بازدید 3228

ما دنبال رکورد نبودیم

کد خبر: ۷۰۵۳۰۹
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۰ 20 June 2017
«خون» همواره مازاد و مابه ازای زندگی بوده و هست؛ و بیراهه نرفته‌ایم اگر جوشش شاهرگ حیاتی زندگی را مرهون کسانی بدانیم که با قطره قطره خون‌های خود، قوام بخش زندگی بوده‌اند. مردان و زنانی که البته نامی از آنها به میان نمی‌آید و شاید از این همین روست که جهانیان روزی را با نام «روز انتقال خون» در تقویم جهانی نشانده‌اند. روزی در پاسداشت «اهدای زندگی» و در بزرگداشت آن دسته از پاسداران گمنام زندگی که بهترین پاداش خود را نه نام و نه مادیات، که تنها در لبخند بیماران و نیازمندانی می‌بینند که با خون خود به آنها زندگی می‌بخشند.
 
به گزارش ایران، با همین نگاه است که در کشور خودمان شاهد ایثار و فداکاری کسانی هستیم که برای ترزیق زندگی به رگ های حیاتی نیازمندان سراز پا نمی‌شناسند و حضورشان در پایگاه‌های انتقال خون، بخصوص در ماه مبارک رمضان و بویژه در شب‌های قدر، پر رنگ‌تر از همیشه است.
 
اما در میان همین اهداکنندگان، انسان‌هایی هستند که اهدای خون را اولویت نخست زندگی‌شان قرار داده‌اند و نام خود را با افتخار در دفتر افتخارات سازمان انتقال خون ایران -به‌عنوان کسانی که زندگی بخش بیماران هستند- به ثبت رسانده و ماندگار ساخته اند؛ کسانی که جانمایه حیات را در طبق اخلاص می‌گذارند و حتی بدانجا می‌رسند که نام‌شان را در باشگاه صدتایی‌های اهدای خون به ثبت می‌رسانند.
 
محمد احمدزاده عمید و مرتضی سائسی که دهه‌های پنجم و ششم زندگی‌شان را پشت سر می‌گذارند به‌عنوان یکی از چند رکورددار اهدای خون شناخته می‌شوند. آنها بهترین لحظه زندگی‌شان را لحظاتی می‌دانند که قطره‌های خون‌شان مانند آب حیات درخت خشکیده زندگی بیماران را آبیاری می‌کند و جوانه سبز در باغچه امید آنها می‌رویاند.

محمد؛معنای زیبای زندگی

او از جمله نخستین افرادی است که با افتتاح سازمان انتقال خون (در مردادماه 1353 شمسی) داوطلب اهدای خون شد و با گذشت 43 سال هنوز هم برای فرا رسیدن موعد اهدای خون لحظه شماری می‌کند. حادثه تلخ قطع شدن دستش هنگام کار هم نتوانست مانعی در برابر اراده محکم او باشد؛ و حالا سالهاست که تنها با یک دست زندگی می‌بخشد.
 
محمد احمدزاده عمید، با رکورد 160 بار اهدای خون در تهران، یکی از رکوردداران اهدای خون است و بیش از 200 مرتبه پلاسمای خون و پلاکت اهدا کرده است. او علاوه بر اجر معنوی اش، سلامت امروز و شادابی‌اش را نیز مدیون اهدای خون می‌داند و می‌گوید، تا روزی که توان داشته باشد برای بخشیدن زندگی به بیماران درنگ نخواهد کرد. او از روزی گفت که همراه دوستانش از سر کنجکاوی برای افتتاح ساختمان مرکزی اهدای خون رفت و برای نخستین بار خون اهدا کرد.

«58 سال قبل در محله امیریه به دنیا آمدم. در کودکی از پدرم آموخته بودم که باید در هر شرایطی به انسان‌های دیگر کمک کنیم و نباید نسبت به درد دیگران بی‌تفاوت باشیم. سال 53 وقتی ساختمان مرکزی سازمان انتقال خون در خیابان ویلای سابق توسط دکتر فریدون علاء، بنیانگذار این سازمان و وزیر بهداری وقت، افتتاح شد من به همراه چند نفر از دوستان برای کنجکاوی به آنجا رفتیم. برای نخستین بار بود که یک مرکز تحت عنوان اهدای خون راه‌اندازی می‌شد و تا پیش از آن کسی در ایران با خون دادن آشنایی نداشت. در آنجا مسئولان توضیحاتی درباره نحوه خونگیری و ضرورت اهدای خون و نیاز جامعه ارائه کردند. از حرف‌هایی که زده شد متوجه شدم با اهدای خون دیگر نیازی به واردات خون نخواهیم داشت و می‌توانیم زندگی انسان‌هایی که در سانحه تصادف یا برخی از بیماری‌های خاص به خون نیاز پیدا می‌کنند را تأمین کنیم. من هم آستین‌ها را بالا زدم و جزو نخستین نفراتی بودم که خون دادم. حس عجیبی داشتم و روزها با خودم فکر می‌کردم که خون من در رگ‌های چه کسانی جاری خواهد شد.
 
وی ادامه داد: این شروع کار من بود و آن سالها به دلیل نبود سیستم‌های رایانه‌ای گاهی اوقات تا 6 بار در سال خون می‌دادم. شرایط در زمان جنگ متفاوت‌تر بود و با هر موشکی که به پایتخت اصابت می‌کرد من و بسیاری از مردم داوطلب اهدای خون می‌شدیم. هر بار با اهدای خون احساس مفید بودن می‌کردم. در بیمارستان‌ها شاهد بودم که زندگی مجروحان سانحه تصادف به چند لیتر خون وابسته است و این ما بودیم که زندگی را به او هدیه می‌کردیم. همچنین بیماران تالاسمی و هموفیلی که برای زنده ماندن باید خون تزریق کنند از جمله افرادی هستند که زندگی‌شان به خون‌های اهدایی وابسته است.»

محمدزاده عمید به حادثه‌ای هم که باعث معلولیت او شد، اشاره کرد و ادامه داد: سال 63 وقتی در یک کارخانه پلاستیک‌سازی با دستگاه پرس کار می‌کردم، دست راستم در زیر دستگاه ماند و از ناحیه آرنج قطع شد. وقتی مرا به بیمارستان منتقل کردند به دلیل خونریزی زیاد چند واحد به من خون تزریق کردند و آنجا معنای زندگی بخشیدن را با همه وجود درک کردم. قطع شدن دستم مانعی برای اهدای خون نبود و بعد از بهبودی با دست چپ به مراکز اهدای خون می‌رفتم و خون اهدا می‌کردم. طی این سال‌ها همیشه سعی کرده‌ام تا مراقب خودم باشم و علاوه بر ورزش تغذیه مناسبی داشته باشم تا بتوانم خون پاکی را اهدا کنم. صادقانه بگویم، طی این سال‌ها هیچ گاه به‌دنبال ثبت رکورد یا به رخ کشیدن خود نبوده‌ام و تنها و تنها به نجات کسانی که با خون من زندگی دوباره‌ای پیدا می‌کنند، اندیشیده‌ام.

او در انتها می‌افزاید: از سال گذشته به اتفاق چند دوست دیگر با راه‌اندازی یک NGO(سازمان مردم نهاد غیردولتی) باهدف فرهنگ‌سازی در زمینه اهدای خون تلاش‌های زیادی برای تشویق مردم به اهدای خون انجام داده‌ایم. همیشه به مردم تأکید کرده‌ایم که اهدای خون در ماه مبارک رمضان و دیگر ماه های سال علاوه بر اینکه می‌تواند سلامت شما را تأمین کند نیاز کشور را از فرآورده‌های خونی بی‌نیاز می‌کند و روزی را شاهد نخواهیم بود که بیماری به دلیل نبود خون جان خود را از دست بدهد.

