اقتصاد ایران سالهاست که با چالشهای ساختاری و فشارهای خارجی دست و پنجه نرم می کند؛ مشکلاتی فرسایشی که تاثیرات بسزایی در بخش های زیرساختی، صنعتی و حتی معیشت مردم گذاشته است. مذاکرات ایران و آمریکا، بهویژه در موضوع هستهای، همواره بهعنوان کلیدی برای گشایش اقتصادی یا عاملی برای تشدید مشکلات معرفی شده است.
هرچند بارها تذکر داده شده که نباید اقتصاد کشور را به مذاکرات گره زد، اما آیا اقتصاد ایران واقعاً در انتظار نتایج مذاکرات ایران و آمریکا معطل مانده است؟ در این این یادداشت سعی خواهیم کرد با نگاهی به دادههای اقتصادی و واقعیتهای موجود، به بررسی این موضوع بپردازیم که گره زدن مذاکره و اقتصاد به یکدیگر چه پیامدهایی دارد و اینکه اصولا این موضوع چه تاثیراتی بر اقتصاد و زندگی مردم خواهد داشت؟!
به دلیل وابستگی شدید به نفت، اقتصاد ایران در مقابل هرگونه تنش و افزایش و کاهش در درآمدهای نفتی آسیب پذیر شده است و طبیعتا شوکهای خارجی به ویژه در حوزه دیپلماتیک اثر مستقیمی بر این مقوله دارد. بعنوان مثال در سال 2023، سرمایهگذاری مستقیم خارجی در ایران تنها 0.4 درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) بوده، در حالی که نرخ تورم به بیش از 40 درصد رسیده است. این اعداد نشاندهنده اقتصادی است که با کاهش قدرت خرید، افزایش نابرابری و محدودیتهای بینالمللی دستوپنجه نرم میکند.
آمریکایی ها هم به درستی به این مساله واقف هستند؛ بر همین اساس، تحریمهای ایالات متحده، بهویژه پس از خروج این کشور از برجام در سال 2018، صادرات نفت ایران را هدف قرار داد و البته این موضوع هم باعث شده که درآمدهای ارزی جمهورس اسلامی به شدت کاهش پیدا کند. هرچند پس از آن در دوره بایدن و حتی در همین ابتدای دولت ترامپ، جمهوری اسلامی ایران توانست از طرق مختلف میزان صادرات نفت را به طرز چشمگیری افزایش دهد؛ اما بازهم اثرات تحریمی با تخفیف های خاصی که برای فروش نفت در نظر گرفته می شود و عدم انتقال راحت پول فروش نفت به داخل کشور، محسوس است.
حالا تأثیر مذاکرات بر بازار ارز ایران به شدت احساس می شود و اقتصاد کشور تحت تأثیر اخبار سیاسی، بهویژه مذاکرات ایران و آمریکا قرار دارد. مثلا با وجود اینکه در بهار 1404، قیمت دلار در بازار آزاد ایران برای اولین بار از مرز 100 هزار تومان عبور کرد و سکه طلا به 103 میلیون تومان رسیده بود، اما با انتشار اخباری مبنی بر پیشرفت مذاکرات غیرمستقیم در عمان، نرخ دلار کاهش یافت و به زیر 80 هزار تومان تقلیل پیدا کرد و اکنون در کشاکش مذاکراتی که گاها با اخبار مثبت و منفی همراه است، در میانه کانال 81 تا 83 هزار تومان نوسان دارد.
این نوسانات در نرخ ارز، نشاندهنده تأثیر روانی مذاکرات بر بازار و اقتصاد ایران است، اما به گفته بسیاری از کارشناسان اقتصادی و اساتید علم اقتصاد این تغییرات کوتاهمدت تأثیر پایداری بر اقتصاد کلان ندارند و دائمی نخواهد بود. لذا بسیاری از مسئولان کشور معتقدند وابسته دانستن اقتصاد به مذاکرات خطاست، زیرا ایالات متحده به سادگی فضا را برای ایران باز نخواهد کرد. تجریه این اتفاق را در جریان مذاکرات هسته ای در دولت «حسن روحانی» به وضوح می توان ملاحظه کرد.
«تجربه برجام» دقیقا همان نقطه ای است که امیدی ناپایدار ماند! برجام در سال 1394 نمونهای از تأثیر مذاکرات بر اقتصاد بود. پس از توافق، رشد اقتصادی ایران در سال 1395 به 8.2 درصد رسید و تورم برای اولینبار پس از سالها تکرقمی شد. افزایش صادرات نفت و دسترسی به منابع ارزی بلوکهشده، افقهای جدیدی را برای اقتصاد ایران گشود، اما با خروج آمریکا از برجام در سال 1397، این دستاوردها به سرعت رنگ باختند.
پس از آنکه دولت آمریکا به سرکردگی «دونالد ترامپ» در سال 2018 تصمیم به خروج یکجانبه از برجام گرفت، اقتصاد ایران بار دیگر با رشد منفی سرمایهگذاری و افزایش تورم مواجه شد. گزارش بانک جهانی در سال 1398 رشد اقتصادی ایران را منفی 4.5 درصد ذکر کرد. این تجربه نشان داد که بدون اصلاحات ساختاری، گشایشهای دیپلماتیک تنها مسکنی موقت هستند.
همین تجربه قبلی ما در مذاکرات هسته ای نشان می دهد که اصلاحات داخلی به مراتب مهمتر و - یا در ساده ترین نگرش - مکمل جدی برای فضای پس از توافق است. مثلا، رئیس اتاق بازرگانی ایران معتقد است که اقتصاد نباید در انتظار نتایج مذاکرات معطل بماند و اصلاحات اقتصادی باید بهصورت موازی آغاز شود. اما واقعیت این است که ساختار اقتصاد ایران، با تسلط بخش دولتی (حدود 60 درصد اقتصاد بهصورت متمرکز اداره میشود) و وجود بنیادهای اقتصادی بزرگ، مانع از تحرک بخش خصوصی و تنوعبخشی به اقتصاد شده است. به گفته کارشناسان، حتی در صورت توافق، بدون اصلاحات بنیادین، اقتصاد ایران در معرض بیماری هلندی (افزایش درآمدهای ارزی بدون تقویت زیرساختهای تولیدی) باقی خواهد ماند.
از نگاه مردم و فعالان اقتصادی صرف منتظر ماندن برای مشاهده تاثیر مذاکرات و توافق احتمالی براقتصاد و وضعیت معیشت مردم ثمره ای جز کاهش کوتاه مدت نرخ ارز و معطلی بازار ندارد و طبیعتا محرک ها و زمینه سازی هایی در حوزه اقتصادی و زیر ساختی برای ماندگار کردن و دایمی کردن اثرات این رویداد نیاز است که باید ضمن تجربه گرفتن از دلایل کوتاه بودن اثرات توافق در برجام به سمت آن حرکت کرد؛ چراکه اگر غیر این را شاهد باشیم چیزی جز یک ناامیدی عمومی پس از احساس موقت اثرات مذاکرات و توافق احتمالی عایدمان نخواهد شد.
هم اکنون فعالان اقتصادی نیز از توقف خریدوفروش در بازارها به دلیل انتظار برای حصول نتایج مذاکرات بین ایران و آمریکا خبر میدهند. این فضای بلاتکلیفی، تولید و تجارت را فلج کرده و نشاندهنده عمق وابستگی روانی اقتصاد به اخبار سیاسی است. فرض کنید که در صورت توافق احتمالی؛ چیزی بین 30 تا 40 میلیارد دلار درآمدهای ارزی کشور افزایش پیدا کند. اگر به جای اصلاحات ساختاری و مهیا کردن زیر ساخت ها برای توسعه کشور و حصول پیشرفت در بخش های مختلف اقتصادی و صنعتی و به تبع آن رفع بیکاری، تورم و هدایت نقدینگی به سمت تولید به سمت دیگری برویم، طبیعی است که تأثیر منفی چنین دستاوردی بیشتر از جنبه های مثبت آن خواهد بود و حتی شاید ابزار مذاکره را علاوه بر اینکه از دست بدهیم در آینده از آن بعنوان یک محرک مخرب نیز یاد شود».
اکنون گرهای فراتر از مذاکرات در کشور وجود دارد. دادهها و خبرهایی که جسته گریخته در رسانه ها ملاحظه می کنیم، نشان میدهند که اقتصاد ایران همان قدر که به اخبار سیاسی و مذاکرات با آمریکا و دیگر مذاکرات دیپلماتیک وابسته است، از مشکلات ساختاری مانند فساد، ناکارآمدی و وابستگی به نفت نیز رنج میبرد.
مذاکرات ممکن است در کوتاهمدت شوکهای ارزی را کاهش دهد یا باعث افزایش درآمدهای نفتی ایران بشود، اما بدون اصلاحات داخلی، این گشایشها پایدار نخواهند بود. به قول یک اقتصاددان، «اقتصاد ایران در تله تحریم گیر افتاده، اما رهایی از آن بدون خانهتکانی اساسی در فضای اقتصاد، صنعت، زیر ساخت و امثال آن ممکن نیست». شاید زمان آن رسیده که در کنار انتظار برای توافق با غرب، ایران به فکر بازسازی بنیادهای اقتصادی خود باشد. اقتصاد کشور ما نهتنها به مذاکرات، بلکه به ارادهای برای تغییر از درون نیاز دارد.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.