بازدید 15641

روايتي از پاتك 31 فروردين عراق در فاو

کد خبر: ۲۳۹۲۲۷
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۳ 19 April 2012
31 فروردين 1365، بندر فاو. ‌عراق آخرين تلاش‌هاي خود را براي بازپس‌گيري اين بندر از نيروهاي ايراني انجام مي‌دهد. شب هنگام 15000 نفر نيروي پياده‌ عراقي از كنار جاده‌ فاو – ام‌القصر به مواضع نيروهاي ايراني نزديك و موفق مي‌شوند دسته‌هاي اول و دوم گروهان يكم گردان حمزه سيدالشهداي لشكر 27 را كه در كانال خط مقدم مستقر بودند و گروهان سوم گردان حمزه كه در پيشاني بودند از كنار خورعبدالله دور بزنند.

گشت‌هاي شناسايي عراق از وجود خاكريز دوجداره در پشت كانال اطلاع داشتند اما اطمينان داشتند كه در اين خاكريز هيچ نيروي ايراني وجود ندارد و آن‌ها به راحتي مي‌توانند پيشروي كرده و ضمن باز پس‌گيري پايگاه موشكي و اسير كردن نيروهاي دورخورده، نيروهاي پيش رو را تا اروند عقب‌زده و فاو را باز پس بگيرند. اما مشيت الهي بر چيزي ديگر بود. دسته ‌سوم گروهان يك گردان حمزه كه به خاطر جلو نرفتن معترض بودند براي اينكه از اين وضعيت خارج شوند در همان شب به خاكريز دوجداره منتقل مي‌شوند و به فاصله كمتر از نيم ساعت با عراقي‌هاي پيشروي كرده مواجه شده و درگيري شروع مي‌شود. حاصل اين درگيري كه تا صبح ادامه مي‌يابد جلوگيري از پيشروي دشمن به سمت فاو بود كه با رشادت‌هاي رزمندگان اين دسته و شهادت و مجروحيت آنان به دست آمد.

قاسم كارگر از فرماندهان دفاع مقدس و از جمله شاهدان عيني ماجراي پاتك 31 فروردين عراق در گفت‌وگويي با ايسنا، به بيان جزئيات اين ماجرا پرداخت.

كارگر مي‌گويد: هر عمليات از شروع تا تثبيت مدت زماني را به خود اختصاص مي‌داد. «عمليات والفجر 8» 75 روز به طول انجاميد. پايان اين 75 روز، پاتك 31 فروردين عراق بود. از زماني كه رزمندگان اسلام وارد فاو شدند،‌ عراق به انحاي مختلف براي باز‌پس‌گيري آن اقدام كرد. بندر فاو سه محور عمده داشت: محور فاو – البهار، محور فاو – بصره و محور فاو – ام‌القصر كه لشكر 27 در اين محور عمليات مي‌كرد. گردان حمزه، شب 24 اسفند 1364 در اين جاده عمليات كرد كه عمليات با موفقيت به انجام رسيد. پس از انجام عمليات، گردان‌ها به دو كوهه برگشتند و منطقه به حالت پدافند درآمد.

گردان‌هايي كه به دوكوهه مي‌رفتند؛ مجروحين خود را مداوا مي‌كردند يا بعضي مجروحين خود را براي مداوا به تهران اعزام مي‌كردند كه خود من هم براي مداوا به تهران آمدم. پس از سازماندهي مجدد نيروها در فروردين 65 در دوكوهه، گردان‌ها مجددا براي پدافند به فاو اعزام شدند. در زمان جنگ رسم بر اين بود كه اگر لشكري در يك منطقه عمليات مي‌كرد تا مدتي پدافند آن هم به عهده همان لشكر بود.

جاده فاو – ام‌القصر هم به اين صورت بود كه دو طرف جاده باتلاق بود و اين باتلاق‌ها از يك طرف به اروندرود و از طرف ديگر به خورعبدالله مي‌رسيدند. كشور عراق راه آبي زيادي ندارد و به تازگي اروند و خود عبدالله را لايروبي كرده بود كه بتواند در آن‌ها كشتيراني كند. عرض خورعبدالله پنج كيلومتر است و آن طرف خود، مرز كويت است. به طوري كه وقتي ما در آن منطقه عمليات كرديم، كويت آمد آنجا موضع پدافندي گرفت و آماده دفاع شد.

