«کسر خدمت» وعده داده شده محقق نشد؛
مسئولان نظام وظیفه نفرات برتر همایش را پیچاندند؟
مگر میشود از سویی همایشی دایر کرد که از جمله محورهای برگزاری آن، ارتقای جایگاه سربازی باشد، ولی نابسامانی در آن آنقدر مشهود شود که نتیجهگیری از آن، حاکم بودن نابسامانی در سازمان نظام وظیفه کشور است؟ آیا عمل نکردن به وعدهای که در پوستر همایش هم درج شده بود، چیزی غیر از این را میرساند؟
حکایت وعده و وعید دادن مسئولان پیش از رویداد و فراموش کردن آن پس از گذشت آن رویداد، شاید چیز عجیب و غریبی نباشد؛ اما اگر مسئولان عالی رتبه نظامی، این وعدههای روی یخ را نوشته باشند، ماجرا متفاوت خواهد بود.
جدای اینکه اختصاص کسر خدمت به مقالات برتر جشنواره ملی سربازی تناقضی آشکار نشان میداد و در نوع خود شگفت آور بود، این جایزه خاص، امروز در حالی کان لم یکن شده که هنوز وعده اعطای آن را در سایت نظام وظیفه میتوان دید!
این اتفاق در حالی رخ میدهد که خیلی پیش از برگزاری این همایش، سردار حمید صدرالسادات، رئیس سازمان وظیفه عمومی ناجا که دبیری این همایش را عهدهدار بود، در گفتوگو با رسانههای مختلف، بر اعطای حداکثر شش ماه کسر خدمت به آن دسته از شرکت کنندگان که مقالاتشان برگزیده خواهند شد، تأکید کرده و حتی در توضیحات کاملی، این امتیاز ویژه را غیر قابل انتقال خوانده بود تا آشکار شود نمیتوان با تدارک دیدن مقاله برتر این همایش، امتیاز کسر خدمت را در اختیار گرفت و آن را به نزدیکان و بستگان منتقل کرد!
تأکید بر این جایزه ویژه که علاوه بر هدایای نقدی و لوح سپاس در نظر گرفته شده بود، بعدها به متن همایش کشیده شد اما جسته و گریخته مخالفتهایی با آن به گوش میرسید که خاطر شرکتکنندگان، به ویژه آنهایی را که حین خدمت مقاله تهیه کرده و به دبیرخانه همایش فرستاده بودند، مشوش میساخت تا از هر فرصتی که دیدار با مسئولان رده بالای نظامی برایشان مقدور میشد، برای پرسش در این باره بهره بگیرند.
یکی از شرکت کنندگان در این همایش در این باره میگوید: آن زمان وقتی از سردار صدرالسادات پرس و جو کردیم، گفت دادن این هدیه ویژه برای برگزیدگان قطعی است و تلاش دارند برگزیدگانی که مقالاتشان در قالب پوستر ارائه شده هم مشمول این هدیه شوند و سردار احمدی مقدم هم در پاسخ به ما گفت: «انجام میشود. نترسید؛ فرار نمیکنیم!» اما اکنون هیچ خبری درباره تحقق آن نیست.
اما ماجرا هنگامی فراتر از خلف وعده نمود مییابد که توجه کنیم، شاید برخی برگزیدگان روی این جایزه خاص حساب کرده و با تکیه بر تحقق آن، برای آینده خود برنامهریزی کرده باشند؛ مثلا در آزمون ارشد یا دکترا با احتساب کسر خدمت شرکت کرده باشند که در این صورت اگر پذیرفته شوند، به دلیل آنکه خدمتشان پایان نیافته، نخواهند توانست نامنویسی کرده و افزون بر آن باید محرومیت از شرکت در آزمون سال بعد را هم متحمل شوند.
بیگمان اگر چنین خسرانی به فردی وارد آید، آن زمان باید به برگزارکنندگان همایش خرده گرفت که چگونه از ایدهها و مقالات این افراد بهره برده و ایشان را به بازی گرفته و اصطلاحا پیچاندهاند؟
اگر به این وجه نامطلوب ماجرا، تلاش مسئولان برای تداوم این همایش در امسال و سالهای بعد را هم اضافه کنیم، درخواهیم یافت که محقق نشدن وعدههای ارائه شده برای نخستین همایش، معنایی جز بی ارزش کردن همایشهای بعدی و از چشم انداختن آن نخواهد داشت که در این صورت اصل برگزاری آن زیر سؤال خواهد رفت.
به عبارت بهتر، مگر میشود از سویی همایشی دایر کرد که از جمله محورهای برگزاری آن، ارتقا جایگاه سربازی باشد؛ اما نابسامانی در آن آنقدر مشهود شود که نتیجه گیری از آن، حاکم بودن نابسامانی در سازمان نظام وظیفه کشور است؟ آیا عمل نکردن به وعدهای که در پوستر همایش هم درج شده بود، چیزی غیر از این را میرساند؟
آنچه روشن است، تا کنون ماحصل عملکرد مسئولان برگزارکننده همایش هرچه باشد، نه تشویق جوانان به سربازی خواهد بود، نه دورنمایی از بهبود دوران سربازی و رفع مشکلات آن به تصویر خواهد کشید و نه حتی عامل انگیزشی برای تقویت همایشهای بعد به شمار خواهد آمد و در نقطه مقابل، به شدت بر ابهامات خواهد افزود و دورنمای نامطلوب جامعه از خدمت سربازی را تقویت خواهد کرد!
گزارش خطا
غیر قابل انتشار: ۳
در انتظار بررسی: ۴۸
انتشار یافته: ۲۳
بعد آموزشی تو یزد افتادم تهران با اینکه بچه کرمانشاه بودم اما گفتم شاید بخاطر مدرکم فرستادن تهران که توی ارگانی جایی بدردشون بخورم؛ هرچند اینطور نشد.
یه روز صبح پهلوهام عجیب شروع کردن به درد گرفتن ثانیه به ثانیه دردم بیشتر میشد، هیچکیم نبود زنگ زدم به یکی از هم خدمتیام اومد، حوزه رو بهش سپردم و تاکسی برام گرفت رفتم بیمارستان، داشتم از درد مثل یه افعی بخودم میپیچیدم. دولا دولا تنها رفتم اورژانس بیمارستان گفتم دارم میمیرم یه کاری کنید گفتن اینجا متعلق به شما نیست برید داخل حیاط بیمارستان کلینک سربازا اونجاست. یاخدا مگه میتونستم برم، آخر به هربدبختی شد رفتم، دکتر با یک لحن توهین و تحقیر آمیز معاینم کرد، دیگه دوام نمیاوردم زدم زیر گریه و افتادم رو زمین؛ یه مادر اونجا منو دید رفت داروهامو گرفت اما دردم تسکین پیدا نمیکرد دوباره رفتم اتاق دکتر اینبار جوری منو از اتاق انداخت بیرون که به معنای واقعی پودر شدم؛ چون من یک سرباز بودم مهم نبود که فوق لیسانس دارم.
اونروز از درد سنگ کلیه هوارم به گوش خداهم رسید.
انشالله که همه سربازان این مرز و بوم پایدار و سلامت باشن
یه مشکلی که پیش میاد سریع یا خدمت رو زیاد می کنند و یا فله ای مغافیت می دن. بدون در نظر گرفتن اینکه چگونه میشه این نیرو ها رو بهتر سازماندهی کرد
بابا بیخیال
وضعیت پادگان ها با نوشتن و نقد کردن درست نمیشه
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟





