به گزارش تابناک، این فیلم، که اقتباسی از نمایشنامهای به همین نام نوشته خود زلر است، با ظرافتی کمنظیر، زوال تدریجی ذهن یک مرد مبتلا به آلزایمر را به تصویر میکشد. در این میان، آنتونی هاپکینز با اجرایی بیبدیل، روحی تازه به این روایت تلخ، اما انسانی میدمد و تماشاگر را به سفری دردناک و در عین حال شاعرانه به درون آشوب ذهنی یک پدر دعوت میکند.
سرگشتگی در هزارتوی ذهن
در هستهی فیلم، پرسشی بنیادین قرار دارد: «من کیام؟» این سؤال، که از ذهن آشوبزدهی آنتونی (هاپکینز) برمیخیزد، نهتنها محور روایت، بلکه جوهرهی تجربهی تماشاگر است. زلر با هوشمندی، روایت را از منظر ذهن آلزایمری آنتونی پیش میبرد، جایی که زمان، مکان و هویت درهم میآمیزند و مرز میان واقعیت و توهم محو میشود. تماشاگر، مانند خود آنتونی، در این سردرگمی غرق میشود و مدام در تلاش است تا قطعات پراکندهی این پازل ذهنی را کنار هم بچیند. این انتخاب جسورانهی روایی، فیلم را از یک درام خانوادگی معمولی به یک اثر تجربی و عمیقاً تأثیرگذار بدل میکند.
زلر با هوشمندی، روایت را از منظر ذهن آلزایمری آنتونی پیش میبرد، جایی که زمان، مکان و هویت درهم میآمیزند و مرز میان واقعیت و توهم محو میشود. تماشاگر، مانند خود آنتونی، در این سردرگمی غرق میشود
در مقابل، شخصیت آن (اولیویا کولمن)، دختر آنتونی، در حاشیهی این آشوب ذهنی قرار دارد. سردرگمی او، برخلاف پدرش، ریشه در ناتوانیاش در مواجهه با بیماری او دارد. اولیویا کولمن با بازی ظریف و پراحساس خود، دردی خاموش را به تصویر میکشد: دردی که از عشق به پدر و عجز در برابر زوال او سرچشمه میگیرد. بااینحال، فیلم هرگز اجازه نمیدهد که تمرکز از ذهن آنتونی منحرف شود. این انتخاب، اگرچه گاهی آن را به اثری یکجانبه بدل میکند، اما به عمق بخشیدن به تجربهی ذهنی پدر کمک میکند.
زمان در حلقهی ابدی
یکی از درخشانترین دستاوردهای «پدر»، نحوهی بازنمایی زمان است. زلر با استفاده از تکرار صحنهها، تغییر ناگهانی مکانها و جابهجایی شخصیتها، حس ایستایی و در عین حال آشفتگی زمان را در ذهن یک بیمار آلزایمری به تصویر میکشد. زمان در این فیلم، گویی در یک «ریل کوتاه» گیر کرده است؛ لحظات تکرار میشوند، مکالمات بهظاهر знаком، اما بیمعنا به نظر میرسند و تماشاگر، مانند آنتونی، در این حلقهی زمانی گرفتار میشود. این تکنیک نهتنها به درک بهتر بیماری کمک میکند، بلکه تجربهای سینمایی خلق میکند که بهندرت در آثار مشابه دیده شده است.
آلزایمر: دزد کرامت
برخلاف بسیاری از آثار که پیری را بهعنوان عامل اصلی زوال به تصویر میکشند، در «پدر»، آلزایمر است که عزت نفس و استقلال آنتونی را به تاراج میبرد. پیری جسمانی او چندان برجسته نیست؛ این ذهن اوست که در برابر بیماری تسلیم میشود. فیلم با دقت نشان میدهد که چگونه آلزایمر، غرور و کرامت انسانی را به چالش میکشد. آنتونی، مردی که زمانی با اعتمادبهنفس و اقتدار زندگی میکرده، اکنون در برابر فراموشی و بیپناهی تسلیم میشود. این فروپاشی تدریجی، نهتنها تراژیک، بلکه عمیقاً انسانی است.
برخلاف بسیاری از آثار که پیری را بهعنوان عامل اصلی زوال به تصویر میکشند، در «پدر»، آلزایمر است که عزت نفس و استقلال آنتونی را به تاراج میبرد. پیری جسمانی او چندان برجسته نیست؛ این ذهن اوست که در برابر بیماری تسلیم میشود.
آنتونی هاپکینز: نقاشی با احساس
بازی آنتونی هاپکینز در نقش پدر، بدون شک، قلب تپندهی فیلم است. او با مهارتی خیرهکننده، تمام زوایای یک ذهن آلزایمری را به تصویر میکشد: از گیجی و بیاعتمادی گرفته تا اندوه عمیق و احساس رهاشدگی. در لحظاتی، او با غرور سعی میکند آشفتگی ذهنش را پنهان کند؛ لبخندی تصنعی میزند یا با طنزی تلخ از خود دفاع میکند. اما در لحظات شکننده، این نقاب فرو میریزد و تماشاگر با مردی روبهرو میشود که دنیای کوچکش در حال فروپاشی است. اجرای هاپکینز، که برایش اسکار بهترین بازیگر مرد را به ارمغان آورد، نهتنها درخشان، بلکه بهیادماندنی است.
پناهگاه ابدی: آغوش مادر
یکی از تأثیرگذارترین لحظات فیلم، پایانبندی آن است؛ جایی که آنتونی، در اوج استیصال و نیاز به امنیت، به آغوش مادر پناه میبرد. این لحظه، که با غمی شاعرانه و زیبایی بصری همراه است، اوج آسیبپذیری یک انسان را به تصویر میکشد. مادر، بهعنوان نمادی از پناهگاه ابدی، در ذهن آشوبزدهی آنتونی، تنها نقطهی امن باقیمانده است. این صحنه نهتنها قلب تماشاگر را میفشارد، بلکه به زیبایی نشان میدهد که حتی در تاریکترین لحظات زوال، انسان به دنبال عشق و امنیت است.
بوم نقاشی احساسات
«پدر» مانند تابلویی است که با رنگهایی از جنس اندوه، سردرگمی، غرور و بیپناهی نقاشی شده است. هر قاب فیلم، احساسی عمیق را منتقل میکند و تماشاگر را به درون ذهن آشوبزدهی آنتونی میبرد. طراحی صحنه، با تغییر مداوم دکوراسیون آپارتمان، و فیلمبرداری دقیق، که گاه به عمد گمراهکننده است، به خلق این فضای ذهنی کمک میکند. موسیقی متن کریستوفر همپتون نیز، با ملودیهای مینیمال، اما تأثیرگذار، به این بوم احساسی عمق بیشتری میبخشد.
«پدر» فیلمی است که تماشاگر را به چالش میکشد تا نهتنها شاهد زوال یک انسان باشد، بلکه آن را از نزدیک تجربه کند. این اثر، با کارگردانی هوشمندانه، بازیهای درخشان و روایتی نوآورانه، نهتنها یکی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر، بلکه یکی از تأثیرگذارترین بازنماییهای سینمایی از آلزایمر است. زلر و هاپکینز با این فیلم نشان میدهند که حتی در تاریکترین لحظات، انسانیت و شکنندگی میتوانند به شکلی زیبا و عمیق به تصویر کشیده شوند./ منیره رقابی
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.