جاده‌ فاو – ام‌القصر محور عملياتي بود چون دو طرفش باتلاق بود. در عمليات‌ها به محور عملياتي، پيشاني مي‌گفتند. يكي از وحشتناك‌ترين معبرها همان جاده‌ فاو – ام‌القصر بود به طوري كه هر كسي مي‌خواست از آن معبر عبور كند به او مي‌گفتيم دستت را بگذار روي سرت يك فاتحه براي خودت بخوان. آتش دشمن روي آن جاده خيلي سنگين بود و فقط در يك ساعاتي از شب كه هوا تاريك بود و شايد عراقي‌ها مي‌خوابيدند امكان تردد روي آن وجود داشت. گردان‌ها يك به يك و به نوبت براي پدافند مي‌رفتند. همزمان ما توانستيم يك كانالي بين جاده و خود بسازيم كه از آن براي استقرار نيروي احتياط پيشاني استفاده كنيم. عقب‌تر از كانال هم يك خاكريز دوجداره به موازات كانال ساخته شد كه اگر عراقي‌ها حمله كردند، نيروهاي ما بتوانند در آن خاكريز دوجداره جمع شوند و پدافند كنند. خاكريز دوجداره در واقع يك سنگر دوطرفه است كه دو طرفش در انتها به هم مي‌رسند و انتهاي خاكريز بسته است.

خود جاده(پيشاني) نقطه تماس ما با عراقي‌ها بود و خطر اصلي محسوب مي‌شد. در واقع روي جاده بين ما و عراقي‌ها كمين وجود داشت و نيروهاي ما مشغول پدافند بودند. تعدادي نيرو براي احتياط هم هميشه در كانال بودند ولي در خاكريز دوجداره هيچ نيرويي وجود نداشت. فاو هم كه عقبه محكمي نبود.

مرز ما با عراق اروندرود است كه شايد وحشي‌ترين رودخانه‌ دنيا است. پس ما نسبت به عراق ضربه‌پذيرتر بوديم چون اگر عراق بر ما فشار مي‌آورد و ما را به عقب مي‌راند مي‌توانست ما را به درون آب بريزد. عرض اروند هم زياد است و فقط با قايق و هلي‌كوپتر مي‌شود رفت و آمد كرد.

گردان حمزه هم پس از سازماندهي همين نيروهاي مجروح كه درمان شده بودند در اواخر فروردين حركت كرد به سمت فاو تا خط پدافندي را از گردان حبيب لشكر 27 تحويل بگيرد. ما ابتدا در پايگاه موشكي كه عقبه و مقر لشكر و به نوعي قرارگاه تاكتيكي آن بود مستقر شديم. من به همراه چند نفر از دوستان براي شناسايي خط رفتيم كه بتوانيم خط را تحويل بگيريم. پس از شناسايي، قرار شد نيروها به اين صورت تقسيم‌بندي شوند كه يك گروهان گردان برود در پيشاني خط، يعني در نزديكي جاده و پدافند را به عهده بگيرد. يك گروهان هم دو دسته اولش در كانال باشند و يك دسته‌اش هم به عنوان دسته‌ احتياط عقب‌ مستقر شود.

معمولا به اين صورت است كه وقتي يك گردان تلفات مي‌دهد و نيروهايش كم مي‌شود؛ باقي مانده نيروها را در گروهان يك و ابتدا از دسته‌ يك سازماندهي مي‌كنند. طوري كه نيروهاي قديمي و با سابقه در دسته يك قرار گيرند. البته براي انجام عمليات دسته‌ يك پيشرو بود. ما گروهان يكم بوديم و محوري كه بايد در آن مستقر مي‌شديم داخل كانال بود كه به نوعي خط مقدم هم محسوب مي‌شد چون دشت را پوشش مي‌داد.

نيروهاي عراقي، شناسايي بسيار خوبي را روي خط ما انجام داده بودند و اطلاعات زيادي از وضعيت ما داشتند. در حين شناسايي از كنار خاكريز دوجداره هم عبور كرده بودند و متوجه خالي بودنش شده بودند و در نظر داشتند كه وقتي نيروهايشان كانال ما را با عبور از كنار خورعبدالله دور مي‌زنند نيروهايشان در پشت خاكريز دوجداره مستقر شوند و سپس به سمت فاو پيش بيايند.

ما دسته يك و دو را فرستاده بوديم داخل كانال، نيروهاي دسته‌ سه آمدند اعتراض كردند كه چرا ما بايد هميشه نيروي احتياط باشيم؟ چرا نبايد وارد عمل شويم؟ ما هم وقتي اعتراض‌هاي آن‌ها را ديديم براي اينكه سرشان گرم شود آن‌ها را برديم در خاكريز دوجداره مستقر كرديم. اين ماجرا مربوط مي‌شود به همان شامگاه 31 فروردين.

به نيروهاي دسته‌ سه گفتيم شما پشت همين خاكريز باشيد. هنوز نيم ساعت از استقرار اين‌ها داخل خاكريز نگذشته بود كه ناگهان دو نفر از نيروهاي اطلاعات عمليات پريدند داخل سنگر و گفتند كه عراقي‌ها آمدند. در واقع عراقي‌ها با توجه به شناسايي قبلي كه داشتند فكر نمي‌كردند كسي داخل اين سنگر باشد و در نظر داشتند كه با گرفتن اين جاده، جاده فاو – البحار و فاو – ام‌القصر را هم بگيرند و با امداد الهي همين دسته‌ 30 نفره‌ گروهان يكم مانع كار عراقي‌ها شدند.

در زماني كه درگيري شروع شد، آقاي اميني فرمانده گردان در كانال بود. سردار كوثري فرمانده‌ لشكر 27 در دوكوهه و شهيد رضا دستواره قائم مقام او هم در فاو بود.

من با شهيد دستواره تماس گرفتم و گفتم كه عراقي‌ها حمله كرده‌اند براي ما نيروي كمكي بفرستيد. او هم با اميني كه در داخل كانال بود تماس مي‌گيرد و اميني حمله را تاييد نمي‌كند. به خاطر اينكه نيروهاي عراق آن‌ها را دور زده بودند و اصلا آن‌ها متوجه نيروهاي عراق نشده بودند.

عراقي‌ها وقتي با مقاومت روبرو شدند در دشت پخش شدند تا اينكه آن گروهان احتياط كه در پايگاه موشكي مستقر بود متوجه درگيري‌ها شد ولي هنوز باور نمي‌كرد كه محور اصلي درگيري، خاكريز دوجداره باشد. اين‌ها آمدند به محل خاكريز و گفتند پيشاني (نقطه اصلي درگيري) كجاست؟ گفتم همين جا.

شهيد جعفر تهراني كه با اين‌ها آمده بود يك تانك با خودشان آورده بودند. صداي شني تانك براي نيروهاي خودي هميشه عامل تقويت روحيه و براي دشمن عامل تضعيف روحيه است. شهيد تهراني تانك را به جلو هدايت كرد و گفت كه پيشاني را خلوت كنيد تا تانك شليك كند. يك گلوله كه به خاكريز زد همه‌ عراقي‌ها به عقب فرار كردند. عراقي‌ها در پشت كانال ما يك كانال براي خودشان ساخته بودند و با شليك گلوله تانك فرار كردند به سمت آن كانال. در همين حين شهيد دستواره با توپخانه تماس گرفت و آن‌ها هم شروع كردند به آتش ريختن روي نيروهاي پياده عراقي.

پاتك عراق در واقع زماني انجام شد كه به غير از گردان حمزه نيروي ديگري در آنجا نبود. شب بعد هم گردان ما بايد در آن منطقه پدافند مي‌كرد. فرداي آن شب، يعني روز اول ارديبهشت من داخل خاكريز بودم كه شهيد دستواره آمد داخل خاكريز. من با او خيلي رفيق بودم ولي به خاطر اينكه شب پيش، حمله‌ عراق را از زبان من باور نمي‌كرد، من رويم را از او برگرداندم. او هم به خاطر اين كه از دل من درآورد و هم يك خسته نباشيد گفته باشد جلو آمد و يك سيلي به گوش من زد و مرا در ‌آغوش گرفت و هر دو در حالي كه از شهادت بچه‌ها به خصوص شهيد جعفر تهراني ناراحت بوديم و بغض گلوي‌مان را مي‌فشرد شروع كرديم به گريه كردن.

شب دوم هم نيروهاي ما براي پدافند در خاكريز مستقر شدند. بي‌خوابي به شدت بر آن‌ها فشار مي‌آورد و ديگر بدون اختيار خوابشان مي‌برد. كار من شده بود بيدار كردن بچه‌ها در سنگر. همين طور كه بچه‌ها را از اول سنگر تا انتهاي آن بيدار مي‌كردم، نفر آخر را كه بيدار مي‌كردم نفر اولي دوباره مي‌خوابيد. عراقي‌ها هنوز در دشت پخش بودند.

شهيد «دين‌شعاري» فرمانده تخريب لشكر 27 قصد داشت كه ميدان مين در دشت ايجاد كند در نتيجه شب هنگام با كلاه ايمني چهار دست و پا راه مي‌رفتند و مين كار مي‌گذاشتند. يك بار يادم هست تعريف مي‌كرد كه وقتي چهار دست و پا روي زمين راه مي‌رفته ناگهان با سرباز عراقي كه او هم از روبرو مي‌آمده برخورد مي‌كند و هر دو در حالي كه ترسيده بودند به طرف نيروهاي خودشان فرار مي‌كنند. در نهايت با تثبيت شدن موقعيت ما در منطقه بعد از يكي دو روز «گردان شهادت» آمد و منطقه را از ما تحويل گرفت و ما هم برگشتيم عقب.

فرماندهي نيروهاي عراقي در فاو را "ماهر عبدالرشيد" بر عهده داشت. او كسي بود كه اگر در جنگ نبود شايد عراق در همان يكي دو سال اول، جنگ را از دست داده بود. بسيار باهوش بود. بعد از تصرف فاو به دست نيروهاي ما،‌ عراقي‌ها رفتند جزيره‌اي شبيه فاو در عربستان را پيدا كردند و بيش از 20 مانور آزمايش در آنجا انجام دادند تا نهايتا حمله نهايي را به فاو انجام دادند.

ماهر عبدالرشيد در نهايت چون شخصيت خيلي برجسته و بزرگي شده بود توسط صدام كشته شد و الان هم مسجد بزرگي كه در فاو از مرز ايران ديده مي‌شود به نام اوست.

به گمان من ماجراي 31 فروردين 65 به اين دليل از يادها رفته است كه نه رمزي داشته و نه اسمي و نه همه‌ نيروهاي سپاه طي آن درگير شدند و گرنه مي‌توان اين پاتك و دفع آن را در كنار عمليات‌هاي بزرگ قرار داد. ولي چون در اين ماجرا هيچگونه تصويربرداري و مستندسازي صورت نگرفته، اين ماجرا مغفول مانده است.

در جريان اين پاتك دشمن، ما شهداي زيادي تقديم كرديم. يادم مي‌آيد يكي از بسيجيان در همان شب ضامن نارنجك را كشيد و يك عراقي را بغل كرد. چون وضعيت در داخل خاكريز به گونه‌اي بود كه عراقي‌ها چسبيده بودند به خاكريز و جنگ تن به تن شده بود و لازم بود كه ما طوري بجنگيم كه عراقي‌ها بترسند و عقب بروند يا در يك مورد ديگر يادم هست فرداي آن روز من در دهانه سنگر نشسته بودم كه شهيد محسن حاج‌قربان كه اهل شهرري هم بود آمد و از پشت با دو دست مرا هول داد و گفت حاجي بلند شود برو تو. همين كه مرا هول داد يك خمپاره‌ 60 آمد رويش و در برابر چشمان من تكه‌هاي بدنش به اطراف پرتاب مي‌شد. ديدن اين صحنه‌ها خيلي سخت است.

از اين 30 نفر كه در دسته سه بودند فكر مي‌كنم حدود 10 – 12 نفر شهيد شدند و مابقي مجروح و هفت هشت نفري هم سالم ماندند. انتهاي پيام

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس
آخرین اخبار