تو آن غمی که خون چکیده در جامتجهنمیست میان قلب آرامتمرا مبر به سرزمین بدنامتبه گوشه ی سکوت بی سرانجامتتو آن غمی که خنده بر لبت داریبه صورتت نقاب معرفت داریبه جز بغض بگو چه در دلت داریبی عشق چگونه امنیت داریای بی خبر از حال منخون میچکد از بال منبه قلب خود بدهکارمچه حال ناخوشی دارمآه ای دل دلگیر منای آه دامنگیر منمرا بگیر از این تکراربه عاشقانه ها بسپاردیدم فرشته عذابم راجواب انتخابم راجنون گرفته خوابم رادیدم میان شعله رقصیدممیان گریه خندیدمولی تو را نبخشیدمای بی خبر از حال منخون میچکد از بال منبه قلب خود بدهکارمچه حال ناخوشی دارمآه ای دل دلگیر منای آه دامنگیر منمرا بگیر از این تکراربه عاشقانه ها بسپار