به گزارش تابناک روزنامه فراز نوشت: پس از حملات ۲۳ خرداد اسرائیل و آمریکا به ایران، روسیه اقدامی فراتر از حمایت لفظی از تهران انجام نداد و این، دوباره بر تردیدها دربارهء عمق روابط تهران-مسکو دامن زد.
طبیعی است برای سیاست خارجی روسیه، موازنهء منطقهای با حفظ جایگاه آن به عنوان یک قدرت جهانی، بیش از هر چیز دیگری در اولویت باشد. آنچه او را به ایران نزدیک میکند نه مناسبات و منافع اقتصادی مشترک، بلکه وجود دشمن مشترک است.
به این معنا که روسیه به ایران به عنوان اهرمی برای تضعیف نفوذ جهانی ایالات متحده آمریکا، بهویژه در منطقه نگاه میکند. از این دریچه است که میتوان همکاریهای تهران و مسکو در سوریه علیه داعش (بخوانید تلاش آمریکا برای افزایش نفوذ در منطقه) و تلاش برای حفظ «بشار اسد» را در طی سالهای گذشته توضیح داد.
همچنان که همکاری چین در ارسال کمکهای تسلیحاتی به روسیه و نیز اعزام نیرو از سوی کره شمالی برای جنگ در اوکراین و کمکهای تسلیحاتی ایران بهویژه با ارسال پهپاد به روسیه، تلاش، و به یک معنی پرداخت سهم این کشورها، در مقابله با نظم نوینی است که آمریکا تلاش دارد بر جهان تحمیل کند.
تمام اتحادها و اتفاقها، تمام بهمریختگیهای سیاسی-اقتصادی و تمام جنگها و حتی صلحهای دستکم چند سال اخیر را میتوان اینطور توضیح داد که؛ همه اینها، تلاش بلوک غرب بخصوص آمریکا است برای جلوگیری از انتقال قدرت و هژمونی به شرق و بطور ویژهتر چین؛ و همکاریهای روسیه و چین و اتحاد این دو با ایران و حتی کره شمالی برای مقابله با این نظم نو است.
اما چرا برخلاف موضع مشخص و همکاری ایران در جنگ اوکراین، روسیه در حمله اسرائیل و آمریکا علیه ایران، تنها به حمایت کلامی بسنده کرد؟
تشدید تنش میان ایران واسرائیل نشان داد که علاقه روسیه به رابطه با ایران، رابطهای مبتنی بر منافع است و بیشتر معطوف به سیاست ضدآمریکایی هر دو. اما نکته دیگر این است که روسیه از فروپاشی ایران همانقدر نگران است که از قدرت یافتن ایران هستهای(با احتمال دستیابی به سلاح اتمی). موضعگیریهای کجدار و مریز روسیه درباره برنامه هستهای ایران و آراء ضد و نقیض او در شورای امنیت نیز گواه همین است.
در واقع روسیه همانقدر از گسترش نفوذ غرب و آمریکا در ضلع جنوبی ژئوپلتیک خود نگران است که از قدرت گرفتن خارج از کنترل ایران. چرا که این مساله جایگاه استراتژیک مسکو را در منطقه تضعیف و محدودیتهای ظرفیت آن را برای نفوذ منطقهای، بهویژه در کشورهای حوزه خلیج فارس آشکار میکند. مضاف بر اینکه ایران نسبت به روسیه، مناسبات فرهنگی و مذهبی عمیقتری با این کشورها(حوزه خلیج فارس) دارد و این، احتمال گسترش نفوذ ایران و کاهش نفوذ روسیه را تشدید میکند. همچنان که جنگ ۱۲ روزه و حمایت مردمان سرزمینهای عرب خلیح فارس- به رغم دولتهاشان- از پاسخ موشکی ایران به اسرائیل، این واقعیت تهدیدآمیز را به نمایش گذاشت.
دیگر اینکه، ضعف روابط اقتصادی میان ایران و روسیه، نقطه ضعفی دیرینه و ذاتی است. از زمان حمله روسیه به اوکراین، سال ۲۰۲۲، اخبار بسیاری از سرمایهگذاریهای دوجانبهء مسکو و تهران در راستای توسعهء روابط اقتصادی منتشر شد؛ همکاریهایی شامل توافقنامههای تجاری جدید، ادغام نزدیکتر بخشهای بانکی، افزایش تجارت فرامرزی و افزایش سرمایهگذاری در چندین بخش استراتژیک.
اما بر اساس آمار، طی سالهای اخیر، سهم ایران از بازار ۶۰۰ میلیارد دلاری روسیه، بین یک تا ۴ میلیارد دلار در نوسان بوده است که بر اساس تفاهمات جدید قرار است این رقم به ۱۰ میلیارد دلار برسد. اما ناسازگاری ذاتی اقتصاد دو کشور، احتمال رشد بلندمدت روابط اقتصادی را برای آنها ناممکن میسازد. چرا که هردو دارای منابع عظیم نفت و گاز هستند و اقتصاد هر دو متکی است به این منابع. برای همین نقطههای مکمل اقتصادی دو کشور، چندان زیاد به نظر نمیرسد. برای همینها شاید بیش از این نباید از روسیه انتظار داشت و نه حتی کشورهای دیگر.
اگر ادبیات آینهء کمزنگار تاریخ باشد، روح روسی را همچنان که داستایفسکی، نویسنده مشهور روس در «جنایت و مکافات» مینویسد، اینگونه مییابی؛ «کسی به ما رحم نخواهد کرد غیر از آن کسی که هرگز به مردم روی زمین رحم نکرده است... و هیچ چیز در دنیا دشوارتر از صمیمیت و صراحت واقعی نیست و هیچچیز هم آسانتر از تملق بیجا وجود ندارد.»
و روح ایرانی را چنین مییابی: ای دوست قبولم کن و جانم بستان/ مستم کن و از هر دو جهانم بستان، گاهی به جوی دوست چو آب روان خوشیم/ گاهی چو آب حبس شده در سبوی دوست، بگدازدت ز ناز و چو مویت کند ضعیف/ ندهی به هر دو عالم یک تار موی دوست، اینها و بسیار دیگر مانند اینها.
اگر سادهلوحی نباشد و عشق یکطرفهء اصولگرایان به روسیه و اصلاحطلبان به آمریکا را حمل بر چیزی دگر(منافع شخصی یا حزبی) نکنیم، شاید از همین گذر بتوان اخم و لبخندهای دیپلماتیک، حساب کردن روی امضای «کری»، و حتی عکسهای یادگاری جماعتی از مجلسیان با خانوم «موگرینی» را توجیه کرد. و آنگاه بازتاب تاریخ در ادبیات از زبان ملکالشعراء چنین میشود: گه فریب روس خورده گه فریب انگریز / تاگذشت آن فرصت عالی به کجدار و مریز.
و اگربپذیریم که برخلاف برداشت ایرانی، سیاست خارجی عرصهء رفاقتبازی و تعارف و رودربایستیهایی از جنس آنچه در فرهنگ ایرانی رواج دارد، نیست؛ راحتتر میتوان با رفتارهای به ظاهر متناقض روسی کنار آمد؛ و آنوقت بعید به نظر نخواهد آمد اگر بشنویم؛ آمریکای ۲۰۵۰. م همان چین امروز است.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید