان حقی که به دلایل مختلف حقشان پایمال شده و نتوانستهاند آن را احقاق کنند کما اینکه افراد شایسته آزاد شدن از بند نیز فراوانند.
در چنین شرایطی، آزاد کردن دانه درشتهائی که با سوءاستفاده از موقعیت خود در دستگاه قضائی مرتکب فساد شدهاند، برای افکار عمومی غیرقابل قبول است. کسی که با آنهمه مفاسد و محکومیتهای مالی هنوز هم میتواند از عهده ۳۰۰ میلیارد تومان وثیقه برآید، قطعاً حامیانی هم وجود دارد که برای خارج ساختن او از زندان تلاشهای موفقی! میکنند. مردم با مشاهده چنین اقداماتی، میپرسند چه کسی باید به کسانی کمک کند که به اتهام اعتراض به انواع مفاسد اکنون در زندانها هستند و دستشان از همه جا و همه چیز کوتاه است؟
توضیحات مربوط به چرائی آزادی دانه درشت مورد نظر و مطرح این روزها را که در همین روزنامه هم به چاپ رسیده است، مردم خوانده و شنیدهاند، ولی چنین توضیحاتی از نظر افکار عمومی در واقع توجیهات است. اگر این توضیحات به استناد قانون است، باید قانون اصلاح شود و تا زمانی که قانون اصلاح نشده، حضرات تصمیم گیرنده اگر به مصلحت استناد کنند، لازم است قانون و مصلحت را خیابان یکطرفهای ندانند که فقط صاحبان قدرت و ثروت و حامی، میتوانند در آن برانند. این خیابان باید بگونهای طراحی شود که پابرهنههای مورد نظر امام خمینی که یک تار موی آنها را برتر از تمام کاخها و کاخنشینها و مرفهین بیدرد میدانست هم بتوانند از آن عبور کنند.
سعید ارکانزاده یزدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان نگران شعلههای تحقیر این اینترنت باشید نوشت: وضعیت اسفناک کنونی اینترنت ایران همچون ماجرای گشت ارشاد میتواند آتش خشم اجتماعی را دوباره شعلهور سازد. شاید بتوان گفت از اواسط دهه ۱۳۷۰ که اینترنت وارد خانهها شد و به شکل عمومی درآمد، هیچگاه اینترنت ایران تا این حد با فیلترینگ و کاهش سرعت مواجه نبوده است. طی یک سال گذشته، اینستاگرام و واتسآپ هم به زمره پلتفرمهای فیلترشده درآمدهاند و میشود گفت که تقریبا تمام پلتفرمهای جهانی در ایران فیلتر هستند. به علاوه، با چنان کاهش سرعتی در پهنای باند بینالمللی روبهروییم که باعث خشم و عذاب همه کاربران ایرانی است. برای گذشتن از چنین محدودیتها و موانع خودساختهای، تقریبا تمام کاربران ایرانی ناچار شدهاند از فیلترشکن و ویپیان استفاده کنند و در عمل، هزینه ماهانه فیلترشکن نیز به هزینههای ارتباطات اینترنتی آنها افزوده شده است.
اما مقامات مسئول طوری سخن میگویند و عمل میکنند، گویی هیچ یک از این موانع و محدودیتها وجود خارجی ندارد و کاربران ایرانی به راحتی میتوانند از اینترنت استفاده کنند، تو گویی بیخودی در حال غرزدن به جان مقامات هستند. در واقع، مسوولان با بستن مرزهای اینترنتی ایران، یک شبکه اینترانت داخلی درست کردهاند و هر صحبتی هم که میکنند درباره این شبکه است.
اما اینترنت واقعی به شبکههای ناشناخته و پنهانی فروش فیلترشکن واگذار شده است که محصولات خود را از درگاههای سیستم بانکی رسمی به فروش میرسانند، هر موقع بخواهند آنها را قطع میکنند، خودشان نرخ فیلترشکن تعیین میکنند و هیچ نهادی هم بر آنها نظارت ندارد. با چنین ساختاری که مقامات از ارتباطات اینترنتی درست کردهاند، ما در عمل دو شبکه ارتباطی مجازی داریم: اینترانت فیلترشده و محصوری که وزارتخانهها و مجلس و شوراهای عالی و نهادهای رسمی خود را به آن مشغول کردهاند و یک اینترنت واقعی که در دست فروشندگان فیلترشکن و شبکههای ناشناخته زیرزمینی است. کاربران ایرانی برای اینکه به اینترنت دست پیدا کنند، ناچارند با این شبکه زیرزمینی سر و کار داشته باشند. آنها در عمل خود را با این واقعیت روبهرو میبینند که باید یکبار پول اینترانت داخلی ایران را به اپراتورهای اینترنتی بدهند و یکبار هم پول فیلترشکنها را به شبکهای پنهان.
این هزینه دوم برای آنها پول زوری به حساب میآید که برای هر خانوار مبلغ کم و ارزانی هم نیست. ایبسا بسیاری از آنها این یقین را داشته باشند که این پول یا بخش عمده آن به جیب نهادهای دولتی و عمومی هم برود. حالا فرض کنید که یک کاربر معمولی ایرانی باید دوبرابر پول بدهد تا به اینترنتی وصل شود که تازه همان هم سرعتش مدام کم و زیاد میشود یا بهشکل ناگهانی قطع میشود. او باید با زجر و عذاب دایمی به شبکهای وصل شود که در بسیاری از کشورهای جهان مثل آب و برق جزو زیرساختهای اساسی و معمولی جامعه محسوب میشود و شبکهای ایمن و پایدار در خدمت آرامش و آسایش شهروندان است. اینچنین است که کاربران ایرانی هر وقت به اینترنت وصل میشوند احساس تحقیر میکنند. این حس تحقیر هر وقت که فیلترشکن میخرند، هر موقع که سرعت اینترنت کاهش پیدا میکند، هر گاه که نمیتوانند فایل سادهای را برای یکدیگر بفرستند و هر بار که با سد فیلترینگ روبهرو میشوند در آنها بیدار میشود. این حس تحقیر را میتوان با گشت ارشاد در سالهای گذشته مقایسه کرد. چه چیزی باعث رویدادهای سال گذشته شد و آتش خشم جامعه را شعلهور کرد؟ شاید مهمترین عاملی که باعث آن انفجار اجتماعی شد چند سال احساس تحقیر شدن در بین قشر وسیعی از مردم بود که سلیقه خود را بهزور به جامعه حقنه میکرد. هنوز خاطره تلخ پیامکهای حجاب و توقیف خودروها و بازداشت جوانان در ونهای گشت ارشاد در خاطره مردم زنده است. همین تحقیرها بود که جامعه را به انبار باروتی تبدیل کرد و با یک جرقه منفجر شد. حالا همین حس تحقیر شدن را میتوان در کاربران اینترنت کنونی ایران مشاهده کرد.
اینترنت کنونی ایران کمترین کیفیت را دارد و اکثر کاربران را ناراضی کرده است. این اینترنت داد صاحبان صنایع و کسبوکارها، دانشگاهیان، دانشآموزان و دانشجویان، هنرمندان و پژوهشگران را درآورده است و اگر وضعیتش به همین منوال پیش برود، تلنبار خشم و عصبیتی که تولید میکند محدود به فضای مجازی نخواهد ماند و به فضای عمومی و فیزیکی هم سرریز خواهد کرد. دوباره میتوانیم برگردیم به اتفاقاتی که سال گذشته رخ داد: هرم و لهیب خشم از دور پیدا بود و بسیاری از صاحبنظران هشدار میدادند که این خشم و حس تحقیر سرانجام سر باز خواهد کرد و سرریز خواهد شد، اما کسی جدی نگرفت. حالا هم خشمی مشابه را اینترنت بیکیفیت ایران دارد در دل مردم میکارد. باز هم مقامات تصور میکنند همهچیز را تحت کنترل دارند، اما اتفاق از آنجایی که پیشبینی نمیشود شروع خواهد شد.