به گزارش «تابناک»؛ در یک دهه اخیر، «تغییر» به جزء جدایی ناپذیر آموزش و پرورش کشورمان تبدیل شده است. از تغییر کلان در سیستم آموزشی گرفته تا تغییرات ریز و درشتی که هر ساله در کتابهای درسی صورت میگیرند؛ تغییراتی که درباره کم و زیادی و میزان مفید بودنشان دیدگاههای مختلفی وجود دارد، ولی آنچه محرز است، اینکه تغییرات وسیع و زود به زودی که در سیستم آموزشی رقم میخورند، موجب سردرگمیهایی برای معلمان، دانش آموزان و حتی والدین میشوند.
موضوعی که بر اساس آن میتوان نتیجه گرفت، مدیریت تغییر هم به اندازه خود تغییر اهمیت دارد و البته تا حد زیادی مغفول واقع شده است. این را میشود از بی برنامه بودن تغییرها دریافت که گویی مبتنی بر اتفاقات روزمره و البته برگرفته از سلیقه مسئولان رخ میدهد نه حتی در بازههای مشخص و بر اساس برنامه زمان بندی مدون.
درست مثل افزودن درسی به نام شهید حججی به پایه دوازدهم که در روزهای اخیر اعلام شده است یا وعده تهیه و تدوین درسهایی که در مورد رشادتهای سردار سلیمانی و مقابله با داعش برای کتابهای درسی که چندی پیش و در بحبوحه اوج گیری حملات به داعش و شکست این گروه تروریستی مطرح شد؛ طرحهایی برای رقم زدن تغییرات در کتابهای درسی که از چند منظر قابل بررسی هستند.
تقریبا یک دهه است هر سال شاهد تغییرات متعددی در کتابهای درسی هستیم، به حدی که گاهی معلمان و والدین از این حجم وسیع تغییر به ستوه آمده اند، چراکه تا خانوادهها و معلمها آماده میشوند که خود را با یک تغییر سازگار کرده و شرایط را مدیریت کنند، تغییر جدیدی صورت میگیرد و همین کار را برای آنها سخت میکند.
خدیجه ۳۸ ساله دو فرزند دارد، که پسرش در مقطع متوسطه اول و دخترش در مقطع دبستان تحصیل میکند. او از تغییرات وسیع نظام آموزشی شاکی است و به «تابناک» میگوید: تغییرات زیادی که در محتوای کتابها و حتی نحوه تدریس مطالب صورت گرفته، باعث سردرگمیهایی برای والدین و معلمها شده است.
این مادر تحصیلکرده، وخامت اوضاع را به این شکل توصیف میکند: با تغییراتی که صورت گرفته است، ما در بسیاری از موارد نمیتوانیم به بچه هایمان کمک کنیم، و این در شرایطی است که سیستم آموزشی بیش از گذشته والد محور شده است.
او به توصیفی شدن سیستم آموزشی هم انتقاد دارد و میافزاید: وقتی نمرات توصیفی هستند و با عبارات "خیلی خوب"، " خوب" و "نیازمند تلاش بیشتر" بیان میشوند، تشخیص وضعیت فرزند کار سختی است. در حال حاضر ملاک دقیق و مشخصی برای تمایز دانش آموز تنبل و زرنگ وجود ندارد.
خدیجه، دردسرسازی شرایط برای فرزندانش را این گونه بیان میکند: این مسأله زمانی بهتر خود را نشان میدهد که بچهها تغییر مقطع میدهند؛ برای نمونه، پسر من در مقطع دبستان شاگرد دوم بود و میگفتند درسش خوب است، ولی وقتی که به متوسطه اول رفت افت شدیدی داشت. این مساله نه تنها برای پسر من بلکه برای همه همکلاسی هایش اتفاق افتاد.
البته این انتقادات منحصر به این مادر نیست و مشابهش را از بسیاری از والدین دانش آموزان میتوان شنید. انبوه گلایههایی که نشان میدهند، برای تغییراتی که در نظام آموزشی صورت میگیرند، پشتوانه مشخصی وجود ندارد، چون اگر این گونه بود، با تغییراتی مواجه بودیم که نهادهای همراه دانش آموز مانند خانواده و مدرسه برای آن آموزش کافی میدیدند تا بتوانند دانش آموز را به بهترین وجه راهنمایی کنند.
همه اینها در حالی است که میدانیم اساسا تغییر چیز بدی نیست و یک نظام پویا و سازنده همیشه به آن نیاز دارد، اما صحبت اینجاست که تغییر باید با برنامه و زمانمند باشد، نه اینکه هرساله و به میزان زیاد رخ دهد، تشتت بیافریند و از همه مهم تر، ارتباط آسیب دیده والدین و فرزندانشان ـ که ناشی از مسائل مختلف و پرشماری است ـ را کمرنگتر از قبل کند.
شعیب ۴۵ ساله معلم دبستان است. او تغییر در نظام آموزشی را لازم و سودمند میداند و میگوید: کتابها باید متناسب با تغییرات روز جامعه تغییر کنند تا دانش آموز بهتر بتواند با محتوای درسی ارتباط برقرار کند. مثل این تغییر مثبت در نظام آموزشی کشورمان که به سمت مهارت پروری رفته و باعث تقویت ذهن دانش آموزان شده اند.
شعیب دلیل افتهای متعدد دانش آموزان را به تنوع سرگرمیها ربط میدهد و میافزاید: دلیل اینکه تعدادی از دانش آموزان افت تحصیلی دارند، تنوع سرگرمیهایی است که در اختیارشان هست؛ این دانش آموزان خیلی کمتر از دانش آموزان قدیم برای درس وقت میگذارند. البته اینکه این تغییر محتوا به چه میزانی و در چه شرایطی صورت میگیرد، موضوعی جداست و جای بحث دارد.
برهان چهل ساله، دبیر فیزیک متوسطه دوم در مورد تغییرات کتابهای درسی به «تابناک» میگوید: کتابهای الان تجربه گرا شده اند و این خوب است، ولی این تغییرات به حدی بی برنامه بودند که موجب شد تغییری که قرار بود سازنده باشد، دردسرساز شود.
او تغییر بی حساب و کتاب را این گونه نقد میکند: تغییرات نظام آموزشی زیربنایی نیستند و اگر وضعیت به همین صورت ادامه پیدا کند، احمق کردن دانش آموزان را به همراه دارد. سیستمی که به دنبال تعالی شخصیت دانش آموز نیست، از او احمقی میسازد که فقط نمره گرفتن برایش مهم میشود. سیستم آموزشی ما به شخصیت سازی توجه ندارد.
این دبیر از وضعیت برگزاری کنکور هم ناراضی است و میگوید: سیستم کنکور مخربترین سیستمی است که وجود دارد، زیرا کیفیت را پایین میآورد و ادعا و انتظار را بالا میبرد. درست در راستای همان مطلبی که گفتم؛ اینکه شخصیت سازی را ندید گرفتهایم و تمرکزمان را بر نمره و ملاک قرار دادن آن گذاشتهایم.
این اشکالات در حالی به نظام آموزشی کشورمان و تغییرات متعدد آن وارد میشوند که معضل کنکور کماکان پابرجاست. معضلی که رقم زدن هر تغییری در کتابهای درسی بر پیچیدگیهای آن میافزاید و البته سود سرشاری روانه جیب کاسبان کنکور میکند، چون داوطلبان به خرید کتابهای کنکوری جدید و شرکت در آزمونهای مختلف احساس نیاز پیدا میکنند.
صدف هفده ساله یکی از دانش آموزان نسلی است که با تغییرات پرتعداد مواجه شدهاند و اکنون در آستانه کنکور، به شدت نگران هستند. او میگوید: کتابهای کمکی کنکوری که ما داریم برای نظام قدیم هستند و کتابهای مفید برای نظام جدید هنوز در دسترس نیستند. کتابها دائم عوض میشوند و حتی برای سال بعد از ما هم قرار است تغییرات بیشتری صورت بگیرد و همین کار را برای ما خیلی سخت کرده و استرسمان را زیاد کرده است.
او سردرگمیهای معلم هایش را در سالهای اخیر این گونه بیان میکند: معلمهای ما با اینکه آموزش دیده بودند، هنوز دقیق خود را با شرایط تطبیق نداده بودند و نمیدانستند چه مطالبی را باید به ما بگویند، زیرا بسیاری از مطالب در نظام قدیم وجود داشتند و در کتابهای درسی ما اشاره مختصری به آنها شده بود.
اینجاست که بحث از حذف شدن یکی دو درس از کتابهای درسی و گنجاندن یکی دو درس جدید فراتر میرود و پای تغییراتی به میان میآید که گویی سودشان در قیاس با مضراتشان کمتر است؛ تغییراتی که اگر ضرورتی بر اتخاذشان باشد هم میتوان ضابطهمند و بر اساس برنامه اعمالشان کرد تا مفید فایده واقع شوند، نه به شکل فعلی که نه دانش آموزان از آن راضی هستند و نه معلمان و نه خانواده ها.