به گزارش تابتاک،نخستین نظریهای که توجه جهانی را به خود جلب کرد، نظریهی میانفردی خودکشی (Interpersonal Theory of Suicide - IPTS) است که توسط توماس جوینر در سال ۲۰۰۵ معرفی شد. این نظریه پیشنهاد میکند که تمایل به خودکشی از دو عامل روانشناختی کلیدی ناشی میشود: احساس تعلقنیافتن (Thwarted Belongingness)، یعنی احساس انزوا و قطع ارتباط با دیگران، و احساس باری بودن (Perceived Burdensomeness)، یعنی باور به اینکه وجود فرد برای دیگران یا جامعه بار و هزینهای غیرقابلتحمل است.
اما جوینر تأکید میکند که تمایل به خودکشی بهتنهایی کافی نیست؛ برای اقدام به خودکشی، فرد باید قابلیت خودکشی (Acquired Capability) را نیز داشته باشد، یعنی توانایی غلبه بر غریزهی طبیعی ترس از مرگ که از طریق تجربههای دردناک یا ترسناک (مانند خودآزاری، تروما یا مواجهه با خشونت) به دست میآید.
برای مثال، سربازانی که در معرض صحنههای جنگ قرار گرفتهاند، ممکن است به دلیل کاهش ترس از مرگ، در برابر خودکشی آسیبپذیرتر شوند.
مطالعات نشان دادهاند که احساس باری بودن قویترین پیشبینیکنندهی افکار خودکشی در میان بیماران بستری است، و بررسی ۶۶ مطالعه در سال ۲۰۱۷ تأیید کرد که این عامل در مقایسه با سایر مؤلفههای نظریه، تأثیر بیشتری بر افکار خودکشی دارد. سازمان بهداشت جهانی (WHO) گزارش میدهد که هر ۴۰ ثانیه یک نفر در جهان به دلیل خودکشی جان خود را از دست میدهد، و این نظریه توضیح میدهد که چرا انزوای اجتماعی و احساس بیارزشی در این آمار نقش مهمی دارند.
نظریهی دیگری که افقهای جدیدی گشوده، نظریهی سهمرحلهای خودکشی (Three-Step Theory - ۳ST) است که توسط دیوید کلونسکی و الکسیس میدر سال ۲۰۱۵ ارائه شد. این نظریه، خودکشی را بهصورت یک مسیر سهمرحلهای ساده، اما قدرتمند توضیح میدهد: در مرحلهی اول، ترکیبی از درد عاطفی (مانند افسردگی یا شکست عاطفی) و ناامیدی باعث ایجاد افکار خودکشی میشود. در مرحلهی دوم، اگر فرد احساس ارتباط اجتماعی کافی نداشته باشد (مانند فقدان حمایت خانوادگی یا دوستی)، این افکار تشدید میشوند. در نهایت، در مرحلهی سوم، قابلیت خودکشی (مشابه نظریهی جوینر) تعیین میکند که آیا فرد از فکر به عمل میرسد یا خیر. این قابلیت میتواند از طریق عواملی مانند دسترسی به وسایل کشنده (مانند اسلحه) یا تجربههای قبلی خودآزاری تقویت شود. تحقیقات در کشورهای مختلف، از آمریکا تا چین، از این نظریه حمایت کردهاند، بهویژه در توضیح خودکشی در میان جوانان که در سال ۲۰۲۱ سومین علت مرگ در گروه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال بود.
نکتهی جذاب این نظریه، تأکید آن بر مداخلات ساده، اما مؤثر است، مانند تقویت روابط اجتماعی یا محدود کردن دسترسی به ابزارهای خودکشی، که WHO گزارش داده در برخی کشورها تا ۲۰ درصد نرخ خودکشی را کاهش داده است.
نظریهی انگیزشی-ارادی یکپارچه (Integrated Motivational-Volitional Model - IMV) نیز یکی از جامعترین مدلهای جدید است که توسط روری اُکانر در سال ۲۰۱۱ معرفی شد. این نظریه، خودکشی را به سه فاز تقسیم میکند: فاز پیشانگیزشی، که در آن عوامل زمینهای مانند ترومای کودکی یا فقر نقش دارند؛ فاز انگیزشی، که احساس شکست و بهدامافتادگی (entrapment) باعث ایجاد افکار خودکشی میشود؛ و فاز ارادی، که عوامل عملی مانند دسترسی به وسایل کشنده یا تکانشگری، فرد را به اقدام سوق میدهد. مطالعهای در سال ۲۰۲۰ با ۳۵۰۸ جوان اسکاتلندی نشان داد که احساس بهدامافتادگی قویترین پیشبینیکنندهی افکار خودکشی است، حتی بیشتر از افسردگی. این نظریه بهویژه در توضیح خودکشیهای تکانشی، که WHO تخمین میزند بخش قابلتوجهی از ۷۲۷,۰۰۰ خودکشی سالانه را تشکیل میدهند، مفید است.
IMV همچنین بر نقش عوامل محافظتی مانند مهارتهای زندگی و حمایت اجتماعی تأکید دارد، که میتوانند چرخهی خودکشی را متوقف کنند.
از منظر زیستشناختی، مدلهای جدید مانند نظریهی لوتز و همکاران (۲۰۱۷) خودکشی را بهعنوان فرایندی سهمرحلهای میبینند که از ترومای کودکی آغاز شده، با ویژگیهایی مانند اضطراب یا تکانشگری در بزرگسالی ادامه مییابد و در نهایت به اقدام منجر میشود.
این مدل بر نقش تغییرات انتقالدهندههای عصبی، مانند سروتونین، و ویژگیهای شخصیتی مانند پرخاشگری تأکید دارد. این دیدگاه با دادههای WHO همخوانی دارد که نشان میدهد اختلالات روانی، بهویژه افسردگی و سوءمصرف الکل، در بیش از ۵۰ درصد موارد خودکشی در کشورهای با درآمد بالا نقش دارند.
در کنار این نظریهها، دیدگاههای جامعهشناختی نیز تکامل یافتهاند. بازنگریهای اخیر نظریهی دورکیم نشان میدهند که شبکههای اجتماعی، فرهنگ و احساسات نقش کلیدی در خودکشی دارند. برای مثال، نظریههای شبکههای اجتماعی پیشنهاد میکنند که خودکشی میتواند از طریق «سرایت اجتماعی» (مانند خودکشیهای گروهی پس از مرگ یک فرد مشهور) گسترش یابد، پدیدهای که WHO گزارش داده پس از برخی خودکشیهای رسانهای تا ۱۰ درصد نرخ خودکشی را افزایش میدهد. این دیدگاهها بر اهمیت مداخلات اجتماعی، مانند آموزش مهارتهای عاطفی به نوجوانان یا کاهش انگ بیماریهای روانی، تأکید دارند.
با وجود پیشرفتها، خودکشی همچنان یک بحران جهانی است. در سال ۲۰۲۳، بیش از ۴۹,۰۰۰ نفر در ایالات متحده به دلیل خودکشی جان باختند، یعنی یک مرگ هر ۱۱ دقیقه. در سطح جهانی، ۷۳ درصد خودکشیها در کشورهای با درآمد پایین و متوسط رخ میدهند، جایی که دسترسی به خدمات سلامت روان محدود است.
نظریههای جدید، از IPTS تا IMV، ابزارهای قدرتمندی برای درک این پدیده ارائه میدهند، اما چالش اصلی، تبدیل این دانش به اقدامات عملی است. برنامههایی مانند LIVE LIFE سازمان بهداشت جهانی، که بر محدود کردن دسترسی به وسایل کشنده و آموزش مهارتهای زندگی تمرکز دارد، نشان دادهاند که پیشگیری ممکن است.
اما همانطور که این نظریهها نشان میدهند، خودکشی یک پازل پیچیده است که نیازمند همکاری بین روانشناسان، جامعهشناسان، سیاستگذاران و جوامع است.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.