باید با خود مهربان باشید و همین باعث خواهد شد كه افكار منفی را از خود دور كنید. چیزی كه نحوه زندگی انسانها را مشخص میكند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع است نه خود وقایع.كلمات تاثیر بسیاری بر افكار و احساسات ما میگذارند، كلمات میتوانند ما را بسیار هیجانزده، متاثر یا خوشحال كنند. هیچگاه به مشكلات و سختیهای زندگی نفرین نفرستید این فكر كه دنیا پر از مشكل است را از ذهن خود دور كنید.
فرهیختگان: گفته جالبی وجود دارد كه نمیتوانید پرندهای را از پرواز كردن در اطراف خانهتان باز دارید اما میتوانید نگذارید كه روی پشتبام شما لانه بسازد، این موضوع در مورد افكار و عقاید انسانها نیز صدق میكند. هیچكس نمیتواند عقاید منفیای كه در پسزمینه ذهنش وجود دارد را كتمان كند اما میتواند از رشد و پیشرفت این افكار و تبدیل آنها به واقعیت جلوگیری كند.
این كار ساده است. اگر با فكر منفی بجنگید افكار مثبت در شما قویتر و پررنگتر میشود. سعی كنید چیزی كه معمولا به آن فكر میكنید مثبت باشد.تنها راهی كه میتوانید از شر فكركردن به موضوعاتی كه مورد علاقه شما نیست نجات یابید این است كه آنها را جایگزین افكار و اندیشههای مثبت كنید. وقتی افكار بد به سراغ شما میآید به یك موضوع جالب خوشحالكننده فكر و واقعا آن را حس كنید. جزئیات آن را تصور كنید. با صدا و با احساس قوی، این كار را تا حدی ادامه دهید كه این تفكر واضح شود. در این زمان است كه افكار منفی بهسرعت میمیرند مگر اینكه شما آنها را تغذیه كنید تا زنده بمانند.
همیشه و در همه حال به چیزهای خوب و مقدس فكر كنید و با این كار افكار و زندگی خود را در دست بگیرید. درواقع شما باید مراقب حرفهایی كه به خود میزنید، باشید. بسیاری از مردم، مخصوصا مجردها، این تصور اشتباه را دارند كه افكار آنها زندگی مجزایی از آنها دارند. بهطوری كه افكار آنقدر قوی هستند كه به فرد دیكته میكنند كه چه چیزی وارد سر آنها شود. واقعیت این است كه هر كس كنترل خود را در دست دارد ولی گاهی اوقات این عذر را میآوریم كه شیطان است كه افكار را كنترل میكند و ما بسیار ضعیف هستیم كه در مقابل او مقاومت كنیم؛ این حرف كاملا غیرمنطقی است باید بدانید كه چیزی كه درون شماست بزرگتر از آن چیزی است كه در دنیا وجود دارد.
اگر افكار خود را كنترل نكنید به راحتی میتوانید به خودتان حرفهای بیاساسی بزنید كه شما را نابود میكند و واقعیت شما نیست.
اگر احساس افسردگی، عصبانیت، ترس و... شدید دارید از خود بپرسید چه چیز باعث نگرانی است، وقتی متوجه شدید مساله چه بوده خیلی راحت به خودتان بگویید این افكار نهتنها كمكی نمیكند بلكه مضر هم است.
باید با خود مهربان باشید و همین باعث خواهد شد كه افكار منفی را از خود دور كنید. چیزی كه نحوه زندگی انسانها را مشخص میكند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع است نه خود وقایع.كلمات تاثیر بسیاری بر افكار و احساسات ما میگذارند، كلمات میتوانند ما را بسیار هیجانزده، متاثر یا خوشحال كنند. هیچگاه به مشكلات و سختیهای زندگی نفرین نفرستید این فكر كه دنیا پر از مشكل است را از ذهن خود دور كنید.
بسیاری از مردم افكار منفی را در زندگیشان مدنظر قرار داده و مدام در مورد آن صحبت میكنند. اگر به تمام لحظات زندگی فكر كنید میبینید زندگی شما لحظات لذتبخش داشته پس چرا به آنها فكر نكنیم. فراموش نكنید افكار منفی میتواند یك روز سفید را خاكستری نشان دهد و روحیه شما را تضعیف كند؛ شما میتوانید این افكار را از خود دور كنید كافی است كمی اراده داشته باشید. به چیزهای خوب و مهم از زندگی بیندیشید و آنها را تمرین كنید.
سلام من بهارم و 14سالمه
شاید باورتون نشه ولی من نامزد دارم
ما خیلی خوبختیم ولی ازهم دوریم!!!راستش تازگیا یک سری افکار میاد سراغم مثلا اینکه نکنه من بی تفاوت شدم نسبته بهش؟!!!و وااااقعا ازار دهندست بااینکه میدونم نشدماا ولی بازم میاد و هیچ جور هم نمیرن میترسم رویه اونم تاثیر بزارم اخه غمو دردسر زیاد داریم
خاااهش و تمنا دارم هر چ زودتر یکی کمکم کنه من وقعا ب کمک احتیاج دارم و خیلی نسبت ب این افکار هراس دارمو ی جورایی دارم تسلیمشون میشم
من منتظرم
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرارمیداد:
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.
این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.
آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد.
در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما...
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود.
عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.
با این که حتی امکانات فرار وجود داشت
اما زندانیان فرار نمیکردند
بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.
آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند،
به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند،
و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت
و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت.
اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.
در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:
— با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
— با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
— با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.