آنچه خواهید
خواند، برداشتهای شخصی از مرور رخدادهای تاریخی در چنین روزی است. این
برداشت شخصی میتواند ناقص و اشتباه بوده و یا با آنچه شما به آن اعتقاد دارید،
متفاوت باشد.
به گزارش «تابناک»،
وبسایت «تاریخ ایرانیان در این روز» مجموعهای است از مطالبی که روزنامهنگاری خوش
ذوق درباره تاریخ ایران و جهان در هر روز منتشر میکند. جا دارد به دلیل مفید
بودن آن و چیزهای فراوانی که از آن آموختهایم، به مؤلف آن، ادای احترام کنیم.
برداشت نخست:
مسئولیتپذیری فاصله بدبختی و خوشبختی است.
امروز سالروز دو رخداد در فاصله زمانی فراوان و در دو جغرافیای گوناگون است که در کنار هم گذاردن آنها میتواند آموزنده باشد.
۱) یک میهندوست آتنی به نام فیلیپیدس Philippidess پس از آگاهی از تصرف جزیره «اوبوآ» به دست نیروی دریابرد ایران و پیاده شدن طلیعه این نیرو در «آتیکا» و دشت ماراتن، ۲۴۰ کیلومتر فاصله آتن تا اسپارت را در دو شبانه روز دوید تا از سران اسپارت بخواهد که نیروی کمکی به آتن بفرستند. وی دوم سپتامبر سال ۴۹۰ پیش از میلاد به اسپارت رسید و درخواست خود را مطرح ساخت. فیلیپیدس از جانب کسی مأموریت نداشت و حس میهندوستی، او را به دویدن ۲۴۰ کیلومتری وادار کرده بود و همین کار ـ در تاریخ ـ بر اهمیت عمل او افزوده است.
۲) دوم سپتامبر سال ۱۹۸۷ محاکمه یک جوان نوزده ساله آلمانی به نام ماتیاس روست Mathias Rust که سه ماه و نیم پیش از آن (نوزدهم ماه می) با یک هواپیمای یک موتوره سسنا از مرز شوروی گذشته و پس از ۶۴۰ کیلومتر پرواز در میدان سرخ مسکو فرود آمده بود، در دادگاه این شهر آغاز شد؛ ماتیاس این هواپیمای کوچک را کرایه کرده و از هلسینکی پایتخت فنلاند به پرواز درآمده بود.
پرواز این هواپیما از مرز تا کنار دیوارهای کرملین ـ که نشان دهنده ضعف شوروی بود ـ باعث شگفتی جهانیان شد که با به یاد آوردن موضوع ساقط کردن هواپیمای جاسوسی «یو _ ۲» آمریکا و جت مسافربری کره جنوبی، دفاع شوروی را خلل ناپذیر میپنداشتند. ضعف شوروی در آن روز، ناشی از نداشتن وسائل رهگیری و دفاع هوایی نبود، بلکه در بیاعتنایی و سهلانگاری کارکنان مربوط بود که نشان میداد، نظام وقت آن کشور به دلیل کاهش انگیزه و عدم دلسوزی ملی در یک رخوت و سستی قرار گرفته بود.
در تاریخ سالهای اخیر ایران، نمونههای جالبی از این احساس مسئولیت هست که کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ برای نمونه، «دریاقلی سورانی» اوراقفروشی آبادانی در آبان ماه ۱۳۵۹ در آغاز جنگ تحمیلی، ۹کیلومتر را در شب و با دوچرخهای کهنه رکاب زد تا مانع غافلگیری نیروهای ایرانی و سقوط آبادان شود.
عجیب نیست اگر ادعا شود احساس مسئولیت یک نفر بر
سرنوشت جنگ بین دو کشور، تأثیر قطعی داشته است. رفتار آن شهید غریب را مقایسه کنید
با برخی مسئولینی که اشتباهاتشان را با دلیل و روشن به آنها نشان میدهی و ... .
برداشت دوم:
اقتصاد ایران از شهید بهشتی تاکنون
آیتالله دکتر بهشتی در مصاحبه اختصاصی با روزنامه اطلاعات که در شماره دهم شهریور ۱۳۵۹ آن روزنامه بازتاب داده شده، گفته بود که دادگاههای انقلاب باید هر چه زودتر به دارایی افراد که از راه حرام به دست آمده است، رسیدگی کنند.
وی در این مصاحبه دیدگاههای خود را که عمدتا زمینه اقتصادی دارند، اعلام داشته بود که خلاصه برخی نکات آن از این قرار است: ــ صنایع مادر و بازرگانی خارجی باید دولتی باشند (تا هیچ مقامی متهم به واگذاری خارج از ضوابط نشود).
ــ کارخانهها و مؤسسات بزرگ را ـ که بیرون از مقوله صنایع مادر هستند ـ میتوان به صورت تعاونی اداره کرد. اگر تعاونیها تقویت شوند بخش خصوصی (سرمایهداران انفرادی) فرصت و زمینه باد کردن (بزرگتر شدن) به دست نمیآورند.
ــ نیمی از اموال کسانی که مالیات ندادهاند متعلق به دولت است.
ــ اموال رباخواران باید مصادره شود (به جامعه و نماینده آن دولت داده شود).
ــ اموال کسانی که از راه بند و بست با مقامات دولتی صاحب کارخانه و... شدهاند، مال خودشان نیست و متعلق به بیت المال است.
ــ کسانی که از راه فروش اراضی موات (بلا استفاده) صاحب ثروت شدهاند این ثروتشان حرام است.
ــ عموم مردم باید امکان کار و فعالیت داشته باشند.
از زمان سخنان شهید بهشتی تاکنون، اقتصاد ایران بسیار بزرگتر شده است و به دنبال آن، اقتصاد جهانی تغییرات زیادی هم کرده است؛ اما جالب آنکه مشکلات اقتصاد ایران، همان مشکلات سی سال پیش است: فساد ناشی از دسترسی به رانت و امتیازات، بهره بانکی، ندادن مالیات، بیکاری، زمینخواری و... .
این شاید دلیلی بر این باشد که مشکلات حل ناشدنی فوق ناشی از یک نظام اقتصادی هستند که با وجود تغییر شدید نظام سیاسی کشور همچنان قدیمی و بدون تغییر باقی مانده است.
برداشت سوم:
اختلافات مذهبی تا چه هنگام، گریبانگیر خاورمیانه است؟
۱) امام خمینی در اجتماع نمایندگان مردم عجبشیر و جوانرود که به دیدار ایشان شتافته بودند، با بیانات مبسوطی که در شماره ۱۵۹۴۲ روزنامه اطلاعات (شهریور ۱۳۵۸) بازتاب آن آمده است، گفته بود که اختلافی میان شیعه و سنی نیست و آنها که با اسلام مخالفند، اختلاف بین شیعه و سنی را عنوان میکنند.
۲) تفسیرهای یکم و دوم سپتامبر ۲۰۰۳ روزنامههای جهان درباره ترور آیت الله حکیم و اوضاع عراق بود. برخی مفسران نوشته بودند که این روزها روش تهیه و انتشار اخبار مربوط به رویدادهای عراق، به گونهای است که نشان میدهد هدف، گسترش اختلافات مذهبی در عراق است. این مفسران در این موضوع متفق القول بودند که اگر اختلافات مذهبی مردم عراق شدت یابد، نه تنها برقراری امنیت در آن کشور به این زودی و آسانی امکان پذیر نمیشود، بلکه دامنه این اختلافات به کشورهای همسایه و سراسر منطقه گسترش خواهد یافت.
۳) احمدینژاد در مکه در اجلاس سران کشورهای مسلمان: دشمنان میخواهند جنگ شیعه و سنی راه بیندازند.
برداشت چهارم: ما رسانهها و رسانهایهای بیسواد
مؤلف در وبسایت «تاریخ ایرانیان در این روز» مینویسد: «دوم سپتامبر ۲۰۰۴ چاپ دوم و ترجمه اسپانیایی تألیف چهار جلدی تاریخ رسانهها توزیع شد. از مندرجات این کتاب چنین برمیآید که (تا آن زمان) ایران تنها کشور جهان بوده است که نظامنامه روزنامهنگاری نداشته است [تا سال ۲۰۱۰ هم نشده است]».
و در توضیح این نظامنامه میگوید: «نظامنامه روزنامهنگاری هر رسانه را تعریف میکند و خصوصیات سه نوع روزنامه (حزبی، تخصّصی و جامع = حرفهای) را بیان میدارد. «نظام روزنامهنگاری» سازمان و برنامه روزنامه را به دست میدهد؛ از جمله چه کسی را میتوان روزنامهنگار خواند و شرایط احراز این عنوان چه باید باشد. چه فردی را با چه پیش شرایطی میتوان به عنوان خبرگیر استخدام کرد. طول ماندن در هر سمت تحریریه (اتاق خبر) و چگونگی ارتقای از خبرگیری به خبرنگاری به دبیری میز و معاونت سردبیر اجرایی و بالاخره سردبیر...».
این را بگذارید در کنار کیفیت امروز روزنامهها و خبرگزاریها و البته صدا و سیمای ایرانی؛ مثال هم معدود گزارشهایی که دهها خبرنگار خبرگزاریهای ایرانی از جلسه دبیرکل سازمان ملل در دانشکده وزارت خارجه بیرون دادند، گزارش که نه، حاشیهنگاریهای مبتذل و پر از اشتباه.
جالب
روایت همین خبرگزاریهاست از مشکل خبرنگاران ایرانی که به علت ندانستن زبان خارجه،
نمیتوانستند با مقامات خارجی حاضر در اجلاس عدم تعهد مصاحبه کنند. صدا و سیما که بدتر و بیسوادتر
برداشت پنجم: رابطه پلیس و وزارت کشور با دانشکده حقوق
یازدهم شهریور ۱۳۳۲ شهربانی دولت زاهدی تصمیم گرفت که آن دسته از افسران این سازمان را که از دکتر مصدق هواداری کرده بودند و شهرت ناسیونالیستی داشتند، ولی دلیل محکمی برای زندانی کردنشان وجود نداشت، اخراج کند و یا در اختیار وزارت کار گذارد که چنین شد.
هفت سال بعد، همین شهربانی (پلیس کشور) مجبور شد که برای اصلاح کلانتریها و امنیت شهرها، همان افسران را که غیرنظامی شده بودند، با همان درجههایی که در اواخر حکومت دکتر مصدق داشتند، به خدمت پلیس بازگرداند و بسیاری از آنان که در دوران بیکاری، از دانشکده حقوق دانشگاه فارغ التحصیل شده بودند، در رأس کلانتریهای تهران ظاهر شدند و دفعتا رأسای کلانتریهای پایتخت که پیشتر سرهنگها بودند، سروانها و ستوانها (عقب افتاده از ترفیع) شدند و شهر را اصلاح کردند و به عربدهکشیها، جاهلبازیها و باجخوریها که پس از براندازی ۲۸ امرداد (به دلیل شرکت این قبیل افراد در کار براندازی) شدت یافته و به صورت امری عادی درآمده بود پایان دادند.
همین افسران پس از انقلاب، در زمان دولت موقت، مقامات تراز اول شهربانی کشور را بر عهده گرفتند و پلیس ازهم پاشیده را احیا کردند.
شایستهسالاری و امنیت که موضوعی مهم است در دوره زاهدی فراموش شده، ولی آیا ما درباره جدا بودن پلیس و وزارت کشور از دانشکدههای حقوق اشتباه نمیکنیم؟