«جزئیات پیش پا افتاده» اما تکان‌دهنده یک‌رمان/تجاوز به دختر فلسطینی و قتلش توسط سربازهای اسرائیلی

چرا می‌خواستم این مسیر را طی کنم؟ چون می دانستم و شنیده بودم این رمان از تجاوز وحشتناکی پرده برداشته که مو بر تن خواننده، راست خواهد کرد و اینجا طبیعتاً  نمی‌توان آن صحنه ها را کلمه به کلمه مانند متن اصلی منتقل کرد.
کد خبر: ۱۳۳۴۵۴۰
| |
2306 بازدید

«جزئیات پیش پا افتاده» اما تکان‌دهنده یک‌رمان/تجاوز به دختر فلسطینی و قتلش توسط سربازهای اسرائیلی

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، رمان «جزئیات پیش پا افتاده» یا «نکته جزئی» نوشته عدنیه شبلی نویسنده زن فلسطینی با چند ترجمه در بازار نشر ایران عرضه شده است. نسخه انگلیسی این‌کتاب سال ۲۰۱۷ منتشر شد و سه سال بعد نامزد دریافت جایزه ملی کتاب در آمریکا و جایزه بین‌المللی بوکر شد. پس از انتشار ترجمه آلمانی آن در سال ۲۰۲۲ نیز جایزه ادبی ۲۰۲۳ آلمان (لیبراتور پرایس) که جایزه سالانه‌ای است که به بهترین آثار نویسندگان زن از سراسر آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین اهدا می‌شود، را دریافت کرد. این جایزه هر سال در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به برنده آن اهدا می‌شود.

سربازان اسرائیلی در سال ۱۹۴۹ پس از تجاوز دسته‌جمعی به زنی فلسطینی، او را به قتل می‌رسانند و پیکرش را در صحرا دفن می‌کنند. پس از سال‌ها از گذشت این‌حادثه دلخراش، یک‌زن جوان فلسطینی به‌طور اتفاقی از ماجرایی که در گذشته رخ داده باخبر می‌شود و یک‌نکته جزئی نظرش را جلب می‌کند. به همین‌دلیل پیگیر این‌اتفاق می‌شود و ...

محمدباقر رضایی سردبیر برنامه کتاب شبِ رادیو در یادداشتی که برای انتشار در اختیار تابناک قرار گرفته، به معرفی و بررسی رمان «جزئیات پیش پا افتاده» پرداخته است.

در ادامه مشروح این‌نوشتار را می‌خوانیم؛

یک: آوازه و سر و صدای رمانی از عدنیه شبلی نویسنده فلسطینی را شنیده بودم. اشتیاقم برای خواندن آن باقی بود تا این که شنیدم چند مترجم آن را به فارسی برگردانده‌اند. با هیجان به دنبال ترجمه های فارسیِ رمان گشتم و اولین ترجمه ای که به دستم رسید "جزئیات پیش پا افتاده" به قلم شهاب گودرزی از انتشارات میردشتی بود.

پس از تحقیقی مختصر متوجه شدم صادق شریعتی رمان را با عنوان " جزئیات خردتر " ، فاطمه ترابی عسگری با عنوان " برداشت دوم " ، امیرحسین مهدی زاده با عنوان " جزئیات کم اهمیت " ، سارا مصطفی پور با عنوان " نکته جزئی " و برخی از منتقدان و مترجمان در مطالبشان آن را با عنوان " تفصیل ثانوی " ترجمه و مطرح کرده اند.

از سرِ ذوق خواستم هر پنج ترجمه را تهیه و با خواندن آنها به همه ی جوانب رمان دست پیدا کنم. چون می دانستم هر کدامشان بسته به نفوذ و موقعیت شان، سطرهای ممنوعه ی رمان را به طریقی ممیزی نکرده اند و می توان با کنار هم گذاشتنِ این تکه پاره ها تا حدی به نوشته اصلی دست یافت.

چرا می‌خواستم این مسیر را طی کنم؟ چون می دانستم و شنیده بودم این رمان از تجاوز وحشتناکی پرده برداشته که مو بر تن خواننده، راست خواهد کرد و اینجا طبیعتاً  نمی‌توان آن صحنه ها را کلمه به کلمه مانند متن اصلی منتقل کرد. ولی از آنجا که پخش کتاب در این سالها به طرزِ غم انگیزی آزار دهنده است، در کتاب فروشی ها نتوانستم آنها را بیابم.

همچنین پس از پژوهش کوتاهی دریافتم که به جز ترجمه شهاب گودرزی که از عربی انجام شده ترجمه‌های دیگر شوربختانه از زبان انگلیسی برگردانده شده است، از نسخه‌ای به نام (Minor Detail) ترجمه‌ الیزابت ژکت از انتشارات فیتزکارالدو.

همین آغاز سخن بگویم مگر مترجم زبان عربی در کشور کم داریم یا نداریم؟ این ترجمه ها از زبان میانجی، به حرفه‌ای‌گری در ترجمه‌ی کتاب آسیب می زند. هنگامی که یک متن از یک زبان، ترجمه و مجدداً ترجمه آن به زبان سومی انجام می‌شود، اصطلاحاً در ترجمه از زبان میانجی استفاده شده است. برای نمونه، گزیده شعر«عشق با صدای بلند» اثر نزار قبانی از انتشارات نگاه.

سرودهای نزار قبانی به عربی بوده‌ سپس این شعرهای عربی به انگلیسی ترجمه شده و توسط احمد پوری نویسنده و مترجم گرامی مجدداً از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است!!

به این معنی که وی برای ترجمه این مجموعه شعر از ترجمه انگلیسی آن استفاده کرده؛ یعنی ترجمه از زبان میانجی رخ داده که شاید از روی ناچاری بوده است.

زیرا در این صورت با توجه به اینکه زبان عربی و فارسی با هم همسایه هستند و فضاهای مشترک بسیاری دارند ترجمه‌های زبان میانجی این فضاها و ویژگی‌های فرهنگی و ساختاری را از بین می‌برد، علاوه برآن بسیاری از ظرائف و آرایه های ادبی نابود می شود. بگذریم. ظاهرا ترجمه گودرزی نخستین ترجمه از کتاب بوده که دو سال در دست ناشر و در نوبت چاپ بوده و همانگونه که اشاره شد از زبان اصلی به فارسی برگردانده شده است.

بنابر نکات گفته شده به همان یک ترجمه از یدالله گودرزی (شهاب) اکتفا کردم و گشودمش.

دو: رمان "جزئیات پیش پا افتاده" در دو فصل تدوین شده است.

فصل اول درباره همان تجاوزِ بی شرمانه و قتل جنایتکارانه است که با توصیف های گاه واقعی و گاه تمثیلی شرح داده می شود.

شنیده ام این صحنه ها را نویسنده در متن اصلی، بسیار سَبُعانه و تراژیک توصیف کرده است.

در ترجمه فارسی اما برخی ازاین صحنه ها شامل عرفِ جامعه شده و طبیعتاً وحشت و داغِ آن به خوبی منتقل نمی شود. خیلی علاقه داشتم ترجمه های دیگر را بخوانم و ببینم آنها این صحنه ها را چگونه به فارسی برگردانده اند...

به هر حال در فصل اول، بسیاری از جزئیات پیش پا افتاده، زیبا توصیف و ترجمه شده و نامی هم که برای رمان ( در ترجمه ) انتخاب شده، معطوف به خشونت هایی است که از بس تکرار شده، پیش پا افتاده تلقی می شوند.

به نظرم می توان آن را این‌طور تجزیه و تحلیل کرد که: اگر پیشِ پایمان را دقیق نگاه کنیم، جزئیاتی از جنایت های بشری را به عیان خواهیم دید. شاید هم منظور آن بوده که جزئیاتی کوچک وجود دارند که وقتی در کنار هم نهاده شوند تصویر کاملی از اتفاقی هولناک به دست می‌دهند.

