بازدید 7338
۲

رانندگی ایرانی، پر خطر و وحشتناک!

حسین سروقامت*
کد خبر: ۹۷۰۷۰۱
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۹ 08 April 2020

تأملاتی کوتاه پیرامون مطالبات مقام معظم رهبری در باره سبک زندگی

 قسمت دوازدهم  

رهبر معظم  انقلاب در مهر ماه سال 1391 در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی مطالبی را پیرامون سبک زندگی بیان نمودند که حاوی راهبردهای ارزشمندی در این خصوص است.

ایشان آسیب شناسی و علت یابی در زمینه عدم پیشرفت لازم در بخش سبك و فرهنگ زندگی را ضروری خوانده و در ادامه به طرح سی و یک سؤال اساسی در باره سبک زندگی ما ایرانیان پرداخته، توجه همگان را به تفکر و اندیشه پیرامون آنها معطوف نمودند.

گفتار حاضر تأملاتی کوتاه است که در پی سؤالات ایشان مطرح گردیده است. بخش های پیشین این گفتار را در شماره های قبل ملاحظه کردید. اینک توجه شما را به دوازدهمین قسمت از این سلسله بحث ها جلب می کنیم.

 

19- چرا در زمينۀ‌ فرهنگ رانندگى در خيابان، ما مردمان منضبطى به طور كامل نيستيم؟

فرهنگ رانندگی یکی از جنبه های مهم زندگی اجتماعی ماست، زیرا ما با طریقۀ رانندگی خود نوعی معرفی از خودمان ارائه می کنیم. اینکه آدم صبور و بردباری هستیم یا شتابزده عمل می کنیم. اینکه پایبند مقررات هستیم یا قانون گریز و قانون ستیزیم... و یا حتی اینکه خودخواه و خودشیفته ایم یا برای دیگران ارزش قائلیم.

متأسفانه باید اذعان کنم تصویری که از رانندگی ما به دنیا ارائه شده،  تصویر مناسبی نیست. همان مردمانی که مهمان نوازی ایرانی را ستایش نموده، از آن به عنوان یکی از جلوه های بارز فرهنگی ایرانیان یاد می کنند، وقتی به رانندگی ایرانی می رسند به تأسف سری تکان داده، می گویند:

  • واووووو... رانندگی ایرانی پر خطر و وحشتناک است!

بگذارید من قدری بدبینانه به این موضوع نگریسته، بی محابا بگویم که ما از اساس با فرهنگ رانندگی بیگانه ایم. آیا سخن گفتن از فرهنگ رانندگی با کسی که برای نوامیس مردم ایجاد مزاحمت می کند، از بی قانونی سوء استفاده نموده، هرچه دوست دارد از مردم کرایه می گیرد، همزمان با رانندگی خوراکی می خورد، با موبایل صحبت می کند و حتی مطالبی را در شبکه های اجتماعی رد و بدل می کند، آب در هاون کوبیدن نیست؟

شما بگویید از کسی که بدون گواهینامه رانندگی می کند و برای ربودن یک مسافر که مبادا خدای نکرده نصیب دیگری شود، بدون راهنما جلوی ماشین های پشت سرش می پیچد، چه انتظاری می رود؟

یا از آنکه راه و بیراه لایی می کشد و علاوه بر آنکه جان خود و دیگران را به خطر می اندازد، بر میزان ترافیک شهر نیز می افزاید، چه توقعی هست؟

مبادا گمان کنیم این قبیل موارد جنبه های پنهان فرهنگ ماست؛ نه... به خاطر دارم دوستی که از امریکا برای فعالیت تجاری به ایران آمده بود، روزی برایم گفت که جهت انجام برخی کارها به سفارت سوئیس در تهران رفته بود. کاردار سفارت که از تصمیم وی مطلع شده، با لبخند تلخی به وی گفته بود مراقب باش؛ ایرانی ها در تجارت نیز مثل رانندگی شان رفتار می کنند. در این عرصه کسی موفق تر است که بلد باشد بهتر لایی بکشد!

او چندان بیراه نگفته بود. کسی که شور جوانی را دلیل کافی برای اتلاف وقت و دور دور کردن تلقی کرده، در همان حال، برای سوار کردن دختری جوان چنان ترمز می زند که نگو و نپرس، از فرهنگ رانندگی بویی نبرده است!

و یا کسی که غیر منصفانه رانندگی زنان سرزمین خویش را به سُخره می گیرد، یا با فحش و ناسزا پیرمردی را که اندکی کُند رانندگی می کند؛ مورد نوازش قرار می دهد، یا در اتوبان با شتاب فراوان از خط سرعت به شانه سمت راست جاده می پیچد و ممکن است زمینه تصادف های متعددی را فراهم آورد، با فرهنگ رانندگی بیگانه است.

تا بخواهید در این مملکت مثال فراوان است؛ آیا به نظر شما کسی که صدای ضبط ماشین خود را با استفاده از باندهای مختلف بالا برده، یا با بوق های آزار دهنده و یا برداشتن اگزوز اسباب آزار دیگران را فراهم می کند، از شعور، انضباط و فرهنگ رانندگی برخوردار است؟

همچنین با زنی که بی توجه به ارزشهای معنوی جامعه، وسیله نقلیه خویش را حریم خصوصی تلقی کرده، با هفت قلم آرایش، حجاب از سر برمی دارد، در میان انگشتانی با ناخن های مانیکور کرده سیگار وینستون گذارده، و تازه ته سیگار خود را  هم کف خیابان پرت می کند، می توان سخن از فرهنگ رانندگی گفت؟

اجازه دهید به نکته مهم دیگری اشاره کنم. اگر فرهنگ رانندگی را به مثابه یک پیکر در نظر بگیریم، روح آن صبر و بردباری است.