مرتضی؛زندگی به شرط اهدای خون

دیدن یک صحنه تصادف مرگبار در جاده قم و کمک به سانحه دیده‌ای که زندگی‌اش در گرو کیسه‌ای خون بود، انگیزه‌ای شد تا سال‌های بعد از آن را صرف نجات انسان‌ها کند و امروز در 65سالگی یکی از اهداکننده‌های پروپاقرص مراکز اهدای خون باشد.

مرتضی سائسی که با 189 بار اهدای خون یکی از رکوردداران اهدای خون در کشور است، از روزی گفت که در 18 سالگی تصمیم گرفت برای زندگی بخشیدن به بیماران نیازمند به خون، آستین همت را بالا بزند. او می‌گوید: «نخستین بار در سال ۱۳۴۹ و زمانی که فقط ۱۸ سال داشتم، خونم را اهدا کردم. آن روز در حال رانندگی به سمت قم و حرم حضرت معصومه(س) بودم که متوجه خودرویی شدم که تصادف کرده بود. توقف کردم و جلو رفتم تا شرایط را از نزدیک بررسی کنم. دو نفر از سرنشینان ماشین جان خود را از دست داده و سه نفر مجروح شده بودند. قبل از من یک نفر را برای درمان به بیمارستان انتقال داده بودند و دو نفر دیگر را که پدر و دختر بودند، سوار خودرویم کرده و به سمت بیمارستان نکویی قم حرکت کردم. در بیمارستان گفتند که این پدر و دختر 10 ساله‌اش به خون نیاز دارند و گروه خون هر دوی‌شان هم A + است. من هم چون گروه خونی‌ام A+ بود، گفتم می‌توانم خون بدهم و دو واحد خون از من گرفتند. ۲۴ ساعت بالای سرشان در بیمارستان بودم تا مطمئن شوم حال‌شان خوب است و بعد بروم. آن روز حس عجیبی داشتم و با وجود آنکه 18سال بیشتر نداشتم اما احساس بزرگی می کردم. همان جا با خدا عهد کردم تا زمانی که بتوانم زندگی بخش بیماران نیازمند باشم و خون خودم را اهدا کنم. تصمیم گرفتم تا نهال زندگی این بیماران را با خون خودم آبیاری کنم. سالها بعد وقتی این پدر و دختر را در سلامت کامل دیدم از اینکه سهمی در زندگی‌شان داشتم خوشحال شدم. در این 47 سال به شکل مستمر خون اهدا کردم و معتقدم خون بهترین هدیه‌ای است که خدا به همه ما داده است. قبل از انقلاب ماهی یک بار خون اهدا می کردم و بعد از انقلاب تا به امروز هر سه ماه به شکل منظم خون اهدا می‌کنم. وقتی مسافرت می‌رفتم با دیدن تصادف‌هایی که مجروح داشت همراه فرد مجروح به بیمارستان می‌رفتم تا اگر نیاز به خون داشت در همان بیمارستان اهدا کنم. خودم را همیشه در برابر مردم مسئول می‌دانم و از اینکه خدا چنین توان و فرصتی به من داده است خوشحالم و اگر یک روز از عمرم باقی مانده باشد، بازهم خون خودم را اهدا خواهم کرد.»

وی اضافه می‌کند: یک دختر هم دارم که پزشک است و در اسپانیا زندگی می‌کند. او هم زمانی که بیمارستان‌شان به خون نیاز داشته باشد، خونش را اهدا می‌کند. سلامتی‌ام را مدیون اهدای خون می‌دانم و تا به امروز نه بیمار شده‌ام و نه حتی دارویی مصرف کرده ام. بهترین راه سلامت ما اهدای خون است. این را هم بگویم که هیچگاه حجامت نکرده‌ام و اهدای خون را به مراتب مفیدتر می‌دانم. سال‌هایی را هم که به‌عنوان مهندس نیروی هوایی فعالیت می‌کردم، بسیاری از همکارانم را تشویق کردم تاخون خود را اهدا کنند و تا به امروز نیز با تلاش‌هایی که انجام داده‌ام افراد فراوانی با دعوت و تشویق من خون خودشان را اهدا کرده‌اند.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل