ورزشگاه تختی تهران حالا به نماد چرخه معیوب ورزشگاههای ایران بدل شده؛ جایی که داستان چمن آن تنها بخشی از رسوایی بزرگتر «مافیای چمن» و تصمیمهای پر از تناقض را آشکار میکند.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، ورزشگاه تختی تهران، مدتی میشود که دوباره به سر زبانها افتاده است؛ نه به خاطر شکوه یا تاریخش، بلکه به دلیل حجم عجیب ایرادها، وعدههای بیسرانجام و هزینههای میلیاردی که هیچوقت به کیفیت تبدیل نشد. تختی دیگر فقط یک ورزشگاه فرسوده نیست؛ به آیینهای بدل شده برای دیدن چرخه معیوب مدیریت، مافیای چمن و تصمیمهایی که بیشتر از آنکه به فوتبال خدمت کنند، منافع گروههای خاص را تأمین کردهاند.
از افتضاح چمن تا روایتهای تکراری
قصه تختی، یکی از شاخصترین نمونهها در داستان پرماجرای چمن ورزشگاههای ایران است. ورزشگاهی که تا سال ۹۶ با چمن سردسیری ۱۳ سال کار کرد، بدون مشکل میزبان بازیهای استقلال، پرسپولیس و نفت تهران بود. اما ناگهان تصمیمی عجیب گرفته شد؛ کاشت پنجهزار متر چمن گرمسیری روی زمین سردسیری! نتیجه؟ چمنی دورنگ، بیکیفیت و از همان زمان سراشیبی سقوط آغاز شد.
بازی میلیاردها با چمن
این تخریبها، اما اتفاقی نیستند. سیستم «پروژهسازی» سالهاست در فوتبال ایران جا افتاده؛ هر بار چمنی نابود میشود، یک پروژه چند میلیاردی تعریف میشود. پیمانکارانی همیشه حاضر، مناقصههایی پر از «اما و اگر» و ترک تشریفاتهایی که فقط یک چیز را ثابت میکند؛ سود در تخریب است، نه در ساخت. داستان مناقصه سال ۱۴۰۰ برای تختی هم از همین جنس بود؛ دو شرکت، دو بار ابطال مناقصه، فشار برای پشیمانکردن پیمانکار برنده و در نهایت خاتمه پیمان با ماده ۴۸ که دست سودجویان برای تعریف پروژههای بی پایان باز بماند.
بهانههای تازه برای یک فاجعه قدیمی
با وجود این تاریخچه تاریک، تختی دوباره به چرخه بازگشته است. چمنپاشی، ماسهریزی و اورسیدینگ در سال ۱۴۰۳ هم پروژهای دیگر تعریف کرد، اما مشکل اصلی پابرجاست. جالب اینکه وقتی کیفیت چمن تختی در بازی چادرملو – پرسپولیس مورد انتقاد قرار گرفت، داود رفعتی، رئیس کارگروه استانداردسازی ورزشگاهها، پاسخی عجیب داد: «چاه آب ورزشگاه خشک شده بود، آب بیرون آوردیم، آلوده بود!» توضیحی که بیشتر شبیه طنز بود تا دلیل برای کیفیت اسفناک. نکته اینجاست پس از این افتضاح رفعتی میهمان برنامه فوتبال برتر شد و آنجا در حال عادیسازی شرایط و تمیز کردن پیمانکارانی بود که پروژههای آنها دوامی ندارد، اما وقتی ناگهان سندی رو شد و نام دو شرکت تکراری در پروژههای چمن ورزشگاهها خوانده شد، رفعتی دیگر حرفی برای گفتن نداشت؛ هرچند بازهم پاسخی در این زمینه دریافت نشد که چمن ورزشگاهها چطور و چگونه نابود میشود و پروژههای میلیاردی چگونه فقط به شرکتهای تکراری میرسد؟
تناقض در اظهارات مسئولان
در یک سوی ماجرا، محمدرضا رضاییکوچی، رئیس کمیسیون عمران مجلس، صریح میگوید: «بودجههای قابل توجهی خرج ورزشگاه تختی شد، اما به دلیل ضعف نظارت، نتیجه مطلوب نگرفتیم.» او یادآور میشود که مهندسان ایرانی بارها در خارج از کشور استادیومهای مدرن ساختهاند، اما در داخل همین توانایی به بند منافع گرفتار شده است.
در سوی دیگر، علی جوادی، رئیس اداره کل ورزش و جوانان تهران، همان کسی که قبل از بازی با پرسپولیس مدام از کیفیت چمن تختی دفاع میکرد، بعد از انتقادات تازه جملهای حیرتآور گفت: «تا مسابقه برگزار نکنیم، ضعفهای تختی را شناسایی نمیکنیم! ما معتقدیم تختی برای برگزاری بازیهای بزرگ هم آماده است.» چگونه میشود چمنی که در عمل فاجعه آفرید، همچنان «آماده» قلمداد شود؟
رؤیای بازیهای آسیایی در تختی
جالبتر اینکه حتی در سطح وزارت هم چنین نگاههایی وجود دارد. مدیر روابط عمومی وزارت ورزش اخیراً یادآور شد: «وزیر ورزش سال گذشته پس از بازدید از تختی تأکید کرده بود در صورت تأیید ناظران AFC، امکان برگزاری بازیهای آسیایی در این ورزشگاه وجود دارد.» این در حالی است که تختی هنوز در سطح داخلی پاسخگوی یک مسابقه عادی لیگ برتر نیست. این گونه نظر دادن و کارشناسی کردن آن هم در سطح وزیر ورزش، واقعاً تأمل برانگیز است.
تختی؛ نماد سیستمی فرسوده
ورزشگاه تختی دیگر فقط یک زمین فوتبال نیست؛ به نماد یک ساختار فرسوده درون ورزش تبدیل شده است. ساختاری که بهجای رفع مشکل، مدام پروژههای تازه تعریف میکند. میلیاردها تومان هزینه میشود، اما خروجی همان زمین پُر از گودال، رختکنهای فرسوده و سکوهای بیروح است. ورزشگاه آزادی هم البته در حال حاضر دست کمی از تختی و شرایطش ندارد و انگار این دو ورزشگاه شرقی و غربی تهران، خلاصهای از وضعیت ورزشگاههای ایران هستند؛ پر از وعده، خالی از کیفیت.
پرسشهای بیپاسخ
حالا پرسشهای بزرگی روی میز است؛ چرا ورزشگاهی که ۱۳ سال بدون مشکل کار کرد، بعد از ورود پروژههای میلیاردی به این روز افتاد؟ چرا نظارتی بر مناقصههای پر از ابهام و ترک تشریفاتها وجود ندارد؟ چطور مسئولانی که خود از افتضاحها خبر دارند، همچنان از «آمادگی برای بازیهای بزرگ» سخن میگویند؟ و مهمتر از همه، تا کی تختی و ورزشگاههای مشابه، به زمین بازی مافیای پروژه و قربانی بیکیفیتی بدل خواهند شد؟