ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرابر من خسته کرده‌ای روی گران چرا چرابر دل من که جای تست کارگه وفای تستهر نفسی همی‌زنی زخم سنان چرا چراگوهر نو به گوهری برد سبق ز مشتریجان و جهان همی‌بری جان و جهان چرا چراچشمه خضر و کوثری ز آب حیات خوشتریز آتش هجر تو منم خشک دهان چرا چرامهر تو جان نهان بود مهر تو بی‌نشان بوددر دل من ز بهر تو نقش و نشان چرا چراگفت که جان جان منم دیدن جان طمع مکنای بنموده روی تو صورت جان چرا چراای تو به نور مستقل وی ز تو اختران خجلبس دودلی میان دل ز ابر گمان چرا چرا