به گزارش «تابناک»، او که سالها بهعنوان یکی از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی ایران شناخته میشد، در کارنامه خود نقشآفرینی در پروژههای پرحاشیهای، چون ایران-کنترا را نیز داشت و همواره از نظریهپردازان کلیدی براندازی نظام ایران محسوب میشد.
درگذشت او، اگرچه تغییری در تداوم جریان نئومحافظهکار ایجاد نمیکند، اما نشانهای است از فرسایش نسلی از تئوریپردازان جنگ روانی علیه ایران؛ نسلی که لدین یکی از پرچمداران آن بود.
او نماد نخبگانی بود که جنگ پیشدستانه علیه جمهوری اسلامی را نه صرفاً یک گزینه، بلکه ضرورت امنیت ملی آمریکا میدانستند.
از پروژه ایران-کنترا تا بازی اطلاعاتی
لدین صرفاً یک نظریهپرداز سیاسی نبود؛ او از چهرههای عملیاتی و تأثیرگذار در جریان نئومحافظهکار آمریکا بهشمار میرفت که در شکلدهی به راهبردهای امنیتی ایالات متحده علیه ایران طی دهههای گذشته نقش مؤثری ایفا کرد.
دیدگاه او مبتنی بر این پیشفرض بود که تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سر کار است، خاورمیانه روی ثبات نخواهد دید. همین نگرش، در پروژههایی مانند ایران-کنترا بازتاب یافت؛ جایی که آمریکا بهرغم تحریمها و ادعاهای علنی، با واسطهگری افرادی، چون لدین، بهطور پنهانی به ایران سلاح فروخت و از درآمد آن برای تأمین مالی نیروهای نیابتی خود در آمریکای لاتین استفاده کرد.
اگرچه ایران در جریان ماجرای ایران-کنترا دریافتکننده بخشی از تسلیحات موردنیاز خود بود و منفعتی کوتاهمدت بهدست آورد، اما طراحی و مدیریت کلی این معامله در دست آمریکا بود.
هدف اصلی واشنگتن، آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، دور زدن محدودیتهای قانونی داخلی، و تأمین مالی مخفیانه گروههای شبهنظامی «کنترا» در آمریکای لاتین بود؛ اهدافی که همگی در عمل محقق شدند.
در مقابل، ایران با وجود دریافت سلاح، نقش فعالی در طراحی این روند نداشت و عملاً به یکی از ابزارهای راهبردی آمریکا در این معامله بدل شد.افشای ماجرا نیز نهتنها دولت ریگان را در آمریکا با بحرانی داخلی مواجه کرد، بلکه برای جمهوری اسلامی در سطح جهان اسلام هزینهساز شد.
برخی جریانهای انقلابی و ناظران منطقهای، ایران را به معامله پنهانی با آمریکا و حتی اسرائیل متهم کردند؛ اتهامی که در آن مقطع زمانی، آسیب قابل توجهی به وجهه آرمانی نظام جمهوری اسلامی وارد کرد.
چرخشهای تاکتیکی؛ از تهاجم تا مذاکره
یکی از جنبههای متناقض در رفتار سیاسی لدین، تفاوت میان شعارهای تند او با برخی مواضع عملگرایانهاش در بزنگاههای دیپلماتیک است.او که همواره بر «ضرورت براندازی جمهوری اسلامی» تأکید داشت و در آثارش ایران را «محور تروریسم جهانی» میدانست، در جریان مذاکرات هستهای برجام، برخلاف مواضع معمول خود، از اصل گفتوگو با ایران حمایت کرد.
برخی ناظران این چرخش را نشانهای از واقعبینی و درک محدودیتهای سیاست فشار حداکثری دانستهاند.او در مصاحبهای در سال ۲۰۱۵ با نشریه فَتوم تصریح کرد که ایران نه به دلیل فشار تحریمها، بلکه بهخاطر تصور ضعف اراده آمریکا پای میز مذاکره آمده است.
بهگفته او، «روحانی و ظریف رهبر ایران را قانع کردهاند که اگر مذاکره کنند، میتوانند هر آنچه میخواهند از دولت اوباما بگیرند؛ چون آمریکاییها آمادهاند برای ادامه گفتوگوها، امتیازات بیپایانی بدهند.»
لدین در این تحلیل، بهجای مخالفت با اصل مذاکره، از آن حمایت کرد، اما با این پیشفرض که ساختار مذاکرات برجام بهگونهای است که آمریکا ناچار است بدون گرفتن امتیاز متقابل، امتیاز بدهد.
او مذاکره با ایران را نه راهی برای حل بحران، بلکه فرایندی یکطرفه توصیف کرد که در آن، ایران با هوشمندی و صبوری میتواند امتیازات راهبردی از غرب بگیرد، بدون آنکه به تغییر رفتاری یا ساختاری تن دهد.
از دید او، آمریکا در این گفتوگوها بهخاطر ضعف رهبری و تمایل به سازش، خود را در موضع واگذاری پیدرپی قرار داده است.
جنگ روانی و جعل اطلاعات؛ از «نیجرگیت» تا شایعات درباره رهبر انقلاب
لدین یکی از طراحان اصلی پروژههای اطلاعاتی مشکوک در تاریخ سیاسی آمریکا بود؛ از ماجرای بیلیگیت (ادعای دروغین ارتباط بیلی کارتر با قذافی و عرفات)، تا پرونده نیجرگیت (شایعه خرید کیک زرد توسط عراق) و گرگهای خاکستری بلغارستان (اتهامسازی درباره ترور پاپ ژان پل دوم).
در کنار فعالیتهای عملیاتی و رسانهای، لدین با انتشار چندین کتاب جنجالی، به تثبیت روایتهای خاصی از ایران در ذهن مخاطبان غربی پرداخت.
کتاب The Iranian Time Bomb تصویری از ایران بهعنوان تهدیدی قریبالوقوع و غیرقابل مهار ترسیم میکرد و خواستار اقدام پیشدستانه علیه جمهوری اسلامی بود.در The War Against the Terror Masters نیز ایران را بهعنوان محور مرکزی تروریسم جهانی معرفی کرد.
نهایتاً در کتاب The Field of Fight که با همکاری ژنرال مایکل فلین نگاشت، ایران را رکن اصلی ائتلافی از «دشمنان آمریکا» دانست که باید با آنها جنگید، نه مذاکره کرد.
این آثار، علاوه بر ترویج تصویر امنیتی-تهدیدمحور از ایران، در شکلدهی به ذهنیت ضدایرانی در محافل سیاسی و نظامی آمریکا نقش مؤثری ایفا کردند.در کنار اینها، شایعات تکرارشوندهای که درباره بیماری یا درگذشت رهبر معظم انقلاب، آیتالله خامنهای، منتشر میکرد، بخشی از جنگ روانی هدفمند او بود.
از اواسط دهه ۲۰۰۰، لدین چندینبار با استناد به منابع مبهم مدعی شد که رهبر ایران فوت کرده یا در کماست. این ادعاها، هرچند همواره تکذیب میشد، اما در فضای رسانهای غرب بازتاب پیدا میکرد و تلاش میشد از آن برای القا ناپایداری سیاسی در ایران و تحریک افکار عمومی داخلی استفاده شود.
مرگ یک چهره، نه پایان یک پروژه
مرگ مایکل لدین بهمعنای پایان جریان تندرو ضدایرانی در آمریکا نیست؛ این جریان همچنان فعال است، بلکه در برخی عرصهها قدرتمندتر هم شده.
اما لدین نماد یکی از ناکامترین پروژههای راهبردی این جریان بود: تلاشی چنددهساله برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران با ابزار جنگ روانی، جعل اطلاعات، فشار بینالمللی و عملیات پنهان.
با وجود همه این اقدامات، لدین در سالهای پایانی عمر خود نه به هدف حذف جمهوری اسلامی رسید و نه توانست اجماع جهانی پایداری علیه ایران شکل دهد.تجربه او یادآور آن است که در نبردهای اطلاعاتی، دشمنی همیشه چهره خشن ندارد؛ گاهی پشت لبخند مذاکره، همان نیت سرنگونی پنهان شده است.
حسین جعفرزاده
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.