قطر، همچون دیگر کشورهای خلیج فارس، باید از خود بپرسد: آیا میخواهد همچنان بر نغمه آمریکا برقصد، یا آنکه ارکستر مستقل خود را تشکیل دهد و با تجمیع ظرفیتها و منابعش، به قطب مستقلی برای ثبات در منطقه بدل شود؟
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «میدل ایست آی» در مقالهای به بررسی حمله اسرائیل به قطر پرداخته که در ادامه آمده است.
حمله هوایی اسرائیل به قطر به معنای واقعی کلمه، فرآیند میانجیگری را هدف قرار داد.
این دومین حمله به دوحه توسط یک شریک میانجیگری در کمتر از دو ماه است و دومین باری است که واشنگتن نمیتواند از حمله به نزدیکترین متحد خود در خلیج فارس جلوگیری کند.
این یک حمله طراحی شده - حتی اگر با برنامهریزی و اجرای بیپروا - به دیپلماسی، ثبات و امنیت منطقهای بود.
این حمله درست در زمانی رخ میدهد که دونالد ترامپ و هوادارانش میخواهند از منطقه خارج شوند. ترامپ که برای یافتن کلمات مناسب تقلا میکند، بیقدرت به نظر میرسد و نمیتواند کنترل اوضاع را در دست بگیرد.
در عوض، این دوباره دُم است که سگ را تکان میدهد - واقعیتی که در سراسر خلیج فارس ضعف و درماندگی آمریکا تفسیر خواهد شد.
امیدی که به توهم بدل شد
دهههاست که قطر با این امید آرامشبخش - که اکنون به توهم تبدیل شده - زندگی میکند که نقش آن به عنوان یک میانجی، به نوعی سوئیس خاورمیانه، به آن امنیت اعطا میکند.
بیطرفی اصولی، گفتوگو، یک مکالمه محتاطانه، روش قطری بوده است - همیشه با حمایت آمریکا و همیشه با در نظر گرفتن منافع ایالات متحده. در رأس آن، بزرگترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه: العدید، بیمهنامه نهایی قطر بوده است.
لازم الوجود بودن برای واشنگتن به این معنی بود که آمریکا برای محافظت از قطر هر کاری میکند. آن توهم اکنون از هم پاشیده است.
در واقعیت، این توهم در طول اولین ریاستجمهوری ترامپ به شدت آسیب دید، زمانی که دولت او ادعاهای مبنی بر حمایت قطر از «تروریسم» را تأیید کرد و محاصره سه ساله توسط رقبای قطری در خلیج فارس، یعنی امارات، عربستان سعودی و بحرین را ممکن ساخت.
با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، دوحه در کمتر از دو ماه دو بار مورد حمله قرار گرفته است، اول توسط ایران در ۲۳ ژوئن و اکنون توسط اسرائیل. بیطرفی اصولی در خدمت چندجانبهگرایی و ثبات منطقهای، هدفی بر پشت قطر قرار داده است.
این حمله همچنین یک توهین حساب شده به واشنگتن بود. نتانیاهو عادت کرده که روسای جمهور آمریکا را تحت فشار قرار دهد و این بار ترامپ را در روشنی روز تحقیر کرد.
جلسهای که او مورد حمله قرار داد، در حال بحث در مورد یک طرح آتشبس مورد حمایت آمریکا بود که توسط استیو ویتکاف ارائه شده بود، کسی که به طور نزدیک با همتایان قطری برای حل یک مشکل به ظاهر غیرممکن (دور کردن دو طرف از میز مذاکره) کار میکرد. اما همانطور که نتانیاهو بارها ثابت کرده، او بیشتر به ادامه جنگ علاقه دارد تا به آتشبس.
در عمل، اسرائیل دیپلماسی خود ترامپ را بمباران کرد. یک سیلی به کاخ سفید و یادآوری برای هواداران وفادار ترامپ که وعده پایان دادن به درگیریهای خارجی در حال لغزیدن از بین انگشتانشان است.
در حالی که خلیج فارس - به ویژه قطر - سعی کرده است برای آمریکا یک راه خروج از جنگهای بیپایان فراهم کند، نتانیاهو اطمینان حاصل کرده که ایالات متحده دوباره به داخل کشیده شود.
اعتبار آمریکا در حال از بین رفتن است
این همچنین حمله به ساختار شکننده توافقهای ابراهیم است. آن آزمایش بزرگ در عادیسازی روابط بین اسرائیل و خلیج فارس اکنون بیش از هر زمان دیگری متزلزل به نظر میرسد.
یکی از فعالترین میانجیگران خلیج فارس مورد تعدی قرار گرفته، حاکمیت آن زیر پا گذاشته شده، در حالی که دولت آمریکا برای یافتن واژگان مناسب در Truth Social برای محکومیت نقض تمامیت ارضی و حاکمیت قطر توسط اسرائیل تقلا میکند.
اگر چمنزنی زمانی استعاره اسرائیل برای مهار حماس بود، در دو سال گذشته در حال شخم زدن باغ همسایه بوده است. هیچ قاعدهای، هیچ خط قرمزی، هیچ کنترلی و موازنهای وجود ندارد.
آنچه وضعیت را بدتر میکند، هرج و مرج در واشنگتن است. دولت نامنظم به نظر میرسد، با ردپایی به زور باقیمانده در منطقه و نفوذی حتی کمتر. اعتبار آمریکا به عنوان محافظ در حال از بین رفتن است.
از اوایل دهه ۱۹۹۰، رهبری قطر هرگز دلیلی برای تردید در تعهد آمریکا به منطقه نداشت.
حتی امیدهایی وجود داشت که وابستگی متقابل بین واشنگتن و دوحه، قطر را به جایگاه متحدی مشابه اسرائیل ارتقا دهد. سالهاست که دوحه همه تخممرغهایش را در سبد آمریکایی گذاشته است.
رهبران در دوحه اکنون باید از خود بپرسند که آیا سادهلوحانه عمل کردهاند، در حالی که به اتحاد اعتماد میکردهاند، همسایگانی مانند امارات متحده عربی از خود انعطاف نشان داده و تنوع بخشیدهاند.
اکنون قطر در این فکر است که آیا استقلال استراتژیک، که زمانی یک موضوع بحث آکادمیک بود، در حال تبدیل شدن به یک ضرورت است.
روایتهای متناقضی در جریان است که چه کسی توسط چه کسی و مهمتر از همه چه زمانی آگاه شده است. قابل توجه است اگر مشخص شود که هشدار به کاخ سفید در مورد حمله اسرائیل از جانب ارتش آمریکا بوده و نه مستقیما از نخستوزیر اسرائیل.
همچنین نگرانکننده است اگر فکر کنیم که اخطارها به قطر تنها پس از برخورد موشکها به هدف صادر شده است. این واقعیت که اسرائیل بدون اطلاع واضح آمریکا عمل کرد، نشان میدهد که توازن تا چه حد تغییر کرده است. نتانیاهو نپرسید؛ او فرض کرد.
ترامپ، که مجبور به انتخاب بین شرکای خلیج فارس و لابی اسرائیل شده، در نهایت دچار پیچوتاب میشود.
یک طنز تلخ
اسرائیل در عملیات خود شکست خورد، زیرا رهبران حماس همچنان زندهاند. خلیل الحیّه، چهرهای آرام، ممکن است اکنون تقویت شده ظاهر شود و جایگاهش با زنده ماندن ارتقا یابد.
حمله ناموفق میتواند به حامیان حماس جسارت بخشد که تصور کنند حتی در قلب دوحه نیز اسرائیل نمیتواند آنان را ساکت کند. این موضوع، وضعیت اسرای اسرائیلی را بیش از پیش متزلزل میکند.
طنز تلخ ماجرا اینجاست: حملهای که برای تضعیف حماس طراحی شده بود، ممکن است به تقویت آن بینجامد. این حمله بیپروا، موقعیت بهاری اسرائیل در خلیج فارس را بر سر بازپسگیری نفوذ در نبرد بیپایان واشنگتن برای جلب افکار عمومی قربانی کرده است.
برای قطر، درسِ آموختهشده هرچند دردناک، اما روشن است: میانجیگری منطقهای مصونیت به ارمغان نمیآورد، بلکه ممکن است آتش را از هر سو به سوی خود جلب کند. استراتژی دوحه در عملگرایی همچنان حائز اهمیت است، اما دیگر نمیتواند بر این امید تکیه کند که آمریکا همیشه با سپری حفاظتی در کنارش خواهد بود.
استقلال راهبردی یک کالای لوکس نیست. اکنون متفکران استراتژیک در دوحه باید مفروضات پایهای راهبردی خود را بازبینی کنند.
در حقیقت، همه اینها پایان یک دوران را تداعی میکند. آمریکا زمانی رهبر ارکستر خاورمیانه بود، اما اکنون توسط نوازنده نخست خودش پشتصحنه رانده شده است.
قطر، همچون دیگر کشورهای خلیج فارس، باید از خود بپرسد: آیا میخواهد همچنان بر نغمه آمریکا برقصد، یا آنکه ارکستر مستقل خود را تشکیل دهد و با تجمیع ظرفیتها و منابعش، به قطب مستقلی برای ثبات در منطقه بدل شود؟
شاید تنها یقین موجود، عدم قطعیت باشد. قواعد پیشین دیگر اعتباری ندارند و در این خلأ، دولتهای کوچکی مانند قطر باید راههای تازهای برای تداوم، میانجیگری و اثرگذاری بیابند. بیطرفی ممکن است ایمنی تضمینشده به ارمغان نیاورد، اما شاید همچنان شما را اجتنابناپذیر نگه دارد.
در پایان نکته مثبتی وجود دارد: اگرچه ترامپ برای یافتن واژگان مناسب تقلا کرد، اما جامعه بینالمللی به شکلی قاطع اسرائیل را محکوم کرده و جانب قطر را گرفت. این نشان میدهد که استراتژی میانجیگری دوحه بیثمر نبوده است—از اروپا و جهان عرب گرفته تا کشورهای جنوب جهانی و سازمانهای بینالمللی، همگی اسرائیل را به دلیل این نقض فاحش قوانین بینالمللی مقصر دانستهاند.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید