در این چارچوب، درست و نادرست بسته به شرایط تغییر میکند و هیچ معیار اخلاقی واحدی برای همهی انسانها در همهی زمانها وجود ندارد. مثال: کاری که در یک جامعه ناپسند است، در جامعهای دیگر ممکن است پذیرفته یا حتی پسندیده باشد.
در تضاد با این نظریه، «مطلق گرایی اخلاقی» وجود دارد.
مطلقگرایی اخلاقی باور دارد که برخی اصول اخلاقی همیشگیاند و در همه جا باید رعایت شوند.
مثال: یک مطلقگرا میگوید قتل همیشه نادرست است، بدون توجه به مکان یا شرایط، کشتار انسانها خطا است.
گونههای نسبیگرایی
«نسبیگرایی فرهنگی» – ارزشهای اخلاقی بر اساس هنجارهای اجتماعی تعیین میشوند.
مثال: چندهمسری، اعدام یا ازدواجهای اجباری در یک فرهنگ عادی، اما در فرهنگ دیگر ناپسند شمرده میشوند.
«نسبیگرایی فردی» – اخلاق توسط خود فرد تعیین میشود.
چیزی که برای یک نفر درست است، ممکن است برای دیگری نادرست باشد.
«نسبیگرایی تاریخی» – معیارهای اخلاقی در طول زمان تغییر میکنند.
مثال: بردهداری روزی امری عادی بود، اما امروز در سراسر جهان مردود است.
نقدهای وارد بر «نسبیگرایی»
برخی هشدار میدهند که این دیدگاه ممکن است به نیهیلیسم اخلاقی (باور به پوچی یا بیمعنایی اخلاق) بینجامد، یعنی باور به اینکه اخلاق بیمعناست.
اگر هیچ معیار اخلاقی برتر از دیگری نباشد، چگونه میتوانیم نسلکشی یا ظلم را محکوم کنیم؟
فیلسوفانی مانند ایمانوئل کانت استدلال میکنند که «معیارهای اخلاقی جهان شمول» برای حفظ عدالت و کرامت انسانی ضروریاند.
این دیدگاه ما را به تأمل وامیدارد که آیا باورهای اخلاقی ما واقعاً عینیاند یا صرفاً محصول محیط و فرهنگی که در آن رشد کردهایم.
بخش دوم: نگاه قرآن
قرآن نیز همین پرسشها را مطرح میکند، اما میان ارزشهای تغییرناپذیر جهانی و کاربردهای عدالت در شرایط خاص تعادل برقرار میسازد.
حقیقت اول: الله فراتر از فرهنگ
فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ
پس خدا در روز قیامت میان شما دربارهی آنچه در آن اختلاف داشتید داوری خواهد کرد. (حج ۲۲:۶۹)
حقیقت دوم: معیارهای مطلق در قرآن
حرمت جان انسان:
مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا
هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همهی انسانها را کشته است. (مائده ۵:۳۲)
عدالت حتی در برابر دشمنان:
وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ
دشمنی با قومی شما را به بیعدالتی نکشاند؛ عدالت کنید که آن به پرهیزگاری نزدیکتر است. (مائده ۵:۸)
قصاص؛ نمونهای از تعادل
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى... فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ
برای شما در قتل، قصاص مقرر شده است...، اما اگر برادری از جانب مقتول بخشی را ببخشد، باید با انصاف پیروی شود و با نیکی دیه پرداخت گردد. (بقره ۲:۱۷۸)
اصل مطلق: جان انسان مقدس است.
عدالت مشروط: قصاص برای جلوگیری از هرج و مرج و انتقام بیپایان جایز است.
اخلاق برتر: گذشت، بخشش، و آشتی.
فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ
و هر کس ببخشد و اصلاح کند، پاداشش با خداست. (شوری ۴۲:۴۰)
۴. نسبیگرایی فرهنگی در برابر معیار الهی
وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ
به سوی ستمگران متمایل نشوید، که آتش شما را خواهد گرفت. (هود ۱۱:۱۱۳)
۵. نسبیگرایی فردی و پیروی از هوا
أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ
آیا دیدی کسی را که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده است؟ (جاثیه ۴۵:۲۳)
۶. تغییرات تاریخی و نیکوکاری پایدار
لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ...
نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوکاری از آنِ کسی است که به خدا ایمان آورد... (بقره ۲:۱۷۷)
۷. جلوگیری از پوچگرایی اخلاقی
وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ
اگر حق از هوسهای آنان پیروی میکرد، آسمانها و زمین و هر که در آنهاست تباه میشد. (مؤمنون ۲۳:۷۱)
۸. پرهیز از تقلید کورکورانه
إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ
ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و ما نیز بر همان راه آنان گام برمیداریم. (زخرف ۴۳:۲۳)
جمعبندی
فلسفه میگوید: اخلاق ممکن است نسبی باشد؛ وابسته به فرهنگ، فرد یا تاریخ.
قرآن میگوید: ارزشهای بنیادین مانند عدالت، حقیقت، حرمت جان و رحمت، مطلقاند؛ اما شکلهای فرهنگی میتوانند متفاوت باشند.
قصاص نمونهای است از تعادل قرآنی: جان مقدس است (مطلق)، عدالت از راه قصاص جایز است (مشروط)، اما گذشت و رحمت برترین ارزش است (جهانی).
دعای قرآنی برای هدایت و حکمت
در پایان، یادآور دعای حضرت موسی (ع) هستیم؛ دعایی برای روشنایی دل، حکمت و بیان:
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی • وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی • وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی • یَفْقَهُوا قَوْلِی
پروردگارا! سینهام را گشاده کن، کارم را بر من آسان ساز، گره از زبانم بگشا تا سخنم را بفهمند. (طه ۲۰:۲۵–۲۸)
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید