مرد محکوم به قصاص که به خاطر درگیری زنانه، مرد همسایه را به قتل رسانده بود، با پرداخت دیه درخواست آزادی کرد.
به گزارش جوان، تابستانسال۸۹ مأموران سلطانآباد اسلامشهر از قتل مرد جوانی در زیرزمین منزل مسکونیاش باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به جعفر ۳۵ساله بود که بر اثر ضربه چاقوی مرد همسایه به قتل رسیده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، عامل قتل سامان ۳۸ساله که در محل حضور داشت، بازداشت شد.
متهم بعد از انتقال به پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و در اظهاراتش گفت: «چند سالی با جعفر همسایه بودیم. او در طبقه پایین زندگی میکرد و ما هم در طبقه بالای ساختمان سکونت داشتیم. در این سالها مشکلی نبود تا اینکه همسرانمان سر موضوعی با هم اختلاف داشتند. روز قبل از حادثه وقتی از سر کار به خانه برگشتم متوجه شدم همسرم ناراحت است و وقتی از او سؤال کردم، گفت: با همسر جعفر درگیر شده است. این موضوع مرا ناراحت کرد و همان لحظه میخواستم به طبقه پایین بروم که فهمیدم مهمان دارد و مزاحم نشدم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «این گذشت تا همان شب، جعفر مقابل خانهمان آمد تا در مورد اختلاف همسرانمان صحبت کنیم تا اینکه به درگیری کشید. او اصرار داشت وارد خانه شود که پایش را لای در گذاشتم و مانع شدم. جعفر وقتی مقاومت مرا دید به زیرزمین رفت و من هم با چاقو دنبال او دویدم. وقتی به زیرزمین رسیدم با چاقو به او ضربه زدم که ناخواسته منجر به قتل شد.»
با ثبت توضیحات متهم، وی بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده با کامل شدن تحقیقات به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی به پرونده متهم با درخواست قصاص از سوی اولیایدم به قصاص محکوم شد.
این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و بعد از تأیید در یکی از شعبات آن در حالیکه در آستانه اجرا قرار داشت متهم توانست با پرداخت ۵۰میلیونتومان دیه رضایت اولیایدم را جلب کند. با گذشت هشتسال از حادثه در حالیکه اولیایدم هنوز در دادسرا اعلام رضایت نکرده بودند متهم با نوشتن نامهای از قضات دادگاه درخواست تعیین تکلیف کرد.
به این ترتیب صبح دیروز وی مقابل هیئت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی عبداللهی قرار گرفت.
بعد از اعلام رسمیت جلسه، متهم در آخرین دفاعش گفت: «آن شب به خاطر حمایت از ناموسم با مقتول درگیر شدم. حالا هشتسال در زندانم در حالیکه چند سال قبل ۵۰ میلیون تومان دیه را به زحمت تهیه کردم و به اولیایدم پرداختم تا رضایت آنها را جلب کنم، اما در این سالها آنها به دادسرا مراجعه نکردند تا درخواستشان را ثبت کنند.»
متهم ادامه داد: «در این مدت همسر و بچههایم بیسرپرست ماندند و من هم بهترین دوران عمرم را که میتوانستم کنار فرزندانم باشم در زندان گذراندم از شما تقاضا دارم هر چه زودتر مرا آزاد کنید.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.