سه: در فصل دوم، دو سه سطر وجود دارد که می تواند بیان کننده ی پیام کلی رمان باشد.

راوی فلسطینی که زن پژوهشگری است و می خواهد درباره ماجرای تجاوز و قتل تحقیق و افشاگری کند، می گوید:

" ما در اینجا ( منظورش فلسطین است ) تحت اِشغال زندگی می کنیم. صدای شلیک گلوله ها و آژیر گشت های نظامی و گاه بالگردها و هواپیمای جنگی و بمباران و به دنبال آن صدای آژیر آمبولانس ها نه تنها پیام آور خبرهای فوری هستند، بلکه با پارس سگها هم رقابت دارند تا آنها هم بخشی از صدای محیط باشند.

مدتهاست وضع به همین روال بوده!  به گونه ای که افراد زیادی زنده نمانده اند که بتوانند جزئیات مربوط به زندگیِ پیش از این دوره را به خاطر بسپارند؛ مانند جدا کردنِ کاهوی پلاسیده در بازار تعطیلِ سبزیجات..." (ص ۶۷ )

این سطرهای رمان ضمن آن که می تواند بیانگر واقعیت های خشنِ زندگی مردم سرزمینی مظلوم باشد، می تواند نمونه ای از ترجمه ای خوب هم باشد که از نظر من زیبا و شُسته رُفته است.

چهار: یک نمونه دیگر از رمان نقل می کنم که وجهِ تمثیلی آن بسیار زیباست و وضعیتِ ظالم و مظلوم را کاملا هنری ارائه داده؛ ضمناً ترجمه اش هم خواندنی ست. راوی می گوید: پس از این که به پنجره بزرگ رسیدم از طریق آن توانستم ببینم که باد چقدر تند است و چطور گیاهان و درختان را به طرف خود می کشد و شاخه هایشان را در همه جهات تکان می دهد.

در حالی که برگها به سمت جلو و عقب می لرزیدند، نزدیک بود از هجمه ی باد تکه پاره شوند. گیاه به این سادگی ضعیف است.

او تنها تسلیم این واقعیت است که شکننده است و باد هر کاری که می خواهد می تواند با او بکند: تکه پاره اش کند، تکانش دهد و از میان شاخه هایش بگذرد و همراه با پارس سگها آن را به هر طرف پرتاب کند.

همچنان که گروهی از سربازان، دختری را اسیر و به او تجاوز کردند و سپس او را در روزی کشتند که بیست و پنج سال بعد با زادروز من مقارن شد..." ( ص ۷۳ و ۷۴ )
این سطرها دقیقاً تمثیلی از وحشی گری متجاوزان اسرائیلی و مظلومیت مردم و سرزمینی به نام فلسطین است.

به خاطر همین هنرمندی هاست که رمانِ " جزئیات پیش پا افتاده " به اثری شاخص در ادبیات عرب تبدیل شده و جوایزی را هم نصیب نویسنده اش کرده است. به قول نویسنده: " شاید چیزی مهمتر از این جزئیات کوچک برای رسیدن به حقیقت کامل وجود نداشته باشد..." ( ص ۷۴ )

عجیب است که من هر چه سعی می کنم تحلیل و تفسیری بر ماجراهای رمان بنویسم، به سطرهایی بر می خورم که خود به خود می توانند بهترین تحلیل ها و تفسیرها را ارائه دهند. پس چه کاری است که به قول معروف "حرف زیادی" بزنیم و برای خواننده، ملال ایجاد کنیم

مثلا این سطرها را بخوانید و ببینید چقدر زیبا وضعیت کلی زندگی فلسطینی ها را توصیف کرده است:

" اگر هر یک از این افراد( فلسطینی ها ) در بیرون از محل سکونت خود واژه عربی به کار ببرند حضور آنها تبدیل به تهدید امنیتیِ بزرگی خواهد شد.

گرچه ساکنان مناطق الف و ب می توانند با همدیگر مراوده داشته باشند؛ با این همه، این منطقه شبیه زندان شده است..." ( ص ۷۶ )

پنج: جزئیات تکان دهنده ای در رمان وجود دارد که واقعاً استادانه و هنرمندانه شکار شده اند. من به عنوان یک خواننده ی علاقه مند به رمان، بیشتر دوست دارم درباره فصل دوم این اثر صحبت کنم؛ چون این فصل عجیب خواندنی و جذاب نوشته شده است.

ریزه کاری هایی در این فصل وجود دارد که شکارشان فقط از یک نویسنده ی اصیل و صاحب اندیشه بر می آید.

راوی در این فصل می خواهد به اسرائیل برود و درباره " جزئیات تجاوز و قتل، همانگونه که دختر تجربه کرده و نه صرفاً بر اساس اعتماد به سربازانی که این کار را کرده اند" تحقیق کند. او پژوهشگری فلسطینی است که دغدغه انسانی، اخلاقی و حرفه ای دارد و می خواهد جنایات فرماندهان و سربازان صهیونیست را آن گونه که اتفاق افتاده روایت کند.

سختی ها و توهین ها را به جان می خَرَد و محل تجاوز و جنایت را پیدا می‌کند.

اینجا در بخش هایی از رمان ( صفحات ۱۰۱ تا ۱۱۰ ) روایتِ او آلوده به مسائل سیاسی و تاریخیِ یک شهر می شود و اندکی حوصله خواننده را سر می بَرَد؛ چون داستانی نیست و صد در صد واقعی است. واقعیت در رمان و داستان وقتی لذت بخش و خواندنی می شود که با کمی تخیلِ هنری همراه باشد.

شش: به نظر من فصل اولِ رمان که شرح آن تجاوز و جنایت است می توانست از زبان همان افسری که دخترک را پیدا کرد و به سربازانش سپرد تا به سر و وضع او برسند و پاکیزه اش کنند، روایت شود.

حتی می شد این قسمت از رمان را در لا به لای فصل دوم، به جای شرحِ تاریخی و سیاسی یک شهر، گنجاند و یا حتی در انتهای این فصل نقل کرد.

با این نوع تدوین، راوی می توانست با تکیه بر آن صحنه های وقیح، حضور خود در محل را توجیه کند.

ولی چون اینگونه نیست، راوی نتیجه ای از جستجوی خود به دست نمی آوَرَد و اقرار می کند که: " من در اینجا وقتم را هدر داده ام و چیزی را که دنبالش بودم پیدا نمی کنم..." ( ص ۱۱۴ )

به نظر می‌رسد نویسنده رمان کوشیده تا با پرهیز از پیشداوری و انتخاب لحنی سرد و مستندگونه کتاب را هرچه بیشتر به روایتِ مستند نزدیک کند تا در معرض قضاوت‌های پیشینی قرار نگیرد.

با این همه من اگر بخواهم درباره رمان مورد بحث، نظری بدهم باید بگویم نویسنده توانسته با این روایتِ هنرمندانه  نقش خود را در افشای حقایقی که در خبرها و تحلیل های سیاسی، اِشباع و عادی سازی شده اند، به خوبی ایفا کند.

امیدوارم ادبیات جهان از زبان اصلی به زبان فارسی برگردانده شوند و ما کمبود مترجم در هیچ زبانی نداشته باشیم و آثار از زبان‌های میانجی ترجمه نشوند زیرا آسیب‌هایی را به دنبال خواهند داشت.

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
سایر اخبار
برچسب منتخب
# آتش بس غزه # خروج از ان پی تی # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران # حمله اسرائیل به ایران # مکانیسم ماشه # اسنپ بک
نظرسنجی
مهم‌ترین اولویت دولت چه باید باشد؟
الی گشت