سربازی سر ِ بازی ِ سرسره بازی سربازی را کشتگوسفندی سر ِ بازی ِ گرگم به هوا گرگی را خورددست هایی روی آسفالت خیابان ها جان می دادندبال هایی زیر سایه ی سرد تفنگی بی جان می مردبرادرا برادرا … حتماً اشتباهی شده اینجا شهر من نیستبرادرا برادرا … حتماً اشتباهی شده این شهر شهر من نیستIrgendwer hat wohl das Ortesingansschild vartauschtیکی از تابلوی اسم شهر رو عوض کردهDas ist nicht meine Stadt, alles sieht heir so anders ausاینجا دیگه شهر من نیست ، همه چیز یه جور دیگستIch erkenne nichts wieder , dort druben zum beispiel , das graue haus..همه چی غریبه ست ، اون روبرو ، اون خونه رنگیه ، حالا سیاه ستDas war mal quietschbunt und jetztz tragen sie farben aus der stadt hinausدیگه شهر از رنگ خالی شدهMir schient als ob der himmel sich um ein-zwei meter varschoben hatانگار آسمون دومتر بالاتر رفتهAlles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadratگردی ها گوشه دار شدن و مثلث ها ، مربع های نابDie Menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher , statt ihrer Ohrenآدما خیلی عوض شدن ، جای گوش ، بلندگو دارنUnd wenn sie reden fallen die worter aus dem himmel ihren hals hinabوقتی میخوان حرف بزنن ، واژه ها از آسمون تو دهنشون می افتهبرادرا برادرا … حتماً اشتباهی شده اینجا شهر من نیستبرادرا برادرا … حتماً اشتباهی شده این شهر شهر من نیستBruder , irgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadtبرادرا ! حتماً اشتباهی شده ، اینجا شهر من نیستIrgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadtحتماً اشتباهی شده این شهر شهر من نیست