رئیس سازمان بازرسی کل کشور با روایت روابط خانوادگی خود با هاشمی رفسنجانی گفت: آیتالله هاشمی شخصیت تاثیرگذار و با سابقه انقلاب هستند و ما هم سعی کردهایم رابطهای صمیمی و مستمری با او داشته باشیم.
به گزارش خبرگزاری فارس، برنامه «شناسنامه» این هفته میزبان رئیس سازمان بازرسی کل کشور بود و مصطفی پورمحمدی در این برنامه که بعدازظهر امروز از شبکه سوم سیما پخش شد، درباره پشتپرده پرونده فساد بزرگ بانکی و ماجرای روابط خانوادگی اش با هاشمی رفسنجانی و ارتباطش با احمدینژاد و فعالیتهایش در وزارت اطلاعات صحبت کرد.
پورمحمدی در ابتدای برنامه در واکنش به سؤال مجری برنامه که گفت شما کلاً انسان خوش اخلاقی نیستید، گفت: «در مواجه با دوستان و خانواده صمیمی هستیم و کمتر از ما میترسند؛ البته این به آن معنا نیست که انسان در مقامی که باید با جدیت و جذبه و بعضاً خشن در مدیریت رفتار کند، خود را بیبهره کند».
وی افزود: «پیامبر دارای اخلاق بسیار بزرگوارانه و کریمانهای بود و کسی به خوش اخلاقی پیامبر نبود اما همین پیامبر به دستور خدا در مقابله با کفار و منافقین خشن و سختگیرانه برخورد میکرد؛ از این جهت در روال عادی سعی میکنم رفتار صمیمانه و دوستداشتنی داشته باشم».
پورمحمدی در ادامه گفت: «من چهار فرزند دارم و در خانواده آنان از من نسبت به مادرشان کمتر حساب میبرند».
در ادامه برنامه، مجری از رئیس سازمان بازرسی پرسید وقتی شما به سازمان بازرسی آمدید خیلیها توقع برخوردهای قاطع تری از شما داشتند اما انگار نرمتر از گذشته رفتار میکنید که پورمحمدی در جواب گفت: «دوستانی که از آنها بازرسی میکنیم، این تلقی شما را ندارند؛ البته وقتی هم که با قاطعیت کارمان را شروع کردیم و برخوردهای قاطعی از خود نشان دادیم صدا و سیما ما را به حاشیه برد. صداوسیما دید که ما یک مقدار داریم جدی برخورد میکنیم با تعبیر برخورد خارج از حوزه اخلاق ما را به حاشیه برد. بعضی هم گفتند اینطور رفتار نکنید چون این نوع برخورد به نوعی باعث سیاهنمایی میشود یا این تعبیر را به کار بردند که این برخوردهای قاطع باعث سوءاستفاده بدخواهان خواهد شد و شاید به خاطر مسائل عالیه، صداوسیما در به حاشیه کشاندن ما تسلیم شود».
وزیر سابق کشور در مورد فعالیتهای پیش از انقلاب خود گفت: «من در آن زمان طلبه بودم. به صورت جدی هم درس میخواندم و به عنوان طلبهای که درسش را خوب دنبال میکند شناخته میشدم. با داغ شدن تنور انقلاب در کارهای سیاسی و اجتماعی هم فعالیتهای مستمر و جدی داشتم و چند بار هم به صورت موقت بازداشت شدم».
پورمحمدی در مورد اینکه در 20 سالگی به دادستانی استانها منصوب شده است، نیز گفت: «من در مدرسه حقانی که مدرسه منظمی هم بود طلبه بودم. شهید بهشتی رئیس شورای مدرسه و شهید قدوسی مدیر مدرسه بودند. مرحوم آیتالله مشکینی، آیتالله مصباح، آیتالله خزعلی و آیتالله جنتی هم در پیشبرد امورات مدرسه همکاری داشتند».
وی ادامه داد: «وقتی انقلاب پیروز شد، شهید بهشتی ریاست شورای انقلاب و دیوانعالی کشور را بر عهده گرفتند. آیتالله قدوسی هم دادستان کل انقلاب شدند و این عزیزان دوستانی را که میشناختند را دعوت به کار کردند؛ من هم از این طریق جذب کار قضایی شدم. اول زمستان 58 به عنوان جوانترین دادستان کشور به استان خوزستان اعزام شدم و در چند شهر این استان به عنوان دادستان فعالیتم را آغاز کردم».
پورمحمدی که اصلیتی رفسنجانی هم دارد، در مورد رابطه خود با خانواده هاشمی رفسنجانی اظهار داشت: «جناب آقای هاشمی و خانواده ایشان جزو خانوادههای بزرگ و مطرح شهر رفسنجان بودند که سابقه انقلابی درخشانی داشتند».
وی ادامه داد: «خانواده پورمحمدی هم جایگاه ممتازی در شهر رفسنجان دارند و سوابق ممتد و گسترده انقلابی داشته و دارند؛ آقای هاشمی در سطح ملی مطرح بودند اما خانواده پورمحمدی در سطح شهر رفسنجان شناخته شده بودند. طبیعی است که بین ما رابطه خوبی بود و خویشاوندی هم بین ما ایجاد شده و ما سعی کردیم روابط صمیمی با همه داشته باشیم».
پورمحمدی تأکید کرد: «آیتالله هاشمی شخصیت تاثیرگذار و با سابقه انقلاب هستند و ما هم سعی کردهایم که رابطهای، صمیمی، سالم و مستمری را با ایشان داشته باشیم».
معاون سابق وزارت اطلاعات درباره نحوه حضورش در این وزارتخانه هم یادآور شد: «فکر میکنم تا امروز به جز طلبگی که همچنان شغل و منصب انتخابی خودم است، هیچ پستی را خودم انتخاب نکردم».
وی افزود: «از همان ابتدا که برای دادستانی دعوت شدم، از این استان به استانی دیگر مامور شدم. بعد هم که با نگاههای سیاسی از دادستانی کنار گذاشته شدم، عازم جبهه شدم. آقای ریشهری که در آن مقطع زمانی در وزارت اطلاعات مشغول بودند، از من برای حضور در وزارت اطلاعات دعوت کردند؛ من در پاسخ به ایشان عرض کردم که دیگر نمیخواهم جایی مشغول باشم و تا وقتی که جنگ ادامه دارد، دوست دارم در جبهه باشم. بعد از اینکه چند بار با هم در این مورد صحبت کردیم، ایشان گفتند ما یک ماموریت جنگی به تو میدهیم و این بهانهای شد برای حضور من در وزارت اطلاعات».
پورمحمدی ادامه داد: «سال 66 وارد حوزه مسئولیتهای جنگی وزارت اطلاعات شدم. جاسوسی عراق در آن روزها فوق العاده گسترده بود و اطلاعات نظامی زیادی از ما داشتند و وضعیت خطرناکی را ایجاد کرده بودند. تا پایان جنگ در این حوزه فعالیت کردم».
«کار بزرگی که ما انجام دادیم، آزادی و مبادله اسرا بود. ما با همه اردوگاههای اسرا در عراق ارتباط داشتیم و با پیامهایی که از امام میگرفتیم و برایشان میفرستادیم، باعث دلگرمی اسرای عزیز میشدیم. به طرقی با مرحوم ابوترابی ارتباط برقرار کرده بودیم و پیامهای ایشان را به امام میرساندیم که امام چند بار به پیامهای ایشان پاسخ دادند و ما این پیامها را به عناوین مختلف به مرحوم ابوترابی میرساندیم؛ به جز اسرایی که در زندانهای عراق بودند و دسترسی به آنها سخت بود، از حال اکثر اسرای ایرانی که در اردوگاههای عراق اسیر بودند با خبر بودیم و خانوادههایشان را از حال آنها با خبر میکردیم. این کار خیلی سخت، سنگین و البته جذابی برای ما بود».
پورمحمدی در مورد اینکه از طریق چه کانالهایی با اسرایی ایرانی در ارتباط بودید، اظهار داشت: «صلیب سرخ نامههای اسرا را میآورد. ما در اردوگاهها رصد میکردیم و اسرایی که احساس میکردیم میتوانیم با آنها تبادل ارتباط داشته باشیم، به سراغ خانوادههایشان میرفتیم و جواب نامهها را با همفکری خانواده به رشته تحریر در میآوردیم».
وی ادامه داد: «اگر آن شخص متوجه پیامهای ما در نامه میشد، نامهنگاریها را ادامه میدادیم و این میشد کانال ارتباطی ما با آن اردوگاه! ما به مرحوم ابوترابی در مدیریت اردوگاهها کمک میکردیم و از او میخواستیم فضاهای مختلف را در اردوگاهها تقویت کند. بحث اسرای یک بحث جذاب و پرهیجان و البته انسانی و تاثیرگذار بود. این موضوع را در زمان جنگ و البته بعد از جنگ دنبال کردیم».
پورمحمدی اضافه کرد: «بعد از پایان ماموریتم در این حوزه، وارد حوزه اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات شدم که یک نوع دیپلماسی غیر رسمی و پنهانی محسوب میشد و حدود 9 سال در این حوزه فعالیت داشتم».
معاون سابق وزارت اطلاعات در ادامه برنامه درباره چگونگی مدیریت این وزارتخانه، گفت: «همه مردم وزارت اطلاعات را جای مهمی میدانند چون امنیت برای همه مهم است و این برای مردم اهمیت دارد که کشورشان از گزند دشمنان مصون بماند».
وی افزود: «عدهای هستند که علاقه دارند امنیت کشور را خدشهدار کنند. به نظر من دستگاه امنیتی وظیفه سنگینی دارند. یکسری اخبار ویژه است که کشور به آن نیاز دارد که باید این اخبار را از سراسر کشور تهیه و در اختیار مسئولین تصمیمگیرنده گذاشت. در همه جای دنیا جایگاه دستگاه اطلاعاتی، جایگاه ممتازی است».
پورمحمدی ادامه داد: «من فکر میکنم دستگاه اطلاعاتی ما قوی است و در بخشهای زیادی موفق عمل کرده است. ما دشمنان زیادی داشته و داریم و با این تفاسیر سپاه، بسیج و دستگاه اطلاعاتی واقعاً نقشهای تاریخی در دوران انقلاب ایفا کردهاند».
«مقعطی که در وزارت اطلاعات فعالیت داشتم، بخش عظیمی از فعالیتهای ما مربوطه به توسعه علمی، صنعتی و تکنولوژی کشور بود. خیلی حرفها در این زمینه ناگفته مانده است. جوانان ما باید بدانند که جوانهایی مثل خودشان با شور و هیجان و جانفشانی کارهای بزرگی برای کشور انجام دادهاند. فکر میکنم این خدمات جای پاداش بزرگی دارد. امام وقتی میگوید کاش من یک سپاهی بودم، یا میفرماید اگر سپاه نبود کشور نبود یا اهالی وزارت اطلاعات، سربازان گمنام امام زمان (عج) خطاب میکنند یعنی ایشان شأن سپاه و بسیج و وزرات اطلاعات را شناختهاند».
وی تصریح کرد: «جوانهای ما ظرفیت بسیار خوبی برای پذیرش دارند. حس میکنم نسل انقلاب، امتداد خوبی دارد. با قشرهای مختلفی از جوانها در ارتباط هستم و فکر میکنم این روحیه در نسل جوان وجود دارد و فقط باید فضاهای گذشته را به این عزیزان منتقل کنیم و با طرح واقعیتها کاری کنیم که نسل جدید راه پدران خود را به خوبی ادامه دهد».
پورمحمدی در پاسخ به این سؤال که خواستید یا خواستند که از وزارت اطلاعات خارج شوید، گفت: «مرا از دادستانی بیرون گذاشتند، از وزارت اطلاعات بیرون کردند و از وزارت کشور هم همچنین! نمیدانم ما مشکل داریم یا طرف مقابلمان!؟».
وی ادامه داد: «دولت دوم خرداد که سر کار آمد، چون من جزو طیف اصولگرایان به حساب میآمدم، از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شدم. البته من هر جا بودم فارغ از نگاههای حزبی و جناحی، کارشناسی کار میکردم. من در حوزه خارجی بودم! زمانی که دولت دوم خرداد روی کار آمد، در ابتدا از ما خواستند برای برگزاری نشست سران اسلامی بمانم. من هم سعی کردم صادقانه و با تمام وجود، حرفهای و کارشناسی کارم را انجام دهم. به هرحال اختلاف دیدگاه هم باعث شد که دوستان ترجیح دهند در ادامه از کسانی استفاده کنند که هم مشرب و هم نظر با آنها باشند».
پورمحمدی در واکنش به این سؤال مجری «شناسنامه» که مگر وزارت اطلاعات جایی است که اینطور فضاها پیش بیاید؟، گفت: «این نگاهها نباید وجود داشته باشد اما دوستان معتقد بودند یک مدیر اطلاعاتی باید همسو و هم نظر با ما باشد و نمیتواند با ما زاویه داشته باشد».
وی تصریح کرد: «یکسری اصول هست که باید به آن خیلی توجه داشته باشیم. نظام ما میگوید کسی که به وزارت اطلاعات میآید باید در حد اجتهاد باشد؛ باید کسی به وزارت اطلاعات بیاید که تابع یک نوع شرایط خاص نباشد و دارای استقلال باشد تا بتواند از حق و منافع مردم صیانت کند. جایی که قدرت جمع میشود، باید مدیریت قوی و خوب وجود داشته باشد، در غیر این صورت آدمها خیلی زود منحرف و فاسد میشوند. مثلاً دولت چون ثروت و قدرت زیادی در آن جمع شده است، مراقبان زیادی آن را تحت نظر دارند تا چرخه قدرت به فساد کشیده نشود».
پورمحمدی در ادامه برنامه در مورد چگونگی ورود به دولت احمدی نژاد گفت: «من و آقای احمدینژاد از زمانی که ایشان استاندار بود و بعد از چند ما عزل شدند، با هم ارتباط مختصری داشتیم. بعد از اینکه من از وزارت اطلاعات خارج شدم، هر دو در دانشگاه مشغول تدریس شدیم. در جلسات سیاسی اصولگرایان به تدریج ارتباط بیشتری با هم پیدا کردیم و این ارتباطات به تدریج بیشتر شد. ایشان که به ریاست جمهوری انتخاب شدند، با طیفهای مختلفی رایزنی کردند که من را هم به ایشان برای حضور در کابینه پیشنهاد دادند و در نهایت ایشان بنده را برای وزارت کشور انتخاب کردند».
وی در پاسخ به سؤال دیگر مجری برنامه که پرسید برای دریافت پست وزارت کشور آیا شرط و شروطی هم برای شما گذاشته شد یا نه؟، اظهار داشت: «شرط و شروط خاصی نبود. شعارها و آرمانهایی که بیان شده بود، همگی مقدس، ارزشمند و همراه ما بود. این آرمانها مورد علاقه ما هم بود و اینکه در جهت این آرمانها فعالیت کنم، برایم بسیار ارزشمند بود».
پورمحمدی ادامه داد: «از خدا بابت دورانی که در وزارت کشور خدمت کردم و با دولت نهم همکاری داشتم، سپاسگذارم. توفیق بزرگی نصیبم شد که در آن دوره توانستم خدمت خودم را انجام دهم و در جهت آرمانهایی که به آن اعتقاد داشتم فعالیت کنم. زمانی هم که از این مسولیت کنار گذاشته شدم، فقط تشکر کردم که در آن مقطع چنین فرصتی به من داده شد».
وزیر کشور دولت نهم در مورد چگونگی کنار گذاشته شدن خود از این مسولیت گفت: «نتوانستیم که نه، نخواستند که با هم کار کنیم. بنای من کمک به مردم و کشور بود. همیشه کسی که بالای سرم به عنوان رئیس قرار دارد را به عنوان کانالی برای خدمت به مردم می شناسم».
شما در موضوع فتنه جزو کدام دسته بودید، جزو دستهای بودید که همان ابتدا محکوم کردید، یا دستهای که فرصت خواستند تا با تامل بیشتری اظهار نظر کنند یا در گروه افرادی بودید که فتنهگران را مقصر نمیدانستند و شرایط و عوامل دیگری را برای آن ماجراها مقصر میدانستند؟؛ این سؤالی بود که مجری «شناسنامه» از پورمحمدی پرسید و این پاسخ را دریافت کرد: «من آدمی بودم که در مسائل کشور از قبل از انقلاب تا الآن حضور مستمر داشتم و در جبهههای سخت و پیچیده کشور حضور موثر و جدی داشتم».
وی افزود: «طبیعی بود که به دلیل شغل و فضای عمومی که داشتم باید موضع و جایگاه خودم را مشخص میکردم. من قبل از آغاز فتنه نسبت به این موضوع موضع داشتم. بیست و چند روز قبل از انتخابات، در همین ساختمان سازمان بازرسی، با اعضای ستادهای انتخاباتی دو کاندیدایی که به ابزار فتنه تبدیل شدند، گفتم اگر حرف از تقلب بزنید، با اینکه مسولیت مستقیمی در این رابطه ندارم، در مقابل این ادعا خواهم ایستاد. همان روز هم گفتم با توجه به شناختی که از جامعه دارم، تحلیلم این است که آقای احمدی نژاد برنده انتخابات خواهد بود».
پورمحمدی ادامه داد: «برای پیشگیری از اتفاقاتی که افتاد تصمیم گرفتم با مراجع مسول در این مورد مکاتباتی داشته باشم. مکاتبات و اقداماتی که جزو وظایف سازمانی من نبود اما به جایگاه عمومی من مربوط بود. پیشگیریهایی که میشد انجام داد را توصیه کردم و نسبت به این اتفاقات بیتفاوت عمل نکردم. بعد از انتخابات هم سعی کردم در همان روزهای اول با دوستان فعال و تصمیم گیر در تماس باشم و با هم فکری داشته باشیم تا مشکلات جدیدی پیش نیاید».
«روز دوم بعد از انتخابات که اولین جرقههای برخورد و تشنج اجتماعی را دیدم، با کاندیداهای معترض تماس برقرار کردم و گفتم این حادثه خیلی خطرناک است و مسئولیت آن هم برعهده شماست؛ به این دوستان هشدار دادم که از زیربار مسئولیت این حوادث نمیتوانید شانه خالی کنید! حوادث امنیتی به گونهای است که به سرعت اوج میگیرد، مثل آتشی است که به خرمن میافتد و اگر زود به داد آن نرسیم، خیلی زود همه گیر می شود».
پورمحمدی اظهار داشت: «چند روز قبل از فرمایشان رهبری در نماز جمعه نامه سرگشادهای هم منتشر کردم تا فضا آرامتر شود. البته به این دلیل که مسولیت قضایی داشتم، سعی کردم موضعی میانه داشته باشم تا نگویند تصمیمات از قبل گرفته شده است».
رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مورد پرونده عباس پالیزدار گفت: «من فکر میکنم این پرونده بد بسته شد. تحقیق و تفحصی که از مجلس انجام میشود، باید با حضور افراد مطمئنی انجام میشد. سازمان با این افراد خیلی خوب همکاری کرد اما این دوستان به موضوع هایی استناد کردند که خیلی از آن ها هنوز از نظر صحت و سقم به یقین نرسیده بود و اتفاقاً بعضی از آنها کذب ماجرا تایید شده بود. در این پرونده خیلی از تخلفات را بزرگنمایی و حتی سیاه نمایی کردند و با زاویه به برخی مسائل پرداختند. فضا، فضای آرام و قابل اعتمای نبود و این پرونده نمیتوانست قابل اتکا باشد».
وی ادامه داد: «البته جابه جایی که در این پرونده اتفاق افتاد، به خاطر گزارش تحقیق و تفحص نبود، بلکه به خاطر برخوردهایی که در سازمان با رئیس قوه قضایی اتفاق افتاده بود که در نهایت سبب جابه جایی رئیس سازمان بازرسی شد. من آن زمان در وزارت کشور بودم. کنار گذاشته شدن من از وزارت کشور همزمان شد با جابه جایی در سازمان بازرسی که بعد از مدتی از من برای قبول مسولیت ریاست سازمان بازرسی دعوت شد».
پورمحمدی در مورد نقش سازمان بازرسی در زمینه کشف فساد بانکی 3 هزار میلیاردی هم یادآور شد: «این پرونده چند لایه دارد. یک لایه این پرونده تخلفاتی بود که این گروه چند سال پیش انجام داده بود. سازمان بازرسی در بازرسیهای متعارف خود دید که گروهی وامهای ارزی و ریالی گرفته بودند که در جای خود مصرف نشده بود و در زمان مقرر هم پاس نشده بود.
وی اضافه کرد: «این گزارش به مجلس ارسال شد و مجلس هم در این مورد تحقیقات خود را آغاز کرد. بعد از این ماجرا خبری به سازمان بازرسی رسید که این گروه به دنبال اخذ مجوز تاسیس بانک خصوصی آریا است. کارشناسان سازمان سوابق این گروه را میشناختند. کارشناسان سازمان با توجه به سابقه نه چندان سالم این گروه، روی این بانک حساس شدند».
پورمحمدی خاطرنشان کرد: «یک سال روی بانک کارهای گسترده و متمرکزی انجام شد که در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این بانک دارای مشکل است و به شکل نامتعارفی در حال شکلگیری است. زمانی که بانک مجوز را دریافت کرده بود و همه چیز برای افتتاح آن آماده بود، به بانک مرکزی اعلام کردیم که این گروه صلاحیت اداره بانک را ندارد و تا ارسال گزارش نهایی، اجازه شروع فعالیت این بانک را صادر نکنید. حدود یک ماه بعد گزارش نهایی تهیه شد و با ذکر دلایل اعلام کردیم که این بانک اجازه فعالیت ندارد».
وی ادامه داد: «این گروه در فکر تولید LC جعلی داخلی بودند. ما بانک را ابتدای سال 90 متوقف کردیم. این گروه از دو سال قبل در یکی از شعبات بانک صادرات در خوزستان به تولید LC جعلی اقدام کردند. این موضوعی بود که به آرامی انجام شده بود و ما از آن بیخبر بودیم».
«تا آخر سال 89 جمعاً از این طریق 1000 میلیارد تومان دریافت کرده بودند که نیمی از آن را پاس کرده بودند و با دریافت مجوز تاسیس بانک خیالشان راحت بوده که با جذب سرمایه مردم می توانند الباقی وامهای دریافتی را هم به بانک برگردانند؛ به همین جهت تولید LC جعلی این گروه به شدت افزایش پیدا می کند و ظرف شش ماه بیش از 1800 میلیار تومان از بانک دریافت می کنند. در واقع دوره عمده تخلف این گروه از اواخر بهمن 89 تا اواسط مرداد 90 انجام شده است».
پورمحمدی گفت: وقتی سررسید برخی از این قسط ها پیش می آید، با توجه به اینکه جلوی تاسیس بانکشان گرفته شده بود، نمی توانند بعضی از قسط های 30-40 میلیاردی را پرداخت کنند. این موضوع باعث می شود بازرسی بانک خوزستان روی موضوع حساس شود و این موضوع باعث کشف LCهای جعلی می شود. این موضوع خیلی زود به دادستان خوزستان اطلاع داده می شود. یک نسخه گزارش هم به اطلاعات اهواز ارسال می شود و دو روز بعد هم خبر به سازمان بازرسی رسید. تا این گزارش به دست ما رسید، ما به این نتیجه رسیدیم که این گروه وضع خرابی دارند. این لایه سوم ماجرا بود که بازرسی و مدیریت بانک صادرات خوزستان کشف کردند.در ادامه هم همگی با هم بسیج شدیم تا پرونده به سرانجام رسید».
رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مورد نحوره برخورد با عوامل این پرونده گفت: «بسیار قوی و خوب عمل شد. اگر خارج از قوه قضاییه هم بودم این اعتقاد را داشتم که با قدرت روی این پرونده کار شد. این پرونده، خیلی سنگین و سخت بود و قوه قضاییه کار قابل توجهی روی این پرونده انجام داد».
وی در مورد چگونگی فرار برخی از متهمین این پرونده از کشور هم یادآور شد: «برادر متهم ردیف اول این پرونده در خارج از کشور زندگی می کرد؛ عدد فسادی هم که متوجه رئیس بانک ملی وقت است، نسبت به این حادثه بزرگ رقم بسیار کوچکی است اما متاسفانه ایشان خیلی ارزون فروش بودند و خودشان را به رقم بسیار کوچکی فروخت».
پورمحمدی ادامه داد: «شیطان گاهی انسان را با چیزهای کوچکی گول می زند. خیلی ها با این رقم های کوچک خودشان را فروختند. دوستان دادسرا و اطلاعات فکر نمی کردند رئیس وقت بانک ملی بعد از احضار فرار کند. در فاصله بازجویی اول و دوم، به سرعت و در نیمه شب از کشور خارج می شوند. نکته جالب اینجاست که ویزا و بلیط ایشان آمده بود».
وی ابراز عقیده کرد: «تحلیل من اینست که وقتی ایشان در بازجویی شرکت می کند، حس می کند که بازجویی سنگین است و دراین بازجویی ها مطالبی لو خواهد رفت و به همین دلیل هم فرار کرد».
رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مورد اینکه چرا درصد کمی از اطلاعات موجود در سازمان بازرسی عمومی می شود، گفت: «فضای جامعه باید تحمل شنیدن این گزارشات را داشته باشد. من معتقدم رسانه ها نقش بسیار برجسته ای در سالمسازی دارند».
پورمحمدی افزود: «همه سالمسازی هم در پرونده خوانی خلاصه نمی شود؛ آشنایی با قوانین و شگردها، راهنمایی و هشدار، ایجاد حساسیت درجامعه، تبیین فرهنگ نظارت و قانون پذیری و ... جزو پروسه سالمسازی است. البته از نظر قانونی ما می توانیم پروندههای سازمان بازرسی را بدون ذکر نام متهم منتشر کنیم اما فضایی که در کشور ایجاد شد، تحلیل سیاسی بود و این موضوع ما را در انتشار پرونده ها محدود و جامعه را از بیان گزارش ها محروم کرد».
وی در مورد راهکار این ماجرا هم اظهار داشت: «من فکر می کنم باید فضای جامعه را آماده کنیم. دوستانی در رأس دستگاههای مختلف قرار بگیرند که تحمل انتقاد بالاتری داشته باشند و خودشان از انتقاد استقبال کنند؛ اگر این اتفاق بیفتد، جامعه کمکم آماده می شود».
پورمحمدی در پایان سخنانش در برنامه تلویزیونی «شناسنامه» گفت: «سن هایی مثل سن من هنوز به گذشته خود اختصاص دارند؛ البته بعد از 50 سالگی آثار سرازیری بروز می کند. البته بین 40 تا 60 سال قوی ترین سنین مدیریتی در دنیاست و بیشترین تحولات در این سنین ایجاد می شود. چون شخص هم انرژی جوانی دارد و هم به یک نوع پختگی رسیده است».