برای اسلامآباد، تعهد بیش از حد به ریاض خطر تنش در روابط با تهران و تضعیف اعتبار آن به عنوان یک بازیگر بیطرف در اختلافات منطقهای را دارد.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، مجله «سیاست استراتیا» در مقالهای به بررسی پیمان دفاعی پاکستان و عربستان پرداخته که در ادامه آمده است.
پیمان دفاعی اخیراً منعقدشده بین پاکستان و عربستان سعودی، توجه گستردهای را در سراسر جنوب آسیا و خلیج فارس برانگیخته است. این توافق نه نشاندهنده گسست در اتحادهای موجود، بلکه تداومی در منطق «راهبرد احتیاطی» در نظم چندقطبی است.
برای عربستان سعودی، تنوعبخشی به شرکای امنیتی بخشی از بازتنظیم گستردهتر از زمان بهار عربی است که بر اساس آن، کشورهای خلیج فارس بهطور فزایندهای در پی کاهش وابستگی مفرط به واشنگتن و همزمان، گسترش روابط انعطافپذیر با قدرتهای میانی بودهاند.
برای پاکستان، این پیمان در دوران شکنندگی داخلی، ارتباط استراتژیک تجدیدشدهای در خلیج فارس و دستیابی به تضمینهای اقتصادی فراهم میکند.
این توافق دفاعی که در چارچوب پویاییهای راهبرد احتیاطی قرار میگیرد، نشان میدهد که چگونه هر دو کشور از طریق راهبردی که خطرات را متعادل میسازد، گزینهها را گسترش میدهد و از تعهد قطعی اجتناب میورزد، بر عدم قطعیتها مدیریت میکنند.
در روابط بینالملل، راهبرد احتیاطی بهترین درک را دارد نه به عنوان یک دسته ثابت، بلکه به عنوان یک راهبرد که با آنچه نیست شناخته میشود: نه تعامل کامل با یک قدرت و نه مخالفت آشکار با دیگری. در عوض، این راهبرد فضای مبهم بین «موازنهگری» و «همراهی با قدرت مسلط» را اشغال میکند که برای مدیریت عدم قطعیت و حفظ استقلال عمل در محیط رقابتی طراحی شده است.
برای کشورهای خلیج فارس، راهبرد احتیاطی پاسخی بوده است به کاهش اعتبار ایالات متحده، ظهور قطبهای جایگزین قدرت، و نیاز به تنوعبخشی در وابستگیهای اقتصادی و امنیتی.
پیمان دفاعی پاکستان و عربستان سعودی باید در این الگوی استراتژیک گستردهتر قرار گیرد. اگرچه این توافق ممکن است به نظر برسد که یک رابطه دوجانبه دیرینه را تأیید میکند، اما زمانبندی و قالببندی آن، نشاندهنده تلاشی آگاهانه برای تعبیه همکاریهای دفاعی در محاسبات راهبرد احتیاطی است که فراتر از رابطه دوجانبه گسترش مییابد.
ریاض و اسلامآباد در حال بازتنظیم سیاست خارجی خود هستند نه از طریق طرد حامیان قدیمی، بلکه از طریق پیگیری تعهدات انعطافپذیر در فضای چندقطبی.
پاکستان و عربستان سعودی دارای یک رابطه استراتژیک دیرینه هستند که ریشه در پیوندهای مذهبی، همکاریهای نظامی و حمایتهای مالی دارد.
امتیازات نفتی عربستان و کمکهای مالی در لحظات بحران اقتصادی برای پاکستان حیاتی بودند، در حالی که نیروهای پاکستانی بهطور تاریخی نقشی در دفاع از پادشاهی ایفا کردهاند.
در طول دهه ۱۹۸۰، همکاریهای نظامی پاکستان با عربستان سعودی در سایه جنگ ایران و عراق گسترش یافت و مشاوران پاکستانی در نهاد دفاعی عربستان مستقر شدند.
این رابطه بدون تنش نبوده است. در سال ۲۰۱۵، امتناع پاکستان از مشارکت در مداخله به رهبری عربستان در یمن، در ریاض به عنوان نقض انتظارات تفسیر شد و محدودیتهای تعهد بیقید و شرط را آشکار کرد.