راننده عجول و کم صبر جز آنکه آرامش روانی خود را مخدوش می کند، موجبات آزار و اذیت دیگران را نیز فراهم می آورد.

هیچگاه از خاطر نمی برم برخورد سادۀ آینه دو اتومبیل را که با کمال تأسف به قتل روح الله داداشی، یکی از قوی ترین مردان ایران انجامید.  آیا هیچگاه نباید از خود بپرسیم که چرا در حین رانندگی کنترل درستی بر احساسات خویش نداریم و به سرعت عصبانی می شویم،  به طوری که گاه این خشم و نفرت به قتل و خونریزی می انجامد؟!

این چه فرهنگی است که بعضی از ما بی صبرانه در یک مسیر کوتاه بارها و بارها مسیر خویش را تغییر می دهیم تا فقط چند گام از سایرین سبقت بگیریم؟ اندک زمانی که در زندگی ما چندان به حساب نمی آید، اما شتاب در آن می تواند از خسارات جبران ناپذیری سر برآورد!

بعضی از ما هنوز با دیدن حادثه رانندگی، به جای کمک به آسیب دیدگان و خبر کردن نیروهای امدادی اطراف محل حادثه تجمع کرده، راه را بر خدمت رسانی امدادگران می بندیم و از آن سخیف تر اینکه دست به دوربین برده، چون خبرنگاران به عکسبرداری و فیلمبرداری می پردازیم؛

تاکنون فکر کرده ایم انجام چنین کارهای سبکسرانه ای می تواند به قیمت جان آدم ها تمام شود؟!

خداوندا؛ چه کارها که در هنگام رانندگی نکرده ایم!

بعضی از ما صندوق عقب و صندلی های پشتی ماشین خود را تغییر کاربری داده، به فروشگاه سیار مبدل کرده ایم. در شهر می چرخیم و ترشی و سرکه و مربا و... می فروشیم!

بعضی، تک سرنشین و یله، به دنبال مسافری سرگردان، عرصه را بر رانندگان تاکسی که تنها از همین راه ارتزاق می کنند، تنگ می کنیم.

... و از زشت ترین کارهایی که فرهنگ رانندگی را به سُخره گرفته، آبرو از ما باقی نمی گذارد، فریب پلیس است. اینکه ما بخواهیم بدون پرداخت هزینه وارد محدوده طرح ترافیک شده، از مزایای آن استفاده کنیم، اوج بی انصافی و خودخواهی است.

کیست که در پایتخت یا شهرهای بزرگ موتورسیکلتی را ندیده باشد که در ازای دریافت مبلغی پشت پلاک خودرویی حرکت کرده تا دوربینِ پلیس پلاک او را نگیرد و ثبت نکند؟ و یا اتومبیلی که در حین رد شدن خودروی دیگر از زیر دوربین پلیس چنان سپر به سپر آن چسبانده که پلاک آن از چشم دوربین مخفی بماند!

من حتی روزی خانمی را دیدم که دگمه مانتوی خود را گشوده و به دنبال اتومبیلی می دوید تا پلاک آن را هنگام رد شدن از مقابل دوربین بپوشاند.

فکر کنید این رفتارهای سخیف تا چه اندازه موقعیت اجتماعی ما را تنزل داده، مخدوش می کند!

می دانم؛ زندگی شهری الزامات و قواعد خاصی دارد. سانتافه سوار و پراید سوار حس مشترکی را تجربه نمی کنند و دقیقاً  اختلاف طبقاتی نیز از همین جاها آغاز می شود.

اما این را هم می دانم که قوانین رانندگی چیزی است، فرهنگ رانندگی چیز دیگر!
ما روزگاری را پشت سر گذارده ایم که راه دادن به یکدیگر و گذشت و صبوری نوعی فرهنگ تلقی می شد.

هنوز هم کلیپ هایی در فضاهای مجازی به اشتراک گذارده می شوند که نوعی همبستگی اجتماعی را در فرهنگ رانندگی نمایش می دهندکه فوق العاده امیدوار کننده است. همین که وقتی آمبولانسی آژیرکشان از راه می رسد و نیازمند همکاری مردم برای عبور سهل تر است، همه راه می دهند و همکاری می کنند.

اینها ترویج فرهنگ درست رانندگی و ایجاد الگوی مؤثر برای سایرین است!
سخن خویش را با این نکته به پایان می برم که دوستان؛

امروز هم دیر نیست. اما باید بدانیم تا اراده نکنیم و نخواهیم، هیچ چیزی درست نخواهد شد.

ادامه دارد...     

* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی

 

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ممنون مقاله بسیار خوبی بود
با سلام از مقاله خوبتان کمال تشکر را میکنم ولی سوال بنده از شما این است چرا در قبل از انقلاب مردم اینگونه قانون گریز نبودند بنده به لطف پروردگار آن زمان را هم تجربه کردم و اکنون را نیز می بینم در آن زمان همه چیز سرجایش بود مردم بسیار قانون مدار بودند شاید یک دهم درصد کارهایی خلاف انجام می دانند والی الان یک دهم کار خلاف انجام نمی دهند چرا یک انسان شریفی پیدا شود جواب بنده حقیر را بدهد
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر