بازدید 2154

تأثیر فقدان هاشمی بر آرایش سیاسی از دیدگاه ناطق نوری

ناطق نوری درباره تأثیر فقدان آیت الله هاشمی در آرایش سیاسی انتخابات پیش روی گفت: ما ایرانی ها حافظه تاریخی خوبی نداریم؛ اما نه تا این اندازه. به اعتقاد من، آرایش سیاسی در کشور تغییر فاحشی نمی کند و گروه ها توسط همین رهبران بزرگ به بلوغی رسیده اند که بتوانند تصمیم بگیرند.
کد خبر: ۶۶۳۹۲۵
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۱ 05 February 2017
حجت الاسلام والمسلمین در گفت وگویی مفصل با سایت شفقنا، خاطرات خود از روی ورود امام خمینی (ره) به ایران در دوزادهم بهمن 57 را بازگو کرده و طی آن به بیان نقش برخی از شخصیت های انقلاب اسلامی در پیروزی آن پرداخته است.

او در بخشی از این گفت وگو در مورد آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز صحبت کرده است.
ناطق نوری در پاسخ به پرسشی درباره فقدان حضور آیت الله هاشمی بر آرایش سیاسی کشور  در انتخابات پیش روی می گوید: من قائلم که هیچ تأثیر ویژه ای نخواهد داشت؛ خوشبختانه جامعه ما با وجود این شخصیت ها، این رشد سیاسی و قدرت انتخاب را دارد و مردم ما در لحظات حساس، خوب تصمیم می گیرند و آموزه ها و نگاه ها را فراموش نکرده اند. البته و متأسفانه این طور هست که ما ایرانی ها حافظه تاریخی خوبی نداریم، ولی نه تا این اندازه. به اعتقاد من، آرایش سیاسی در کشور تغییر فاحشی نمی کند و گروه ها توسط همین رهبران بزرگ به بلوغی رسیده اند که بتوانند تصمیم بگیرند.

انصافاً آقای هاشمی در ظرفیت داری جزو کم نظیرها بود و انسان پرظرفیتی بود. در مصاحبه ای که راجع به ایشان داشتم، گفتم: امیرالمومنین(ع) به کمیل می فرماید: «إنَّ هذه القلوب أوعیه فخیرها أوعاها؛ قلب های انسان ها ظرف است و بهترینشان آنی است که ظرفیت بیشتر دارد».

مرحوم آقای هاشمی را جزو بهترین هایی که امیرالمومنین(ع) فرمود می دانم و فوق العاده ظرفیت داشت. اینقدر پرظرفیت بود که باید بگویم مشکل بود و مشکل است که بخواهیم قضاوت کنیم ایشان از کدام این مراحل و دوره ها راضی تر یا ناراضی تر بود. تشخیص آن بسیار سخت است، چون ایشان در همه این دوره ها تسلیم بود؛ گله داشت و گاهی در مصاحبه ها هم گلایه های خود را می گفت، اما اینکه کدام دوره برای ایشان بهتر یا بدتر بود یا واکنشی نشان دهد، واقعاً من ندیدم. یکی دو نمونه خدمت شما بگویم از فرازونشیب هایی که وجود داشت، اجازه بدهید به دوران سازندگی و سرداری ایشان در آن دوره سخت بگویم. خب ایشان در شرایطی ریاست جمهوری را به دست گرفت که تازه جنگ به پایان رسیده بود، مناطق جنگی، ویران بودند، همه شهرها بخصوص جنوب و غرب، ویران و زیرساخت های کشور همه تخریب شده و از بین رفته بودند. جنگ زده ها روی دست حکومت هستند و هنوز نفت با بشکه ای هشت تا ۱۰ دلار فروش می رود و گاهی هزینه استخراج برای ما بیش از پولی بود که از فروش نفت به دست می آوردیم. لکن برای اینکه بازارمان را از دست ندهیم، ناچار بودیم به ضرر بفروشیم.

آقای هاشمی در این شرایط آمد. انسان باهوش و با فراستی که در انقلاب وزیر کشور و رئیس مجلس بوده است و شرایط کشور را هم خوب می فهمد، ولی در این شرایط ویرانه می پذیرد ریسک کند و ریاست جمهوری را بپذیرد. بار یک کشور را در نهایت تهی دستی و با خزانه خالی کشیدن از پذیرفتن فرماندهی جنگ یا رفتن به خط مقدم هم سخت تر است. ایشان آنقدر توکل به خدا و اعتماد به نفس و جرأت دارد که ریاست جمهوری کشور را با این خزانه خالی، قیمت پایین نفت و با آن ویرانی می پذیرد و پذیرفت. آن دوره جزو موفق ترین دوره های کشور بعد از انقلاب است؛ دوره ای که اداره کردن کشور بسیار سخت بود، اما ایشان نه می ترسید و نه نگران بود، بلکه همیشه امیدوار بود.

اتکال به خدا و اعتماد به نفس ایشان به قدری بود که ایشان به فرصت هایی مثل استقراض خارجی اشاره می کرد و به من می گفت که چرا ما نتوانیم از این فرصت های بین المللی استفاده کنیم، کشور را بسازیم، زیرساخت هایمان را درست کنیم و بعد از درآمد این زیرساخت ها بدهی هایمان را بدهیم. عده ای مخالفت می کردند که کشور را فروخت و چنین و چنان کرد، اما ایشان اصلاً نمی ترسید. می گفت که اینها توجه ندارند؛ وقتی به ما زیر قیمت بین المللی، لایبور، وام می دهند، چرا نگیریم؟ و گرفت و ساخت. هر چه پتروشیمی در کشور داریم، مربوط به زمان ایشان است. هر چه فولاد و سیمان و سد داریم، برای زمان ایشان و دوره سازندگی است. اعتماد به نفس و اتکال به خدایی داشت و اصلاً نگران نبود و این دوره را با صلابت گذراند.

در مورد روزی هم که رأی نیاورد؛ البته من در این مسائل با ایشان اختلاف سلیقه داشتم؛ بنده موافق نبودم که ایشان کاندیدای مجلس شود بارها هم با هم مباحثه و گفت وگو داشتیم، بطور مثال قائل بودم که کسی که دو دوره و نیم مجلس را اداره کرده و بعد هم هشت سال با اقتدار و با آن پیشینه رئیس جمهور بوده است، دیگر از نظر سیاسی لازم نیست کاندیدای مجلس شود. البته اصلاً به ذهنم خطور نمی کرد که ایشان رأی کم بیاورد؛ رأی آورد نه اینکه رأی نیاورد اما سی ام شد و البته بعد هم انصراف داد و دیگر نیامد. این هم از آن سلامت نفس ایشان و آن احساس مسئولیت بود. این احساس مسئولیت هم از آن سلیم النفسی منشأ می گیرد که اگر از من برای انقلاب کاری ولو نماینده مجلس شدنم برمی آید، بگذار آبرویم را بگذارم و بروم کاندیدا شوم. این از آن جهت ارزشمند است، اما از نظر سلیقه ای من نمی پسندیدم. در نهایت نشد، اما هیچ به او برنخورد؛ کأن لم یکن شیئًا مذکورا. همان عشق و علاقه به انقلاب و مردم و امام در ایشان وجود داشت.

در آن دوره ی سازندگی هم عده ای به ایشان جفای فراوانی کردند؛ کسانی که در بعدها سنگ ایشان را به سینه می زدند، اما خلیفه کشی را باب کردند. ایشان محبت بسیاری به آنها کرده بود و آنها هم بعد پشیمان شدند، اما دیگر پشیمانی فایده ای نداشت ایشان در عین حال همان جفاها را هم به رو نیاورد و باز همه آنها را تحویل گرفت. این نگاه آقای هاشمی به مسایل است. من با ایشان خیلی نزدیک بودم، اگر بگویم  آن روز هم که برای ریاست جمهوری کاندیدا شد و روزی که صلاحیتش را رد کردند، ذره ای در روحیه اش تفاوت نکرده بود، از من بپذیرید. روزی که صلاحیت ایشان را رد کردند، اولین کسی که صبح زود بعد از رد صلاحیت نزد  ایشان رفت، من بودم.

می خواستم سفر هم بروم، اما شب که اعلام کردند صلاحیت ایشان رد شد، سفرم را لغو کردم و رفتم منزل ایشان وقتی ایشان آمد؛ با چهره باز، خندان و متبسم نشست و اصلاً این نگاه، همه آن ذهنیت های مرا پاک کرد. فکر می کردم خیلی گرفته و عصبانی است چون بالأخره آقای هاشمی و رکن انقلاب است و صلاحیتش را رد کرده اند، حالا حتماً به هم ریخته است، اما ایشان بسیار آرام بودند. به ایشان گفتم که حالتان چطور است؟ گفت خیلی خوبم و بعد ادامه داد «من وقتی به وزارت کشور رفتم که ثبت نام کنم، مردم جلوی وزارت کشور جمع شدند و خوشحال، کف و سوت می زدند و استقبال می کردند. وقتی داخل وزارت رفتم، خبرنگارها وقت عکس گرفتن از شوق گریه می کردند. ثبت نام کردم. از در که می خواستم بیرون بیایم، به خودم گفتم که چه کار سختی را انجام دادی؛ کشوری که تهی و خالی است و با آن شرایط هشت سال کذایی، منابع کشور از بین رفته ، این همه خسارت ببار آمده و از طرف دیگر با این توقع و استقبال مردم از تو، چگونه می خواهی با خزانه خالی پاسخ این مردم را بدهی؟» گفت: این افکار، ذهن من را گرفته بود؛ گفتیم خدا بزرگ است و حالا کاری می کنم لکن همین که صلاحیتم را دیشب رد کردند، احساس کردم که یک بار چند منه از دوش من برداشته شد و دیشب، یکی از آرام ترین شب هایی بود که من خوابیدم که خدایا ثبت نام کردم، دینم را به مردم ادا کردم و از زیر بار مسئولیت فرار نکردم؛ تو هم لطف کردی، بار را از دوش من برداشتی. هم و به وظیفه ام عمل کردم و هم بار سنگین روی دوش من نیست.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها