
تابناک - بسیارند مردمان. آنان که فرصت اندیشیدن ندارند،آنان که توان اندیشیدن را از کف دادهاند، و آنان که اندیشه را به بند کشیدهاند تا به هر قیمتی - حتی با مغالطه و سفسطه - به نتیجهای از پیش تعیین شده برسند.
این گروه اخیر را هرگز نمیتوان متقاعد ساخت. چه سود از تلاشی بیهوده؟ گویی "غریبه هایی در بازار خرد که سکههای پوچ توهم را به جای دینار حقیقت میشمرند!" شوربختانه، در دام شیداییِ توهمی گرفتار آمدهاند که "نه سر دارد، نه سامان".
نگارش این سطور نیز نه برای ایشان که برای یادآوریِ خردمندی و نگریستن به خود از فراز حصارهای تنگ نظرانه است. باشد که در این گرداب گرفتار نیفتیم و شاید روزنی در دلهای جویای حقیقت بگشاییم.
"مجنون بیلیلای سیاست" جز جنون حاصلی از این آشفتهبازار نخواهد یافت. "لیلا که نباشد، مجنون شدن دیگر قصه نیست؛ به معنای ملموس و دقیقش جنون است. چنین مجنونی به هر سنگ راهی دل میبندد و عجیب تر آن که ترا مجنون میپندارد که حال او را درنمییابی!"
این مدعیان جبهه پایداری به هر تیر بینشان، کمان میبندند و به هر وهمی، گمان. به هر فرصتی دکانی می گشایند و به هر باد بیجهت، دکان میبندند و ، و زمانش که برسد دکان میفروشند. این است "حال پایداری" در این روزگار.
"جنون سازمانیافته" ... و بزرگی می گفت: "مجنون را چه پروای خندهی خردمندان؟!"
قصه ناپایداری
و باز قصه ای جبهه پایداری است. کافی است بنگرید به انبوه استدلالهای تخریبگران علیه سرلشکر باقری که در رسانههای حامیشان به تفصیل درج شده است. بخوانید و تأمل کنید که این چهرهی ملی بر پایه چه استدلالهایی و از سوی کدام جریان سیاسی هدف گرفته شده است. این نشانهها خود گواهی صادق است برای شناسایی چهرههای راستین مکتب ناپایداری.
و اما خبر مکتوب آن رسانه محترم! «کمتر از شش ماه کافی بود تا تصویر سردار باقری بر دیوارنگاره نمادین «جنگبلد» جای خود را به فرماندهای بسپارد که:
• پیام نوروزی خود را از تخت جمشید، آن نماد شکوه ایرانی و بیهیچ نشان نظامی ارائه میدهد،
• به جای وزیر خارجه درباره پاسخ تاریخی رهبر انقلاب به نامه رئیسجمهور آمریکا توضیح میدهد،
• و مسئولان را از مواجهه خشن با نسل نو برحذر میدارد».
تخت جمشید را خالی کن برای باستان گرایی افراطی!
به راستی شگفتانگیز است! چرا باید پیام نوروزی یک فرمانده ارشد نظامی از تخت جمشید - این نماد باشکوه تمدن ایرانی - تا بدان حد عجیب و خلاف انتظار جلوه داده شود؟ مگر نه اینکه رفتار و منش باقری دقیقاً بر مدار خواست مردم و اصل انسجام ملی میچرخد؟ مگر نه اینکه این جریان با هر نشانهای از بهبود حال مردم سر ستیز دارد؟
آیا بهتر است تخت جمشید خالی بماند تا به ابزاری علیه ایران - آن هم در قلب ایران - تبدیل شود؟ این نگرش شما از کجا آب میخورد؟ تخت جمشید را خالی کند تا بیدهای لرزان از آن ورش بیفتند پایین؟ از خواندن دعای فرج در سازمان ملل شروع شوند تا برسند به بهار ایرانی و باستان گرایی افراطی؟ قابل فهم است که بودن باقری ها در تخت جمشید و ماندن همواره بر سر اصول، شما را بیازارد. باستان گرایی های دوستان شما آنچنان افراطی و پیش از ان، آنچنان ساختگی بود که نمایان بود بر تنشان زار می زند و حرف هایی گذراست.
اظهارات ایشان مبنی بر کنار گذاشتن باتوم در گفتوگو با نسل جوان، چه زخمی بر پیکر شما زده است؟ شما به باتومهایتان بچسبید! این نشانهای روشن است تا مردم بدانند چه کسانی در معرکهها، باتوم به دست به جان مردم افتادهاند. فرماندهای که میگوید "جوانان را با باتوم پاسخ ندهید" - کجای این سخن با منطق، شرع، عرف و منویات رهبری در تضاد است؟
آقایان منصف! اگر قصد خرد کردن شخصیتی را دارید، همان بهتر که بیمهابا از او حمایت کنید! چرا که نقدهایتان و تخریب هایتان، و حرف هایتان، وارونه بر دل مردم مینشیند. بدانید آنکه این شیوهها را به شما آموخته، نه راهنمایی که خیانت کرده است!
چشمدرد حقیقت
تحلیل سخنان باقری در مقابل تخریبهای شما نشان میدهد که برخی "چشمدرد حقیقت" دارند! چون "نقطهکوری" نیافتهاید، به "تخریب بیحاصل تا حد خودزنی" متوسل شدهاید. گویی برای نبرد آمدهاید، اما اسلحه را به سوی خود گرفتهاید.
طنز روزگار اینجاست که همانها که دم از "دفاع از ارزشها" میزنند، امروز به ارزشمندترین مردان نظام هجوم میبرند. مخالفان باقری ناخواسته عظمت او را به رخ تاریخ میکشند. مردی که دیروز قهرمان جبههها بود، امروز استاد دانشگاه، مشاور ارشد فرماندهی کل قوا و نویسندهای صاحبقلم در فلسفه و استراتژی نظامی است - و شما؟ شما چه دارید جز "سخنان تیرمانند در تاریکی" که به جایی نمیرسد؟
مثل کوری که در تاریکی چوبدستی میزند و در نهایت تنها به خود آسیب میرساند! چرا اینچنین بیهوده به در و دیوار میکوبید؟ نقد سازنده بکنید، نه خودزنیهای مکرر. این سو، نوعی خودزنی است و آن سو، نوعی دیگر. شما که به افراد در سطوح پایینتر با کوچکترین نقدی حمله میبرید، چگونه جرات یافتهاید به چنین چهرههای بلندمرتبهای یورش ببرید؟ مقصد نهایی شما کجاست؟
سرلشکر باقری همچنان از تخت جمشیدها پیام خواهد داد و به گفتوگوی بیباتوم با جوانان دعوت خواهد کرد. اگر این مسیر را ادامه ندهد، میدان برای توهمات شما باز خواهد شد. عجیب نیست اگر روزی همان باتوم و تفنگ و تانک را بردارید و به جان تخت جمشیدها بیفتید و نامش را هم "اسلام مهربانی" بگذارید!
این فرصت طلایی را که مدیرانی مردمی و ارزشی در صحنه هستند، از دست نخواهیم داد. وگرنه مجبور به تحمل شما خواهیم بود - شما که حتی یکدیگر را نیز تحمل نمیکنید و خبرهای انشعابات درونگروهیتان به گوش میرسد. این مجال اندک برای بهبود شرایط را تباه نکنید.