در سه دهه اخير و به ويژه بعد از حضور رايكوف در ايران، فوتبال ايراني از نظر هدايت بازي تحت تاثير سبك دفاعي اروپاي شرقي آن زمان از اصل خود دور افتاد
اين نوشته با توجه به هجمه همهجانبهاي كه تحت عنوان نقد بازي ايران و قطر در روزنامههاي ورزشي صبح امروز به چاپ رسيده به رشته تحرير درآمده است.
تيم ملي ايران خوب بازي كرد گرچه نتيجه نگرفت كه در فوتبال امر رايجي است. در سه دهه اخير نديده بودم تيم ملي ايران توانايي آن را داشته باشد كه 90 دقيقه حريف را تحت فشار قرار دهد و اغلب به همين دليل حتي در زمين خودي ذليل بازي ميكرديم و نود دقيقه اعصابها به بازي گرفته ميشد بعد از تنها يك گل به دفاع رو ميآورديم و گاها بازي را نيز واگذار ميكرديم (آخرين بازي ايران و عربستان) مقدماتي جامجهاني قبل و مشابه آن بسيار داشتيم.
اين نقدهاي بيامان ناظر به منطق خاصي است كه به سكه رايج در فوتبال ايران تبديل شده است. تنها عيار آن قياس معالفارق فوتبال ايران به طور اعم با فوتبال روز دنيا به دليل پخشهاي تلويزيوني سالهاي اخير از فوتبال جهان به ويژه فوتبال باشگاههاي اروپا و ياري گرفتن از ترجمه مقالات نشريات ورزشي خارجي است كه ملغمهاي تحت عنوان نقد به وجود آمده است كه روابط چنداني به موضوع نقد (فوتبال امروز و ديروز ايران) ندارد و وقتي تشخيص دوغ از دوشاب (فوتبال ملي با باشگاهي) در آن غيرممكن شده است.
فوتبال ملي و فوتبال باشگاهي
فوتبال باشگاهي امروز جهان بر اساس فوتبال حرفهاي و فوتبال به عنوان صنعتي پرسود بنا شده است كه سبب ارتقاي كيفي بازي فوتبال شده است و در آن بهترين بازيكنان و مربيان خلاق و نوآور از همه مليتها، با توجه به توانايي مالي باشگاهها گرد هم ميآيند تا از اين طريق به كسب درآمد و سود نائل شوند.
اما فوتبال ملي، ادامه منطقي فوتبال آماتوري است كه در آن درآمد نقش كمرنگي دارد و كسب افتخار و آوازه هدف نهايي آن است و بهترين بازيكنان هر كشور در آن عضويت پيدا ميكنند. فوتبال ملي علاوه بر تكيه بر آخرين دستاوردهاي فوتبال جهان، به سابقه تاريخي و سبك بازي فوتبال در آن كشور متكي است كه از اهميت بسزايي برخوردار است. مثلا در بازي لهستان و روسيه كاملا سبك فوتبال ملي هر دو كشور قابل تشخيص بود. كاپيتان لهستان با آن گلي كه زد ما را ياد كازيمير دينا انداخت. گرچه لهستان ژارماخ را نداشت و در تيم ملي روسيه آرشاوين ما را ياد بلوخين شوروي سابق ميانداخت اما تيم روسيه يائيني را كم داشت.
يا در بازي ديشب آلمان و هلند بيشتر جدال دو سبك فوتبال ملي شناختهشده در جهان است در آن بازي اگر فقط به دنبال دستاورهاي فني جديد باشيم كم راه خطا نرفتهايم كه دستاوردهاي جديد فوتبال مدرن در بستر بازيهاي باشگاهي متولد ميشوند گرچه تاثير خود را در فوتبالهاي ملي به جا ميگذارند (مثل اسپانيا). اما در فوتبال ملي اصلي بر آن نيست. گرچه مفسران ما جز از اين زاويه نميتوانند تعبير كنند يا مفسراني كه بر جدالهاي تاريخي اين دو فوتبال تكيه ميكنند بيشتر به مغازله و عشقبازي با خاطرات خود ميپردازند تا اينكه از اين طريق تمايز اين دو فوتبال بر علاقهمندان روشن شود در حالي كه تشخيص سبك فوتبال هلند و آلمان از هم روشنگر براي فهميدن بازي ميتوانند باشد.
سهوي يا عمدي؛ فوتبال كيروش كاملا ايراني است
فوتبال ملي هر كشور رنگ و بوي فرهنگ آن كشور را دارد و به خصوص در كشورهايي مثل ايران كه بازي فوتبال از همان بدو ورود با استقبال تمام مواجه شد و اين بازي در كوره سنت و فرهنگ ايران پخته شد و فوتبالي از آن متولد شد كه به فوتبال ايراني مشهور شده و در آسيا از اعتبار زيادي برخوردار و به فوتبالي هجومي معروف است. اما در سه دهه اخير و به ويژه بعد از حضور رايكوف در ايران كه بت عيار مربيان ايراني بوده و همگي از او تاثير پذيرفتند، فوتبال ايراني از نظر هدايت بازي تحت تاثير سبك دفاعي اروپاي شرقي آن زمان از اصل خود دور افتاد كه خود بحث مفصلي ميطلبد.
بر ما معلوم نيست آقاي كيروش با شناخت خصوصيات تكنيكي بازيكنان ايراني متوجه سبك فوتبال ايران شده است يا اتفاقي است اما در هر صورت چون فوتبال ملي برعكس باشگاهي بيشتر به فوتبال غريزي بازيكنان متكي است كه در اوان كودكي و متاثر از فوتبال بومي هر كشور شكل ميگيرد. لذا بازي ايران مقابل قطر بسيار به فوتبال ايراني كه در حافظه داريم نزديك شده بود. به عنوان نمونه همه منتقدان طبق مد روز از اين همه سانتر انتقاد كرده بودند اما اگر به تاريخ افتخارات فوتبال ايران مراجعه كنند به ياد ميآورند كه سنترفورواردهايي مثل بهزادي، مظلومي و... آخرين نمونه آن علي دايي موفقيتهاي ما را از اين طريق رقم ميزدند و كابوس حريفان ما در آسيا بودند.
در بازي با ازبكستان نيز حضور منتظري در زمين نشانهاي عناصر دفاعي قديم ايران را در خود داشت كه همواره از يك مدافع باهوش (مثل مصطفي عرب يا حسن حبيبي) با يك دفاع قلدر و سرزن شبيه حسيني شكل ميگرفت و راه را بر حريفان ميبستند. اميدواريم كارلوس كيروش، عليرغم راهنماييهاي انحرافي، آگاهانه و با شناخت در اين راه گام گذاشته باشند. او فرصتي سهماهه در اختيار دارد كه پيوندي استوار بين فوتبال ايراني و دستاوردهاي جديد فوتبال جهان برقرار كنند و ما را از نود دقيقههاي كابوسوار سالهاي اخير رهايي بخشد. طوري كه حتي به باخت مردانه خود افتخار كنيم نه اينكه در مقابله فوتبالهاي بيريشه و دستوري مثل كره و ژاپن ذليل و دستوپابسته ظاهر شويم.
گل