بازدید 24017

نمی‌خواستیم برای رفتن به دزفول گذرنامه و ویزا بگیریم!

جنگ آغاز شده بود و راهی جز دفاع نداشتیم. انتخاب با ما بود، می توانستیم آن را پاس بداریم یا اینکه بپذیریم برای دیدن دریاچه زیوار و آسیاب آبی دزفول و زیگوارت، مهری در پاسپورتمان بخورد. ما انتخاب کردیم. با باکری و همت و باقری انتخاب کردیم. با بابایی و دوران و کاوه انتخاب کردیم. با شیرودی، کشوری، برونسی و یک دنیا جوان دوست داشتنی انتخاب کردیم.
کد خبر: ۲۷۴۱۴۷
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۱ - ۰۹:۳۵ 23 September 2012

دکتر محمد مهدی حمیدی شیرازی، شعر معروفی دارد با نام «در امواج سند» که بی‌گمان آن را در کتاب ادبیات دوران دبیرستان به یاد می‌آورید.

روایتی از آخرین شب مبارزه سلطان جلال‌الدین خوارزمشاهی با مغول‌ها که پیش از آغاز روز نبرد، آخرین پادشاه خوارزمشاهی زنان و فرزندان خود را به رود سند می‌سپارد تا مبادا فردا و پس از شکست، ناموس او به تاراج مغول‌ها برود.

جلال‌الدین با همه ایرادات تاریخی که به او وارد است، از این جهت که بلافاصله پس از فرار پدر پادشاهش به سرعت پا به میدان می‌گذارد برای ما مهم و دوست داشتنی است. او نیز یکی از سردارانی است که در تاریخ در برابر غارتگری‌ها و تجاوز‌ها سینه سپر کرده و افسوس که کوتاهی پدر و جوانی او دست به دست هم دادند تا مغول‌ها بر ایران حاکم شوند.

همان گونه که عنوان شعر دکتر حمیدی هم بیان می‌دارد، مرزهای ایران آن زمان، از شرق به سند و بلکه فرا‌تر از آن هم می‌رسید؛ اما غفلت‌ها و بی‌همتی‌ها و کاهلی‌ها دست به دست هم می‌دادند تا روز به روز ایران بزرگ، کوچک و کوچک‌تر شود. اکنون و سال‌ها پس از سردارانی چون او، باز هم دستان متجاوزی به خاک کشور پیدا شده بود که از شکست‌های پیاپی تاریخی ما در نبرد‌ها امید فتح ایران را در سر می‌پروراندند.

چنان بود که سردار قادسیه ملت‌های عرب پس از مصاحبه در نخستین روزهای جنگ با غرور به خبرنگار می‌گوید که بقیه پرسش‌ها را در مصاحبه خبری هفته آینده در تهران پاسخ خواهم گفت. صد البته صدام حسین شاید نام شاه سلطان حسین صفوی یا پادشاهان بی‌کفایت قاجار را شنیده بود که بی‌هیچ مقاومتی خاک کشور را می‌بخشیدند و آگاهی از سورنا، آریو برزن و سلطان جلال الدین خوارزمشاهی در تاریخ ما نداشت. برای همین هم بود که وقتی موشک‌های جنگنده عباس دوران هتل‌های بغداد را به آتش کشید تا عمق جان بر خود لرزید.
و برای همین بود که وقتی نقشه‌های زیرکانه حسن باقری، معادلات تئوری پردازان جنگی او را به هم می‌ریخت، عنان از کف می‌داد.

برای همین بود که وقتی با عملیاتی متهورانه، خرمشهر آزاد گشت از پیروز نا‌امید شد. چنان بود که جنگ یک هفته‌ای صدام حسین به طولانی‌ترین نبرد کلاسیک قرن بیستم تبدیل شد.

جنگ آغاز شده بود و راهی جز دفاع نداشتیم. تاریخ گذشته مان پر بود از جنگ های مفتضحانه، شکست های پیاپی، بخشیدن پیاپی خاک ایران، کم کردن و کم کردن مساحت مرز پرگهری که اکنون نقش گربه اش به ما رسیده بود. انتخاب با ما بود، می توانستیم آن را پاس بداریم یا اینکه بپذیریم برای دیدن دریاچه زیوار و آسیاب آبی دزفول و زیگوارت ، مهری در پاسپورتمان بخورد. ما انتخاب کردیم. با باکری و همت و باقری انتخاب کردیم. با بابائی و دوران و کاوه انتخاب کردیم. با شیرودی، کشوری، برونسی و یک دنیا جوان دوست داشتنی انتخاب کردیم. با خشت خشت خانه‌های ایلام و کرمانشاه و خوزستان انتخاب کردیم.

دکتر حمیدی در پایان‌‌ همان شعر معروف چنین می‌گویند:

 
به پاس هر وجب خاکی از این ملک 
چه بسیار ست، آن سرها که رفته! 
ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک 
خدا داند چه افسرها که رفته! 
 
تعداد بازدید : 753
 
 
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۷
در انتظار بررسی: ۹
انتشار یافته: ۲۲
نه ماشاء الله خوزستان رو اینقده گل و گلزارش کردن که مردم برای دیدنش از سر و کول هم بالا میرن!!
درود بر همه دلاوران میهن!
خیلی قشنگ بود
خیلی قشنگ بود
درود و سلام بر همه شهدای وطن.
کاش از بالا تا پایین مملکت میفهمیدند ایرانی غرور داره.درود به روح همه سرداران و سربازان ایران زمین
نمی دانم چرا تابناک دائما اصرار دارد دفاع مقدس را که به فرمان امام(ره) برای دفاع از اسلام و مرزهای اسلامی صادر شد فقط در حد دفاع از خاک تنزل دهد. نتیجه رواج این دروغ تا به امروز کافی نبوده است.
خواندم ... اشک ریختم و از خدا خواستم که خجالت زده دلاوران میهنمان شهدای هشت سال دفاع مقدسمان جانبازان عرصه مقاومت و ایثارمان نباشم ... شهدا از ما هم یادی کنید ... فراموشمان نکنید
واي چه لذتي داره وقتي توي خوزستان قدم ميزنم و به اينكه ايرانيم . و يك وجب ايران رو در دوران خودم به كسي نداديم افتخار مي كنم
خیلی زیبا بود ولی تا چند سال دیگه با انتقال آب رودخانه دز به قم و اصفهان دیگه اثری از آسیابها آبی و کلاً آب دز نخواهید دید!
تابی از این کلیپ با کیفیت تر نبود تو بزاری؟؟؟اخه این چیه
ایران دوستت دارم,مطمئن باش جوانان زیادی مثل جلاالدین داریم...
درود بر مردان خدا
من خودم دزفولیم و دانشجوی دانشگاه شوشترم.من مطمنم که اسیاب ابی تو شوشتره نه دزفول .زیگورات هم ماله شوش.فکر کنم باید تیتر بشه این :

نمی‌خواستیم برای رفتن به شوشتر گذرنامه و ویزا بگیریم!
در دفاع مقدس یک سیاهی لشکر بودم و با پدرم ولی از اینکه بی تفاوت نبودیم خدا را شاکریم هر متجاوزی بخواد به وطنم تعدی کنه ایندفعه من پدرم و فرزندانم سینه سپر خواهیم کرد و با خون خود آنها را خفه خواهیم کرد و زنان و کودکان خود را به سند نخواهیم سپرد.
آنان که رفتن کار حسینی کردند و آنان که ماندن باید کارحسینی کنند و گر نه ....
و خوشا به حال آنان که جاودانه شدند
نمیدانم چرا برای بیان این مفهوم از نام "دزفول" استفاده کردید اما شاید برای این بود که :
1- اگرچه همه شهرهای ما در جنگ مستقیم یا غیرمستقیم صدمه دیدند ولی دزفول شهری بود که عراقی ها تا نزدیک آن آمدند ولی اجازه ندادیم به آن برسند.
2- دزفول بیشترین موشک را در جنگ به خود دید.
درود بر همقطاران غيور و دلاور جنگ تحميلي خصوصاً سربازان و پاسداران وظيفه . چو ايران نباشد تن من مباد .....
سلام بر رزمندگان و درود بر شهداي راه اسلام -جالب و خواندني
ما بچه های جنوب از تلخی ها واضطرابهای جنگ خاطراتی شیرین داریم که انها را با تمام دنیا معا وضه نمیکنیم ...
آقای دکتر پس از جنگ تا بحال چند بار خوزستان آمده اید؟ البته منظورم به طور واقعیست نه همایش ها!!!
چند بار از آبی که به عنوان آب آشامیدنی در جنوب هست نوشیده اید؟
چند بار محرومیت واقعیه !!! این استان را از نزدیک دیده اید؟
بعید میدانم حتی یکبار!!!
اطلاعات جغرافیایی شما هم این را به خوبی نشان میدهد!!!
جنگ تمام شد و تبلیغات و نفعش برای شما ماند و مشکلاتش کماکان برای ما...
و نظری که منتشر نشد...
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل