خوشبختانه هر روز بيشتر و بيشتر اين باور عموميت پيدا ميکند که تا «ايراني» درست نشود «ايران» درست نميشود.
در يک نگاه ابتدايي، رفتار يک ملت مسلمان قاعدتا بايد از ملل غير مسلمان بهتر باشد، زيرا هيچ مکتبي مانند اسلام بر مسئول بودن آدمي در قبال کوچکترين عملش (مثقال ذره) تأکيد نکرده است. به همين منوال، رفتار يک ملت شيعه بايد از ملل سني مذهب بهتر باشد چرا که از «اعتقادات ضروري شيعه» عرضه شدن اعمال بر پيامبر (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام است و طبق روايات در هر دوشنبه و پنجشنبه اعمال ما بر حضرت ولي الله الاعظم امام عصر(ع) عرضه ميشود...
به راستي اين همه گلايه و شکايت از تبعيض، قانون شکني، بيانصافي، حرمت شکني، پارتيبازي، بيتوجهي و عدم رعايت حق ديگران در اداره، مغازه، تاکسي، کلانتري، گمرک، بيمارستان و دادگاه، گله از کيست جز گله مردم از مردم؟ گله و شکايت ايراني از رفتار ايراني تنها مربوط به دوران پس از انقلاب نيست...
ما متأسفانه در جامعه از يکديگر کم آزار فيزيکي و غير فيزيکي نميبينيم. حتي مشکلات اوليه عبور و مرور را حل نکردهايم. هنوز يک عابر به ويژه يک سالمند نميتواند با آرامش از عرض خيابان عبور کند. بارها ديدهايم که سالمندان عصايشان را به سمت رانندگان حرکت ميدهند تا آنان را زير نگيرند ...
دهههاست که براي بسياري از گردشگراني که پس از رواج استفاده از خودرو، از ايران ديدن کردهاند اين امر به صورت يک معما درآمده که چگونه است که همان افرادي که براي عبور از يک درب اين قدر به هم تعارف ميکنند همين که پشت فرمان اتومبيل مينشينند تبديل به انسانهاي ديگري شده و حاضر به دادن راه به رانندگان ديگر نيستند؟ آيا اين محفظه فلزي چهار چرخ است که چنين روحيات را دگرگون ميکند؟
...در هنگام خريد از مغازهاي که ما مشتري دائمش نبوده و به طور اتفاقي از آن خريد ميکنيم، بارها ديدهايم که خريدار ديگري وارد ميشود و مورد توجه ويژه فروشنده قرار ميگيرد. ... او مغازه دار ديگري مثل قصاب، ميوه فروش، الکتريکي، چلوکبابي و يا کارمند بانک «در همان محل» است. .. اين همه اظهار ارادت براي آن است که اين آقاي فروشنده ميداند که منافعش با منافع آن فرد گره خورده است. اگر امروز جنس خوب در اختيار مثلا قصاب محل قرار ندهد و اظهار ارادت نکند، فردا از گوشت خوب خبري نيست ... (اين يک قاعده عرفي است، نه عقلي و طبعا استثنائاتي هم دارد). پس ما خوب ميدانيم که با کسي که چگونگي رفتار ما با او بر منافع آينده ما تأثير دارد، بايد محترمانه و بلکه مخلصانه مواجه شويم.
ميدانيد مشکل ما ايرانيان از کجا آغاز ميشود؟ آنجا که پا را از دايره رفقا و اهل محل فراتر گذاشته و خود را نه در يک محله کوچک بلکه در يک جامعه چند صد هزار نفري يا چند ميليوني ميبينيم. در اينجا ديگر از تأثير رفتار امروز خود بر منافع آينده خودمان غافل ميمانيم. هنگام مکالمه تلفني، مواجهات روزانه، رانندگي، حساب کردن کرايه و... همه را غريبه ميدانيم و گمان ميکنيم چون اين افراد از آشنايان ما نيستند، هر طور که با ديگران برخورد کنيم بر منافع آينده ما تأثيري ندارد در حالي که اين يک تصور باطل است.
فرض کنيد خودرو يک خانم در يک خيابان شلوغ خاموش ميشود و چند صد خودرو از کنارش رد ميشود. اگر اين توقف که راننده در ايجاد آن بيتقصير بوده به مدت نيم ساعت باعث کندي ترافيک شود، چند عکس العمل از قبيل متلک، در هم کشيدن چهره، نگاه غضب آلود و بوق از جانب ما و امثال ما او را مينوازد؟ تعارف نداريم، لا اقل دهها. اين خانم کيست؟ مدير، پزشک، معلم، کارمند، منشي، دانشجو، خانه دار، و مهمتر، مادري از همين جامعه است که به غير از خانواده و فرزندان خود، روزانه با دهها، صدها و گاهي هزاران نفر سر و کار دارد. اين فشار عصبي که بر او وارد شده در وجود او دفن نميشود، بلکه به افراد ديگر منتقل ميشود... از طرف دیگر، نسل بعدي را چه کسي به دنيا آورده و تربیت می کند؟ جز همين بانوان؟
پس متلک پران يا انسان کم صبر امروز نه تنها فضاي جامعه کنوني را نا آرام ميکند، بلکه به سلب آرامش رواني از جامعه آينده که فرزندان خودش هم در آن رشد خواهند کرد کمک ميکند. بنابراين در اينجا نيز منافع آينده خود فرد در خطر قرار ميگيرد اما چون واسطههاي زيادي در ميان است شخص فکر ميکند که بانوي رانندهاي را مسخره کرده و مطلب تمام شده است…
جالب اين است که همان کارمندي که کار مردم را راه نمياندازد يا رانندهاي که بر سر پنجاه تومان کرايه بلوا راه مياندازد و حتي لايي کشي که اعصاب هزاران نفر را به هم ميريزد، فردا که مثلا با بيمارستان سر و کار پيدا ميکند انتظار برخورد با يک پرستار بسيار مهربان را دارد و بعد هم ناله ميکند که در ژاپن رسيدگي به کار ارباب رجوع چنين است و در آلمان چنان...
کسي که چنين (دو تصوير زير) با ديگران سخن ميگويد فکر ميکند که اين نحو برخورد چون با غريبه هاست ضرري متوجه او نخواهد کرد:
هنوز براي بسياري از ما روشن نشده است که افرادي که در يک جامعه زندگي ميکنند حکم ماهيان يک استخر را دارند. هر ماهي که آب اين استخر را آلوده کند، در واقع اين آب را براي همه، از جمله خودش، آلوده کرده است. کسي که با رشوه مشکلش را حل کرده و کار را به نفع خود تمام کرده است فکر ميکند گليم خود را از آب بيرون کشيده و پيروز ميدان شده است، در حالي که اب زلالي را به حقه بازي و دغل بازي آلوده کرده که خودش و نسلش و دوستانش بايد در آينده دور و نزديک از همان آب استفاده کنند...
آيا عجيب نيست که در برخي کشورها، بعضا با ملتي ملحد، اگر دانش آموزي بگويد به مدرسه نيامدم چون مريض بودم از او ميپذيرند چرا که اصل بر اعتماد است ولي در ايران نه تنها سخن خود دانش آموز درباره بيمار بودنش مقبول نيست، بلکه تصديق پدر و مادر هم کافي نيست و گواهي پزشک لازم است تا معلوم شود اين سه با هم تباني نکرده و دروغ نميگويند؟ (قبل از انقلاب هم چنين بود)... اما از اين نحوه برخورد توهين آميز آزرده نميشويم چون به فضاي آلودهاي که خود درست کردهايم عادت کردهايم...
امروز اين جمله براي همه ما آشناست: «در فلان اداره آشنا سراغ نداري؟» گاهي براي انجام يک کار قانوني هم آشنا و پارتي لازم است! چرا؟ چون برخورد ما با رفيق و آشنا با برخورد ما با غريبه بسيار متفاوت است با اين خيال خام که با غريبه بده و بستاني نداريم. بله، بده بستان مستقيم نداريم ولي غافليم که بده بستانها و در واقع نده نستانهاي غير مستقيم دائما بر همه ما تأثير ميگذارد.
با اين توضيحات پاسخ معماي گردشگران روشن ميشود…
البته وقتي ميگوييم رفيق بازي در جامعه ما رسوخ پيدا کرده است شامل بسياري از مسئولان هم ميشود. از اين جهت است که تصوير زير براي ما تعجب برانگيز است. اين پيرمرد در 3 آوريل 2002 بيش از 24 ساعت در راهرو يک بيمارستان در جنوب مونترال در کانادا روي برانکارد در انتظار خالي شدن تخت نگهداشته شد. او کيست؟ آقاي موريس کرتين برادر 90 ساله نخست وزير وقت کانادا که از قضا خود يک پزشک جراح بود.
اين مقايسهها اگر به درستي صورت گيرد و ما را از غناي مکتب خود غافل نکند نه تنها مضر نيست بلکه در رقابت با ديگر ملل، انگيزه اصلاح در مردم ما را مضاعف ميکند...
...چه خدا محور باشيم و چه منفعت محور، راه پيش بردن اخلاق اجتماعي، مشترک است: با غريبهها بهتر تا کنيم. ما ايرانيان به «مهمان نوازي» شهرهايم و «غريب نواز» هم هستيم ولي «غريبه نواز» نيستيم. اگر کمي از «رفيق نوازي» کم کرده و بر «غريبه نوازي» بيفزاييم تاثير مثبت و سريع آن را در نحوه مواجهه جامعه با خود تجربه خواهيم کرد.
متن کامل این یادداشت را که دهمین بخش از مقالات محمد مطهری است در اینجا بخوانید.