
درست در روزرهایی که به نام پاسداشت نیروی انتظامی آراسته شده، هنگامهای است که پرده از رخسار حقیقت این حرفه خطیر برمیخیزد و روایتگر حکایتی میشود که در آن، شکوه اقتدار با رنج خدمت درآمیخته است.
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، در این هفته، صحنهای از یک نمایش بزرگ گشوده میشود: یک بازیگر خانم، چهرهای نامآشنا در هنر، با دلی آکنده از امید و چشمهایی هراسان، به سوی سرهنگی از تبار قانون پناه میجوید تا شرارتی را از ساحت جامعه بزداید. از سرهنگ «راستی» استمداد می کند در برابر شرارتی که برایش رخ داده است. اما در چرخشی پارادوکسیکال، همان دم که دست یاری به سوی او دراز میشود، هجمه ای علیه آقای پلیس ، با تصاویری بریده و محتواهایی خاص که القا می کند سرهنگ راستی علیه شهروندان و منافع آنها ایستاده و مزدور حکومت است. ، انتشار می یابد. اینجاست که پیچیدگیهای این حرفه، چونان پردهای از یک تراژدی، پیش چشم ها، عیان میشود.
مرارتهای پلیس بودن
پلیس بودن، نه تنها در این سرزمین، که در هر کجای گیتی، سفری است پرمخاطره بر لبه تیغی باریک میان اقتدار و اعتماد. او باید چون صخرهای استوار، پرچم قانون را برافراشته دارد و نظم را به جامعه هدیه کند، و در عین حال، چون نسیمی ملایم، آرامش و اطمینان را در دلهای مردمان بکارد. باید رانندهای را که از دایره قانون گریخته، به رعایت بازگرداند، اما در همان حال، نگهبان جان و هستی او باشد. قانون، هرچند در ظاهر تندیس عدالت است، اما زاده ناسازگاریها و تعارضهایی است که بشر برای رهایی از آنها به آن پناه برده. و پلیس، این میانجی وفادار میان خلق و حاکمیت، در میانه این گرداب پرتلاطم ایستاده، با دلی پرامید و دستی پرمسئولیت.
سرهنگ راستی، یکی از این فرزندان نیروی انتظامی، آیینهای است از زیستن در این دوگانگی شگرف. او که گاه با عصای قانون در دست، نماد صلابت میشود، همان است که تا سپیدهدمان دیروز، در سکوتی سرشار از ایثار، پاسدار کاشانهای بوده که امروز شاید در برابرش صف کشیدهاند. در این میانه، پرسشی ژرف سر برمیآورد: چگونه میتوان در برابر قضاوتهای یکسویه، چون کوه استوار ماند، در حالی که قلب برای آرامش خلق میتپد؟
ایستادن در میانه
نیروی انتظامی، این قلب سترگ امنیت، نهتنها پاسبان قانون، که پلی است میان آرزوهای یک ملت و واقعیتهای یک جامعه امن. در این هفته گرامی، که به تجلیل از این ایثارگران خاموش اختصاص یافته، بیایید لحظهای درنگ کنیم و به ژرفای این رسالت سترگ نظر افکنیم: کسانی که در طوفان ناملایمات، با قلبی مالامال از تعهد و دستانی سرشار از مسئولیت، برای آسایش ما جان میسپارند. سرهنگ راستی و هزاران چون او، نه صرفاً مأموران قانون، که راویان بیصداى حماسهایاند که هر روز، در سایهسار فداکاریشان، برای امنیت و آرامش این دیار نگاشته میشود.
پلیس بودن سخت است؛ اصلا ایستادن در میانه دو طیف که گاه منافع و خواسته هایشان در تضاد با بکدیگر قرار می گیرد، طاقت فرساست. درود بر همه آنهایی که در این میانه ایستاده اند و نهایتا بر مدار حق می چرخند.