رئيسجمهور سابق کشورمان در ديدار با جمعي از دانشجويان دانشکدههاي حقوق و علوم سياسي و اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي گفت: اسلامي که بنده ميخواهم، اسلام پيشرفت، توسعه، آزادي و امنيت مردم است. اگر ما در اين راستا کار کنيم و بتوانيم جايگاه مردم را مشخص نماييم و از حقوق آنها دفاع کنيم، بايد کار کنيم، ولي اگراصلاح طلبان ببينند که نميتوانند از اين حقوق و جهات دفاع کنند، به چه دليل وارد صحنه ميشوند؟
به گزارش روابط عمومي بنياد باران، حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمد خاتمي در اين ديدار در پاسخ به پرسش دانشجويي درباره نظام برنامهريزي و اقتصاد کشور اظهار داشت: در مورد اينکه گفته شده که ما مجبور شدهايم، براي رسيدن به اهداف، سياستها را تغيير دهند، بايد ببينيم که با اين تغيير سياستها، چقدر به اهداف موردنظر نزديك يا به چه ميزان از آنها دور شديم.
رئيس بنياد باران تأكيد كرد: به نظر ميرسد رسيدن به اهداف برنامههاي سند چشم انداز بيست ساله کشور، دور از دسترس است و گمان ميكنم با شرايط كنوني به آن نخواهيم رسيد. آيا نبايد فکري کنيم که از آنچه امروز هستيم، به شدت عقب نيفتيم؟ با روندي که هم اکنون داريم، رسيدن به اهدافي که داشتيم، مانند رشد بالاي 8 درصد و اين که در سال 1404 بزرگترين قدرت علمي، فني و اقتصادي منطقه باشيم، دور از تصور است و نميگويم اين روند با سوءنيت بوده و ممکن است با حسن نيت و به قصد خدمت بوده باشد، ولي حاصل كار مطلوب نيست؛ من معتقدم که اين تغيير سياستها و روشها، ما را از آن اهداف دور کرده است.
سيد محمد خاتمي در پاسخ به اين پرسش که جهتگيري اقتصادي دولت وي چه بوده است، گفت: من گمان ميکنم، در عين حال که با احتياط مي خواستيم کارها جلو برود، در دوره نخست رياست جمهوري به يک طرح اقتصادي رسيديم که حاصل نشستهاي متعدد متفکران اقتصادي جامعه از همه گروهها بود. خودم نيز شخصا ساعتها وقت صرف انجام آن کردم و در جلسات شركت فعال داشتم و به جمع بندي جالبي رسيديم كه همان نيز مبناي برنامه چهارم توسعه قرار گرفت که صرف نظر از ايرادها، منسجمترين، علمي ترين و متناسب ترين برنامه با وضعيت تاريخي، اجتماعي و اقتصادي ما بود و هزاران نفر ساعت روي آن کار شد که کسي نمي تواند ادعا کند، روي آن نظر نداده است و نقش مرحوم دکتر عظيمي در اين مورد بزرگ بود.
رئيسجمهور سابق کشورمان افزود: مارکس ميگويد که نظام هگل، سر در زمين و پا در هوا بود و من آن را اصلاح کردم؛ صرف نظر از درستي يا نادرستي سخن مارکس، ما در برنامهريزي چنين کاري را انجام داديم. در اين نظام سياستهاي کلي را رهبري بايد تعيين کنند و مسائل بر پايه آن مشخص مي شود. ما پيش از تنظيم برنامهها و بودجههاي سالانه در يک اقدام کارشناسي گسترده، پيشنهاد سياستهاي کلي را تقديم ايشان ميکرديم و ايشان نيز پس از نظر مجمع تشخيص مصلحت نظر نهايي را ميدادم و همان مبناي کار برنامه و بودجه مي شد و بنا بر آن سياستهاي اجرايي و استراتژي برنامهها و تاكتيكها و مشخص ميشد.
خاتمي افزود: ما بر اين باور بوديم که بايد يک جهش اقتصادي در جامعه داشته باشيم و زيربناي آن بايد نيز مشخص باشد. ما نمي توانيم با پول نفت که در امور جاري صرف مي شود، کوچترين گامي به سوي توسعه و پيشرفت برداريم. زيرساختها بايد فراهم شود. اين مسأله بايد بررسي شود که در هشت سال اصلاحات زيرساختهاي مملکت در راه، مخابرات، نيرو و انرژي و... چقدر ساخته شد؟ بالاي هزاران مگاوات برق به دولت کنوني تحويل داده شد و گمان ميکنم که قراردادهاي 17 هزار مگاوات را هم بسته بوديم. بايد بپرسيم که آيا آن سرمايهگذاريها به نتيجه رسيده و فکر سالهاي بعد شده است؟
وي تأکيد کرد: در زمينه ارتباطات نيز بايد گفت، وقتي بنده آمدم، 1500کيلومتر فيبر نوري به عنوان زيربناي ارتباطات کشور وجود داشت و وقتي رفتم، 53 هزار کيلومتر ايجاد شده بود و همچنين طرح تکفا و تحول در وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات و... ايجاد شد. در آن دوران، زمين خشک عسلويه به پروژه اي بزرگ تبديل شد که حاصل جذب سرمايه و تكنولوژي خارجي و فعاليت بخش خصوصي بود. در عرصه جهاني نيز تلاش ميکرديم، حرمت و عزت نظام جمهوري اسلامي و مردم ايران حفظ شود و در عين حال، مصالح اساسي کشور را در نظر داشتيم، ميكوشيديم از تنش و بحران جلوگيري شود.
خاتمي تصريح کرد: پاسخ به اين که آيا در اين زمينه ما موفق بوديم يا مديريت كنوني موفقتر است، کار مشکلي نيست.
به گزارش روابط عمومي بنياد باران، رئيس دولت اصلاحات در پاسخ به سخن يکي از دانشجويان حاضر که دوره خاتمي را دوره «گذار» ناميد، اظهار داشت: گمان مي کنم که صد سال است در حال گذار هستيم و اتفاقا مساله مهمي است که اگر به آن توجه نداشته باشيم، شايد دچار مشکل شويم. به نظر من اصلاحات را به آن صورت که در نظر دارم، کاملا يک تبار 150-100 ساله دارد و به اين صورت است که وقتي جامعه ما که به سنتهاي گذشته وابسته بود، با پديده تمدن جديد روبهرو شد که مانند سيل همه جا را مي گرفت، اين کوشش صورت گرفت که در چنين فضايي، جايگاه ملت ايران مشخص شود و من اصلاحات را اصيلترين و سالمترين جرياني مي دانم که در اين مدت بوده است و در عين حال، مظلومترين جريان هم بود؛ البته چون جريان تازهاي بوده است، از نظر تدوين مباني تئوريك مشکل داشته است.
وي افزود: من بر اين باورم كه در صد سال گذشته، سه جريان سنت پرستان، غرب پرستان و اصلاح طلبان وجود داشته است؛ سنت پرستان کساني بودند که ميگفتند چشممان را بر دنيا بايد ببنديم و همه اين تغييرات بيگانه است و نبايد بگذاريم جامعه سنتي تکان بخورد. خيال ميکردند با بخشنامه و فرمان مي شود جلوي آن را گرفت. در حالي که آن جريان اگر در را ميبينيم، از پنجره وارد مي شد. در اين فضا، غرب پرستان نيز مي گفتند که بايد همه چيزمان را فداي اين موج کنيم و خودمان را از سر تا پا و به لحاظ مادي و معنوي غربي کنيم تا بتوانيم پيشرفت کرده و از گذشته که مانع پيشرفت است، ببريم.
سيدمحمد خاتمي ادامه داد: در اين ميان، جرياني بود که ميگفت، بايد تحولات روزگار را بشناسيم، نمي توانيم در برابر آنها بي تفاوت باشيم و از دستاوردهاي تمدن امروز چشمپوشي کنيم. در عين حال يک هويت داريم که عمدتا ديني است. فرهنگ ما متأثر از دين است و هم بايد هويت خود را بازتعريف کنيم تا آن را حفظ كرده و هم متناسب با تحولات زمان تصميم بگيريم و در نتيجه، جامعه اي داشته باشيم که هم داراي هويت باشد و هم از مزاياي زندگي امروز بهرهمند باشد که اگر بخواهيم عمق اصلاحطلبي را بيان کنيم، اينگونه است.
رئيس بنياد باران با اشاره با خواستههاي تاريخي ملت ايران گفت: در عمق جهتگيري جامعه ما در صد سال گذشته و در تمام اقشار و طبقات استقلال، آزادي و پيشرفت به عنوان خواسته مطرح بوده است و معتقدم که اصلاحطلبان، صادقترين افرادي بودند که اين شعار را مي خواستند و هنر انقلاب اسلامي اين بود که اين خواست تاريخي را با هويت تاريخي همسو کرد.
امام (ره) گفت که از موضع دين بايد اين خوستهها را بخواهيم و نظام مورد توجه را جمهوري اسلامي قرار دادند. چرا خلافت اسلامي، امارت اسلامي و... را مطرح نکردند؟ زيرا در جمهوري اسلامي استقلال، آزادي و پيشرفت هر سه در آن نهفته است.
خاتمي تأکيد کرد: البته بايد اسلام را به گونهاي ببينيم که با جمهوريت سازگار باشد و دمکراسي و جمهوريت را نيز طوري ببينيم که با معيارهاي اصلي اسلام سازگار باشد و امروز اصلاحطلبان جز اين نميخواهند.
وي اظهار داشت: اگر در جمهوري اسلامي، تفکيک قوا نهفته است، اگر سازوکارهايي باشد که تفکيک قوا ايجاد نشود، جمهوري لطمه خورده است. اگر زمينه براي تأثير رأي ملت از بين برود، جمهوري لطمه خورده است و اگر در جمهوري همه ارکان نظام (از رهبري گرفته تا ديگر بخشها) مسئولند و اعتبارشان را از مردم گرفتهاند و در مقابل آنها مسئول هم هستند، در نظام اسلامي جامعه بايد مقتدر باشد و نيز آزادي در جامعه بايد تأمين شود.
سيدمحمد خاتمي با تأکيد بر اصل آزادي گفت: شما نمي توانيد بگوييد حکومت در مقابل مردم مسئول است، مردم نميتوانند از حکومت انتقاد کنند، برخلاف برخي که با كمال بي انصافي چنين القا ميكنند آزادي مورد نظر ما ولنگاري، آزادي همجنس بازي و... است، منظور ما از آزادي نقد قدرت است؛ آزادي که در قانون اساسي آمده مورد نظر ماست و اين لازمه يک حکومت دمکرات است. هرکس بايد بتواند ابراز نظر کند. اينکه به محض آنکه کسي عليه حکومت انتقاد کرد، بگوييم عليه منافع ملي اقدام کرده، تناقض در نظر و عمل است.
رئيس مؤسسه بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها ادامه داد: در يکي از سفرهاي خارج از کشور وقتي از من درخواست شد که بهترين خاطرات دوران رياست جمهوري را بيان کنم، گفتم که يكي از لذت بخشترين لحظههاي زندگي من، روز شانزدهم آذر 1383 در دانشگاه تهران بود که تعدادي دانشجو اعتراض کردند و سخنان تند به زبان آوردند و البته به شکل اهانت آميز صحبت نکردند، ولي سخت اعتراض داشتند. من خودم را پيرو اميرالمومنين ميدانم که مي فرمايد: «مقدس نيست امتي که در او انسان ضعيف در مقابل قوي نتواند حقش را بگيرد، بدون آنکه لکنت زبان داشته باشد.»؛ يعني قدرت نبايد به گونه اي باشد که وقتي کسي ميخواهد سخن بگويد، دچار لکنت شود، چه رسد به اينكه ترس از داغ و درفش و بازداشت داشته باشد. بايد اينقدر امنيت باشد که فرد بتواند با اطمينان در برابر بالاترين قدرت، سخنش را بگويد. من گفتم که اطمينان دارم، کساني که اعتراض کردند، يک ذره نگراني از فشار يا دستگيري نداشتند؛ چه دستاوردي بالاتر از اين؟
سيد محمد خاتمي ادامه داد: البته من دلم مي خواست، همه نظام اينگونه باشند. من رئيس جمهور بودم و در چهارچوب خودم مي توانستم آزادي انتقاد را تضمين کنم. مگر مي شود، جمهوري داشته باشيم و آزادي در آن نباشد؟!
رئيس سابق قوه مجريه پيرامون پيشرفت کشور گفت: ما منابع و امکانات زيادي داريم و در مقابل خدا و مردم مسئوليم که از آنها استفاده کنيم تا ملت به جايگاه خودش برسد. جايگاه ما اين است که توليد، اشتغال و تأمين اجتماعي در موقعيت مناسب قرار گيرد. گاه سخن از عدالت ميگوييم و آن را هم در اقتصاد صدقه اي خلاصه ميکنيم. وقتي درآمدهاي کشور را که بايد صرف سرمايهگذاري شود، در امور جاري استفاده کنيم و تورم و نقدينگي بالا رود، فردا که نفت مصرف شد، سرمايه تجديد پذير و مولد وجود نداشته باشد، از فقير هم فقيرترمي شويم.
خاتمي افزود: اين کارها ممکن است که به صورت مسکن موقت کاري کند، اما عدالت اقتصادي اين است که بنيه اقتصادي جامعه بالا باشد و البته توزيع هم عادلانه باشد. در موضوع بهينه کردن يارانهها در سالهاي دوم، سوم دوره اول رياست جمهوري بنده تصميم گرفته شد که از نفت و بنزين شروع کنيم و يارانهها را برداريم. ولي آن را جزو درآمد دولت به حساب نياوريم و صرف بهبود حاملهاي انرژي کنيم و بخش عمده آن را صرف تأمين اجتماعي کنيم که در اين راستا، وزارت رفاه تأمين اجتماعي هم تأسيس شد. ما معتقد بوديم، هم بايد سرمايهگذاري و هم به صورت زيربنايي توزيع عادلانه شود.
وي با اشاره به تأمين اجتماعي گفت: در دنيا تأمين اجتماعي مهمترين وسيله تأمين عدالت در جامعه است و به اين کار بايد توجه شود تا جامعه پيشرفت داشته باشد. براي اين هدف هم بايد سرمايهگذاري و از تکنولوژي خارجي استفاده شود و نيز بايد روابط تشنج آميز با دنيا نداشته باشيم و امكانات آنها را جذب کنيم. اگر ميخواهيم، عزت داشته باشيم، نبايد کسي به ايرانيها اهانت کند و اگر اين را ميخواهيم، بايد زمينه اهانت فراهم نشود. اصلاحاتي که مورد نظر ماست، اينها را ميخواهد و در عين حال، معتقدم که ما جامعه اي اسلامي هستيم و اسلام براي سعادت دنيا و آخرت است.
رئيس جمهور سابق كشورمان افزود: البته برخي تفکرات هم هست که به رأي مردم اعتقادي ندارند و جمهوري را انحراف ميدانند. بنده آنها را قبول ندارم، مورد قبول امام(ره) و قانون اساسي هم نبوده است. اسلامي که بنده ميخواهم، اسلام پيشرفت، توسعه، آزادي و امنيت مردم است و با اينها سازگار است و مانع آنها نيست. اگر ما در اين راستا کار كرده و بتوانيم جايگاه مردم را مشخص و از حقوق آنها دفاع کنيم، بايد کار کنيم، ولي اگر اصلاحطلبان ببينند که نمي توانند از اين حقوق و جهات دفاع کنند، به چه دليل وارد صحنه شوند؟
سيدمحمد خاتمي در پاسخ به پرسش دانشجويي درباره مفهوم امت و ملت گفت : به نظر من، هيچ منافاتي بين امت و ملت نيست. امت يک امر معنوي است که همه پيروان اسلام از همه مذاهب در زير آن قرار ميگيرند و اينکه امت منشأ حکومت شود، منوط به حکومت واحد جهاني است و ما به عنوان شيعه، معتقديم که هنگام ظهور امام معصوم مويد من عندالله اين امر ميسر ميشود. بارها گفتهام، در زمان غيبت معصوم چه کسي گفته که ما رسالت مسلمان کردن و تحميل نظام خودمان به جهان را داريم؟ حتي خود امام زمان(عج) هم چيزي را تحميل نميکند. در کشور ما مردم امام(ره) را ديدند و او را انساني شجاع يافتند، به او رأي دادند و جمهوري اسلامي در کشور ايران و در چهارچوب ملت ايران شکل گرفت.
رئيس جمهور سابق کشورمان با بيان اينکه ملت ايران تنها مسلمانان را شامل نميشود، گفت: ملت، مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان... را هم شامل مي شود كه به شرط آنکه نظام را قبول داشته باشند و قصد براندازي نداشته باشند، به اندازه مسلمانان حرمت دارد. به همين دليل است که در مجلس شوراي اسلامي، اقليتهاي ديني هم حضور دارند و ممکن است آراي هر يک از آنها در تصويب يک قانون موثر باشد. اين حرمتي است که نظام اسلامي براي اقليتها قايل شده است. همچنين ملت همه اقشار را شامل مي شود. مجلس شوراي اسلامي، يعني اينکه به رأي ملت و تصميم آنها حرمت گذاشته ميشود و امري اصيل است.
سيد محمد خاتمي افزود: ما وظيفه داريم، اين کشور را بسازيم. اگر بتوانيم الگو بسازيم، در صدور انقلاب موفق بودهايم. اگر بتوانيم به نام اسلام حکومتي بسازيم که پيشرفت اقتصادي و علمي دارد، آزاديهاي اساسي در آن محترم است، بخش خصوصي آن فعال است، در ارتباط با خارج توانسته است، سرمايهها و فناوريها را جذب کند و قدرت و قوتي پيدا کرده است، بدون اينكه از اصول و مصالح دست برداشته باشد، همين الگويي براي کشورهاي اسلامي و غيره ميشود.
رئيس جمهور سابق کشورمان در پاسخ به پرسشي درباره پيشبيني وي از آينده سياسي کشور گفت: اگر نظام ما هماهنگ با خواست تاريخي ملت و واقعيتهاي موجود باشد، راهي که جامعه ما به سمت استقلال، آزادي، آباداني و امنيت ميرود، بسيار کم هزينهتر و سريعتر خواهد شد و اگر اين ساختار متناسب با آن حرکت نباشد، هزينهها زياد خواهد شد، ولي باور دارم، مسير ملت با آنچه در صد ساله گذشته رفته شده، تغييري نخواهد کرد.
وي تأکيد کرد: مسئولان کشور هستند که بايد خود را تابع متغيري به نام «خواست تاريخي ملت» و الزامات تاريخي کنند و نه به عکس. اگر متغير را مصلحت جامعه قرار دهيم و در راه رشد آن گام برداريم و نظام را تابع آن کنيم، خيلي سريعتر و سالمتر به مقصد مي رسيم و اگر خواستيم، سليقههاي خاص را اصل بدانيم و بخواهيم که همه جامعه تابع آن باشند، ممکن است با زور و اعمال برخي سياستها براي مدتي جلوي التهاب جامعه را بگيريم، ولي پس از مدتي مشكلات بروز ميکند، زيرا مصلحت و خواست ملت متغير واقعي است. در الگوي مورد نظر من تابع جاي متغير را نميگيرد.
خاتمي در پاسخ به دانشجوي ديگري که نظر وي را پيرامون جنبش دانشجويي در ايران جويا شد، اظهار داشت: جنبش دانشجويي را جدا از هويت تاريخي و اجتماعي جامعه ما ندانيد. روشنفکر غيرديني ما نتوانست با جامعه همزباني پيدا کند. وي افزود: عدهاي در کشور ما بودند که انسانهاي خوبي بودند، اما سنتپرست بودند و زبان زمان را نميفهميدند و نتوانستند با چيزي که در جامعه ميگذشت، همزباني ايجاد کنند. يک نسل روشنفکر هم روي کار آمد که با سنت سازگار نبود و آن هم نتوانست با مردم ارتباط برقرار کند و وقتي متفکر جامعه ـ چه سنتي چه روشنفکر ـ نتواند همزباني و همراهي ايجاد کند، نمي تواند هيچ تحولي را در آن جامعه، ايجاد کند.
رئيس دولت اصلاحات با بيان اينکه اصلا اين ضرورت تاريخي بود که پديدهاي به نام «روشنفکري ديني» پديد آمد، گفت: روشنفکر ديني، يعني کسي که مي تواند الزامات زمان را بفهمد. در عين حال به مباني هويت جامعه وفادار است و روشنفکران ديني کساني هستند که بيشتر ميتوانند اين همزباني را با متن جامعه در حال تحول ايجاد کنند. البته روشنفکران ديني نتوانستند، زبان مدوني بيابند و اتفاقا روشنفکران غير ديندار چون آبشخورهاي غربي داشتند، خيلي مدونتر مي توانند بحث کنند. سنتيها هم چون ريشه در تفکر هزارساله گذشته دارند، منسجمتر مي توانند فكر و رفتار کنند.
سيدمحمد خاتمي با طرح اين پرسش که آيا اگر کسي در حکومت نباشد، مي تواند در جامعه حضور داشته باشد، گفت: آيا صداي ما به يک پنجاهم جامعه مي رسد؟ در مقابل، رسانه ملي که بايد فراتر از جناح بنديها باشد، در تلاش براي تخريب يک جريان و توجيه جريان ديگر است.
وي افزود: در کشورهاي جهان سوم، نوعا يا بايد در حکومت بود و يا در اپوزيسيون که سرکوب ميشود و در گوشهاي که کسي صدايشان را نشنود و اين يك تناقض سنگين، ولي حل شدني است.
به گزارش روابط عمومي بنياد باران رئيس جمهور سابق کشورمان در پايان اين ديدار که با سخنان و پرسشهاي دانشجويان همراه بود، گفت: جنبش دانشجويي ما پيرو وضعيت تاريخي ماست و معتقد نيستم که جنبش دانشجويي قوام يافتهاي داشتهايم. حرکتهايي بوده است و همانگونه که روشنفکران وقتي مجالي مي يابند، به جان هم ميافتند، در جنبش دانشجويان هم بيشتر از درون ضربه خوردهايم. لطمه دروني هم سبب شده که محدوديتها از ناحيه بيرون بيشتر شود و در عين حال معتقدم، دانشجويان مظلومترين بخش جامعه ما هستند و اگر بتوانند متفکرانه وضعيت خود را بازخواني کنند، آينده بهتري خواهند داشت.