یادی از رسول درد و عشق؛
خاک خورده جنگ بود و با ذکر یازهرا (س) آرام می گرفت
چهار سال از آن نیمه اسفند که خبر ناباورانه مرگ رسول ملاقلیپور را شنیدیم، میگذرد و هنوز که هنوز است، گاهی خام دستانه لابه لای خبرهای سینما دنبال شنیدن خبر کلید خوردن پروژه جدیدش، تدوین فیلم آخرش یا مصاحبهای، خبری از او هستیم و لابهلای صفحات روزنامه مشتاق دیدن عکسی از او با آن عینک منحصربهفردش هستیم.
روزهای میانی اسفند، در خود یاد و خاطره مردی را دارد که هنوز مرگش قابل هضم و فقدانش باور کردنی نیست.
به گزارش «تابناک»، چهار سال از آن نیمه اسفند که خبر ناباورانه مرگ رسول
ملاقلیپور را شنیدیم میگذرد و هنوز که هنوز است گاهی خام دستانه لابه لای
خبرهای سینما دنبال شنیدن خبر کلید خوردن پروژه جدیدش، تدوین فیلم آخرش یا
مصاحبهای، خبری از او هستیم و لابهلای صفحات روزنامه مشتاق دیدن عکسی از
او با آن عینک منحصربهفردش هستیم.
انگار این زخم التیام نمییابد. آنچه رسول را تا این اندازه برای ما نزدیک و
عزیز کرد، خلق و خوی گرم و صمیمی و بیتکلف و سرکشی و آزادگی او بود؛ همان
خندههای انفجاری و ژستهای خاص و دوستداشتنی و...

روزنامهها آن روزها مینوشتند: اگر مردی را در جنوب شهر دیدید که راه میرود و فریاد میکشد، شک نکنید که او رسول ملاقلیپور است.
رسول از آن دست کارگردانهایی بود که به دلیل حضور در میدان جنگ از روزهای نخستین و لمس حقیقت دفاع مقدس در همان سالهای ابتدایی که از عکاسی به سوی فیلمسازی روی آورد، نگاهی واقعگرایانه به مقوله جنگ داشت و به دور از کلیشه های رایج و بعضا با تابوشکنی در این زمینه، سینمای خاص و منحصر به فرد خود را تعریف میکرد؛ سینمایی که با در نظر گرفتن مقولههای اجتماعی در بحبوحه جنگ به روایت زندگی مردم این مرز و بوم در این قالب میپرداخت.
سینمایی که هرچند انگ هنجارشکنی، اعتراض، تلخاندیشی و خشمگین بودن را خورده، درواقع، فریاد ناگفتههای مردی بود که همراه و همزبان میخواسته، فریادی که نمیخواست در گلو بماند.

رسول ملاقلیپور، خاک خورده جنگ بود، با شهدا عشق می کرد، بچه های جبهه و جنگ را دوست داشت و وقتی نامردمی های روزگار و سیاسیون جنگ ندیده را در حق آنها می دید، چهره اش رنگ خون می گرفت و آنچنان برمی آشفت که کسی یارای مقابله با او نبود و تنها با ذکر یا فاطمه زهرا (س) آرام می گرفت.
در فیلمهایش همانها را که دیده بود، به نمایش درمیآورد، بر خلاف ما چشمش را بر پلیدیها و سیاهیها نمیبست و از آن ها طفره نمیرفت و ما را به دیدن آنچه واقعا جریان داشت، وامیداشت.
این چنین بود که برخی بر او میتاختند و او را با انگهای گوناگون مینواختند که فیلمهایش دردناک و ملالآور است و با احساسات بیننده بازی میکند. اینگونه بود که کسی بعد رمانتیک فیلمهای تم عاشقانه جاری را جدی نگرفت.
رسول در بسیاری مواقع چون شاعری در لابهلای آتش خون و جنگ هنرمندانه شعر را بر نگاتیو میسرود و صحنههای شاعرانه پدید میآورد.
او سینماگری بود که هنوز که هنوز است، نبودش در سینمای ما احساس میشود؛ فقدان مردی که بغض فروخورده خود و نسل خود را فریاد بزند و تن به تیغ ناملایمات بسپارد و در یک کلام، او رسول و پیام آور درد و عشقی بود از جنس شور و حماسه و ایثار.
خدایش رحمت کند و او را با شهدایی که به آنها عشق می ورزید، محشور فرماید، انشاءالله.
شادی روح بلندش فاتحه و صلواتی نثار کنیم.
گزارش خطا
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۳۸
شمایی از خط مرداب خون می سازد او
تمنای وصال از خاکریزعشق هویداشد
زدشت فکه وهور عظیم خون می سازد او
برسم عاشقی یاران همه مجنون گشتند
زاروند و شلمچه باروت خون می سازد او
در امتداد افق مردشکار لحظه هاتابان شد
زنام باکری سالارعاشورای خون می سازد او
رسول پرده نقره کنون درپرده خاک مدفون است
زنام حضرت زهرا پیمان خون می سازد او
پاسخ ها
ناشناس
| ۱۴:۰۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۱۸
ناشناس
| ۱۴:۳۵ - ۱۳۸۹/۱۲/۱۸
شهدا را ياد كنيد حتي با ذكر يك صلوات.
الهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم
مرسی تابناک جان
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟






