اهلِ النّخل احنَه أهلِ الکَرم و الجُودرَبعِ الشَّمِس صِرنَه یابه ولِلکَرم انعودالله ایساعدنه ما عدنه غیرهماعِدنَه غیرَ الله یابه نِشکیلَه الاحوالنِرفَع ایدینه دوم یابه وبعیده الآمالالله ایساعدنه ما عدنه غیرهنِبحِر ابمایِ الخیروالله و انغَنِّی للهوروشَحلَه مِن طورِ الشَّمِس من تِعزِفِ النّوربس انت یا ریح تسمع غنانهالله ایساعدنه ما عدنه غیرهفوگ النخل فوگ یابه فوگ النخل فوگوالله ماریدهبالینی بلوهحبّینه حُب صافی یابه وچنّه الحُب ممنوعو تبقی لیالینه یابه واتذوب الشموعالله ایساعدنه ما عدنه غیرهاریاج الشّاطی یابه یابه امن النفط مُرّهخلّونمسح دمعه یابه و کل دمعه درّهالله ایساعدنه ما عدنه غیره اهل نخلستانیم ، زاده ی سخاوت و بخشندگیهمسایه آفتابیم و کمال همنشین ما را بخشنده ساختخداوند یارومان باشد ، که ما را کسی جز او نیستجز خدا یاوری نداریم که با او درد دلمان را بگوییمدست هایمان مدام رو به آسمان استهر چه آرزوهایمان همواره دور دستندخدا به داد دلمان برسد که جز او دادرسی نداریمدریای رنجمان را در مینوردیمو برای نی زار (هور) ترانه سر میدهیمو برای نی زار (هور) ترانه سر میدهیمو چه چیز زیباتر از این کهبا لهجه ی خورشید بخوانی و بنوازیبا لهجه ی خورشید بخوانی و بنوازیو تنها تویی ای باد سرگردان که درد دلمان را میشنویخدا به داد دلمان برسد که جز او پناهی نداریمبر سر نخل است اکنون آری بر سر نخلنمیدانم این برقِ گونه ی اوستیا مهتاب که آن بالا دلربایی میکندسوگند که نمیخواهمشاوست مرا مبتلای خویش کرده استپاکبازانه عاشقیماما انگار عاشقی برای ما ممنوع استشب هایمان ادامه دارنددر حالی که شمع هایمان آب میشوندخدا به فریادمان برسدکه جز او فریادرسی نداریمدهان رود زیبایمان (کارون)از طعم نفت تلخ استمجالی دهید تا اشک هایش را پاک کنیمکه کم کم به گوهر هایی بدل گشته اندخدا به داد دلمان برسدکه جز او یاوری نمیخواهیمبر سر نخل است اکنون آری بر سر نخلنمیدانم این برقِ گونه ی اوستیا مهتاب که آن بالا دلربایی میکندسوگند که نمیخواهمشاوست مرا مبتلای خویش کرده است