از آن زمان، عربستان سعودی شراکتهای امنیتی و اقتصادی خود را متنوع کرده، روابط خود با هند و چین را تعمیق بخشیده است، در حالی که پاکستان برای حمایتهای اقتصادی و نظامی بیشتر بر پکن تکیه کرده است.
بنابراین، باید درک کرد که این پیمان جدید نه بازگشتی به یک شراکت انحصاری، بلکه یک تعامل بازتنظیمشده است که از درسهای واگرایی شکل گرفته است.
برای ریاض، پیمان دفاعی با پاکستان در یک راهبرد چندلایه احتیاطی جای میگیرد. این پادشاهی همچنان به ایالات متحده به عنوان ضامن اصلی امنیتی خود متکی است، اما دیگر تعهد بیقید و شرط واشنگتن را فرض نمیگیرد. خودکفایی فزاینده انرژی ایالات متحده، اکراه در مداخلات منطقهای و بحثهای داخلی بر سر درگیری در مناقشات خاورمیانه، رهبران عربستان را مجبور به جستجوی اهرم امنیتی اضافی کرده است.
چین از طریق ابتکار کمربند و جاده، فناوری پیشرفته و سرمایهگذاری ارائه میدهد، در حالی که روسیه از طریق همکاری اوپک پلاس به یک شریک کلیدی انرژی تبدیل شده است. هند نیز هم به عنوان مصرفکننده انرژی و هم شریک دفاعی مورد توجه قرار میگیرد.
در این متنوعسازی، پاکستان یک نقش منحصربهفرد را اشغال میکند: یک شریک نظامی دیرینه با پیوندهای نهادی عمیق، ذخایر بزرگ نیروی انسانی و توانایی اثباتشده در عرصههای امنیتی خلیج فارس.
با تجدید و رسمیسازی این شراکت، عربستان سعودی راهبرد احتیاطی خود در برابر عدم قطعیت در تعهد ایالات متحده را تقویت میکند و در عین حال از وابستگی مفرط به هر شریک واحد اجتناب میورزد.
برای پاکستان، این پیمان در لحظهای از چالشهای حاد داخلی و منطقهای ظهور میکند. شکنندگی اقتصادی، بیثباتی سیاسی و فشار بر ذخایر ارزی خارجی، وابستگی اسلامآباد به حمایتهای مالی خارجی را که بخش عمده آن از ریاض میآید، افزایش داده است.
یک پیمان دفاعی، این وابستگی را در یک چارچوب نهادیشدهتر تثبیت میکند و اطمینان حاصل میکند که همکاری استراتژیک به حمایت اقتصادی پیوند خورده است. در عین حال، اسلامآباد باید رابطه خود با ایران، همسایه نزدیک خود که مرز طولانی و نفوذپذیری با آن دارد را متعادل سازد.
مشارکت نظامی مستقیم علیه تهران از نظر استراتژیک غیرقابل دفاع خواهد بود. با قالببندی همکاری با ریاض در قالب دفاعی بهجای مداخله، اسلامآباد فضا برای راهبرد احتیاطی بین رقابتهای خلیج فارس را حفظ میکند.
علاوه بر این، وابستگی فزاینده پاکستان به چین از طریق کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) قدرت مانور آن را محدود میکند؛ با این حال، پکن بهطور تاریخی ثبات در روابط پاکستان و عربستان را با توجه به منافع انرژی خود در خلیج فارس تشویق کرده است. به این معنا، پیمان دفاعی بازتاب تلاش پاکستان برای حداکثر کردن بهرههای اقتصادی و استراتژیک در حالی که از به دام افتادن اجتناب میورزد، است.
پیمان دفاعی نشاندهنده تغییر به سمت تعهد انحصاری نیست، بلکه یک بازتنظیم در محیط چندقطبی است. عربستان سعودی همچنان تسلیحات آمریکایی خریداری میکند، روابط با چین را تعمیق میبخشد و هند را پرورش میدهد، در حالی که پاکستان در رابطه خود با چین ثابت باقی میماند و تعامل عملگرایانه با ایالات متحده را جستوجو میکند. بنابراین، توافق دوجانبه با شبکهای از شراکتهای متقاطع همزیستی میکند که منطق راهبرد احتیاطی را بازمیتاباند.
این رویکرد چندلایه، تمایز تحلیلی راهبرد احتیاطی نسبت به قدرتهای میانی را تأکید میکند. شراکت با بازیگرانی مانند پاکستان، هند و ترکیه، گزینهسازی، توانایی نظامی، جریانهای مالی و فناوری را برای کشورهای خلیج فارس فراهم میآورند، بدون بار ایدئولوژیک یا استراتژیک مرتبط با تعهدات قدرتهای بزرگ. برای پاکستان نیز، شراکت با عربستان سعودی جایگاه منطقهای را تقویت میکند بدون آنکه انتخابهای دوقطبی در روابط با چین، ایران یا ایالات متحده را تحمیل کند.
علیرغم منطق استراتژیک آن، پیمان دفاعی بدون خطر نیست. برای عربستان سعودی، اتکا بر تخصص نظامی پاکستان باید در مقابل شکنندگی داخلی اسلامآباد و اولویتهای رقابتی متعادل شود. توانایی پاکستان در ارائه تعهدات امنیتی پایدار، توسط بیثباتی داخلی و وابستگی مالی محدود شده است.
برای اسلامآباد، تعهد بیش از حد به ریاض خطر تنش در روابط با تهران و تضعیف اعتبار آن به عنوان یک بازیگر بیطرف در اختلافات منطقهای را دارد. افزون بر این، این پیمان در یک محیط منطقهای بیثبات عمل میکند.
خلیج فارس در معرض تنشهای فزاینده آمریکا و ایران، گسترش نفوذ منطقهای اسرائیل و قطبیشدن گستردهتر جهانی قرار دارد. در چنین شرایطی، راهبردهای احتیاطی ممکن است انعطافپذیری کوتاهمدت فراهم کنند، اما نمیتوانند کاملاً کشورها را از شوکهای سیستمیک مصون نگه دارند.
پیمان دفاعی پاکستان و عربستان سعودی، محاسبات راهبرد احتیاطی را در عمل مجسم میکند. این پیمان نه طرد واشنگتن است و نه در آغوش کشیدن پکن، نه گسست با ایران و نه تعهد بیقید و شرط با ریاض.
در عوض، بازتاب بیمه چندلایه است: تعمیق یک شراکت تاریخی در حالی که فضا برای تعهدات جایگزین حفظ میشود. هر دو کشور درک میکنند که در نظمی نامطمئن، تابآوری در تنوعبخشی نهفته است.
برای عربستان سعودی، این پیمان یک راهبرد چندجهته را تقویت میکند که در آن هیچ شریک واحدی انحصار تأمین امنیت را ندارد. برای پاکستان، این پیمان از حمایتهای استراتژیک و اقتصادی نهادینهسازی میکند در حالی که قدرت مانور در بین قطبهای منطقهای رقابتی را حفظ میکند.
بنابراین، بهترین درک این توافق نه به عنوان یک رویداد دوجانبه مجزا، بلکه به عنوان بخشی از بازتنظیم گستردهتر تعهدات در خلیج فارس و جنوب آسیا است.
پیمان دفاعی پاکستان و عربستان سعودی محصول راهبرد احتیاطی در نظم چندقطبی است. این پیمان یک شراکت تاریخی را تثبیت میکند در حالی که آن را در درون یک راهبرد گستردهتر از تنوعبخشی و مدیریت خطر جای میدهد. برای ریاض، این پیمان یک معماری امنیتی چندلایه را که شامل پیوندهایی با ایالات متحده، چین، هند و دیگران است تقویت میکند.
برای اسلامآباد، این پیمان اطمینانبخشی استراتژیک و حمایت اقتصادی ارائه میدهد، اما همچنین نیازمند متعادلسازی دقیق در قبال ایران و چین است. این توافق بیشتر از آنکه یک گسست یا بازآرایی باشد، بازتاب ماهیت راهبرد احتیاطی است: پرورش تعهدات چندگانه، حداکثر کردن انعطافپذیری و اجتناب از به دام افتادن در انتخابهای دوقطبی.
از این نظر، پیمان دفاعی پاکستان و عربستان سعودی بیشتر یک مورد الگویی از چگونگی مدیریت قدرتهای میانی و منطقهای در عدم قطعیت در یک نظم جهانی در حال تغییر است.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید