میلی صفحه خبر لوگو بالا
میلی صفحه خبر موبایل
مروری بر «پوتین‌قرمزها»/۲

وقتی بازجوی ایرانی یوزی خود را به اسیر عراقی داد/ ماجرای کمیته اعدامی‌ها و نگاه دختران موصل به ارتش

پس از پایان سوالات خبرنگاران، وقتی جلسه تمام شد، مدیر بازجویی و کمپ اسرا، زیر نگاه عکاسان خبری و ارباب رسانه، مسلسل یوزی خود را به دست یکی از اسرا به‌نام جمیل احمد حسین البیاتی داد. این‌صحنه جمع را منقلب کرد و دوربین‌ها به طرف مدیر ایرانی و اسیر عراقی برگشتند.
کد خبر: ۱۳۴۴۵۰۱
| |
3964 بازدید
|
۲

وقتی بازجوی ایرانی یوزی خود را به اسیر عراقی داد/ ماجرای کمیته اعدامی‌ها و نگاه دختران موصل به ارتش

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، مرتضی بشیری متولد ۱۳۳۰ از سال ۱۳۶۵ تا پایان دفاع مقدس هشت‌ساله مدیر مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا بوده است. او که یکی از نیروهای وزارت امور خارجه بود، از طرف این‌وزارتخانه به جبهه اعزام شد و پس از پایان جنگ هم دوباره به وزارت خارجه برگشت و به‌عنوان سفیر به چند کشور اعزام شد. 

چندی پیش قسمت اول مرور خاطرات این‌دیپلمات جنگ‌دیده را منتشر کردیم که مشروحش در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «فریادهای مرد برزیلی در خیابان: خدایا خمینی را به دادمان برسان!/از بهشت عدالت خمینی به جهنم آمدی»

وزارت امور خارجه کمک زیادی به جنگ و مدیریت جنگ روانی کرد. در راه‌اندازی مدیریت جنگ روانی، نهادهایی چون وزارت اطلاعات و نخست‌وزیری هم اقداماتی کردند که موفق نبودند؛ چون مجموع فعالیت‌هایشان به تعبیر بشیری منسجم نبود. در آن‌برهه قرارگاه برون‌مرزی رمضان هم به سبک خود کار می‌کرد. ستاد کل، قرارگاه حمزه و پایگاه‌های دیگر هم سبک ویژه خود را در این‌زمینه داشتند. 

در ادامه مشروح قسمت دوم و آخر این‌خاطرات را می‌خوانیم:

شناخت عمقی اسرای دشمن و روحیات‌شان

در طول سال‌های دفاع مقدس، محل قرنطینه اسرای عراقی، کمپ موقت سپنتا بود و افسران اسیر پس از حضور در این‌کمپ، اظهار شگفتی می‌کردند. یکی از این‌افسران سرهنگ پیاده رابح محمد یاسین الصوفی بود که گفت: «خدا صدام را لعنت کند که به ما گفته بود همه نیروهای سپاه پاسداران روستایی و بی‌سوادند!» ارتش عراق، علیه ایران تبلیغات و جنگ روانی راه انداخته بود و به افسران و سربازانش گفته بود اگر اسیر ایرانی‌ها شوند، یا کشته می‌شوند یا آن‌قدر شکنجه می‌شوند که قالب تهی کنند! همین‌مساله باعث شده بود یک‌سرتیپ عراقی که به‌شدت از پاسداران ایرانی ترسانده شده بود، هنگام اسارت خود را ستوان‌یار معرفی کند. 

بشیری پس از تمرکز روی رفتار اسرای عراقی و نزدیک‌شدن به آن‌ها، به این‌نتیجه رسید محورهای مورد توجه‌شان، نقاط ضعف و موضوعاتی که به آن‌ها اهمیت می‌دهند، در لطیفه‌هایشان نهفته است. پیچیدگی‌های روابط عشیره‌ای، قبیله‌ای و تبعیض‌های اجتماعی بین جامعه شیعه و سنی جنوب و شمال عراق از دیگر موضوعاتی بودند که بشیری به آن‌ها پی برد. به این‌ترتیب او تصمیم گرفت برای هر گروه از اسرا، سوالات بازجویی جداگانه‌ای طراحی کند. 

مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا، تفسیر و تحلیل‌های رادیو و تلویزیون‌های معاند ایران را درباره اوضاع نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی عراق به‌دقت بررسی می‌کرد تا از جایگاه سیاسی عراق در معادلات بین‌المللی آگاه شود. رابطه خوب او با نیروهای وزارت خارجه باعث شد درخواست کند ۱۰ نفر از کارشناسان زبده این‌وزارتخانه به جبهه اعزام شوند تا در سازماندهی اطلاعات به او کمک کنند. با پیوستن این‌نیروها به مدیریت جنگ روانی، اطلاعات به‌دست آمده از عملیات‌ها و اسرای عراقی، مدون و سازماندهی شدند. 

تفاوت بین اهالی موصل و تکریت در ارتش عراق

یکی از حقایقی که بشیری و همکارانش به آن پی بردند این بود که قدرت فرماندهی و کارآمدی فرماندهان مصلاوی (اهل موصل) زیاد است و اهالی موصل که از بهترین نیروهای ارتش عراق به شمار می‌رفتند، تمایل زیادی داشتند به ارتش بپیوندند. رقبای مصلاوی‌ها در ارتش عراق، اهالی استان صلاح‌الدین به‌ویژه تکریتی‌ها بوده‌اند که کارایی نظامی‌شان پایین ولی نفوذ سیاسی‌شان زیاد بود. آن‌ها نسبت‌های دور و نزدیک عشیره‌ای با صدام داشتند. تکریتی‌ها نظامی نبودند ولی به‌دلیل نسبت‌شان با صدام، به درجات بالای نظامی‌ رسیده بودند. 

کشف دیگر مدیریت جنگ روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا این بود که دختران مصلاوی تمایل دارند با نظامیان ازدواج کنند و این‌مثل بین‌شان معروف است که «يا همسر ستوان می‌شوم یا ازدواج لزومی ندارد!» این‌نکته هم بین عراقی‌ها مشهور شده بود که صدام حسین برای کنترل منطقه ناصریه، معشوقه‌ای از خانواده مشعل انتخاب کرده و اعضای آن‌خانواده را در پست‌های حساس به کار گرفته تا اخبار ناآرامی‌ها را به اطلاع او و حزب بعث برسانند. 

جنگیدن برای بنز، تویوتا و میتسوبیشی

بشیری در جریان بازجویی از اسرای عراقی متوجه شد نظامیان صدام با تامین مالی و اقتصادی، انگیزه شرکت در جنگ را پیدا می‌کنند. نیروهای کادر ارتش عراق، که در مناطق جنگی خدمت می‌کردند، امکانات خوبی داشتند. واگذاری یک‌قطعه زمین، اتومبیل‌هایی از نوع مرسدس بنز، تویوتا، میتسوبیشی، ایسوزو و ...‌ از این امکانات بودند که بر حسب لیاقت، درجه و میزان فداکاری‌ افسران عراقی به آن‌ها اعطا می‌شد. 

پرسشنامه قبلی بی‌فایده است

در جریان عملیات کربلای ۴، رزمندگان ایرانی ۳۴ اسیر گرفتند. بشیری با بازجویی از اسرا متوجه شد پرسش‌نامه قبلی درباره افراد دون‌پایه ارتش عراق که تعداد بیشتری داشتند، بی‌فایده است. او متوجه شد اسیران عراقی حتی اگر مفهوم سوال را نفهمند، باز هم پاسخ می‌دهند. همچنین دادن سوالات فرم‌گونه به اسرا که به‌روز نیستند، اشتباه است. در نتیجه در سوالات دست برد و آن‌ها را کمتر و کوتاه‌تر کرد. 

بشیری از بین ۴۰۰ سوال، ۱۵۰ عنوان را انتخاب و تلاش کرد موقعیت اسرا را با موقعیت ایرانی‌هایی که در عراق اسیر می‌شوند، مشابه‌سازی کند. 

عراقی‌هایی که در کربلای ۵، عراقی‌ها را عقب راندند

عبدالرضا ابوحیدر یکی از عراقی‌هایی بود که در عملیات محرم به ایران پناهنده شد. او شب عملیات محرم در محور عین‌خوش ـ زبیدات فرمانده یک‌گردان ۱۵۰ نفره عراقی بود که با تمام نیروها و ادوات جنگی گردان، خود را به نیروهای ایرانی تسلیم کرد. اما چون پناهندگی‌اش همزمان با اجرای عملیات بود، پذیرفته نشد. این‌افسر عراقی می‌گفت مهم این است که تیغ به روی مقتدایم امام خمینی نکشیدم. 

زمانی که لشکر بدر از مجاهدان عراقی در حال تشکیل بود، عبدالرضا ابوحیدر یکی از اعضای گروه احرار این‌لشکر شد. لشکر بدر برای شرکت در عملیات کربلای ۵ از کمپ اسرا خارج شده و صحنه‌های قابل توجهی را در عملیات مورد اشاره رقم زدند. این‌رزمندگان موفق شدند نیروهای بعثی را از تنومه تا بصره عقب برانند. 

آموزش نیروهای بدر در قم انجام می‌شد و ابوحیدر علاوه بر موقعیت رزمی که در سپاه بدر داشت، مسئول آموزش هم بود.

تعدادی از اسرای عراقی، سنی‌مذهب بودند که با حضور در ایران شیعه شدند و به لشکر بدر پیوستند. یکی از این‌افراد، سرهنگ زهیر فیصل الدلیمی بود که با عضویت در لشکر بدر، در تنومه جنگ قابل توجهی کرد. 

برگزاری کنفرانس مطبوعاتی با ۱۰۴ خبرنگار خارجی

با اجرای عملیات کربلای ۵ و پیشروی ایرانی‌ها در خطوط دشمن، تعداد اسرای عراقی بیشتر و بنا شد یک‌کنفرانس مطبوعاتی با حضور اسرا و مدیران قرارگاه خاتم‌الانبیا برگزار شود. 

۱۰۴ خبرنگار خارجی در نشست خبری شرکت کردند و مسئولیت ترجمه برای خبرنگارها هم به عهده بشیری گذاشته شد. یک‌طرف میز کنفرانس، مسئولان قرارگاه خاتم الانبیا و اسرای عراقی نشستند و طرف دیگر، خبرنگاران آلمانی، آمریکایی، انگلیسی، اندونزیایی، ژاپنی و چند کشور عربی.

وقتی بازجوی ایرانی یوزی خود را به اسیر عراقی داد/ ماجرای کمیته اعدامی‌ها و نگاه دختران موصل به ارتش

وقتی خبرنگار انگلیسی فکر کرد مچ‌گیری کرده!

در فرازی از صفحه ۱۷۶ کتاب «پوتین‌قرمزها» که مربوط به روایت نشست مطبوعاتی اسرای کربلای ۵ است، این‌گونه آمده است: 

«خبرنگار انگلیسی با اشاره به اسرا از من پرسید: این‌ها چه می‌گویند؟ ترجمه کردم. پرسید: شما یادشان دادید؟ به خنده گفتم: نه، لابد از رادیوی برون‌مرزی ما یاد گرفته‌اند!‌ طی بازجویی اسرا، تا آن‌روز متوجه شده بودم عراقی‌ها اخبار و برنامه‌های رادیوهای برون‌مرزی ما را دنبال می‌کنند. گفت: اگر نظرشان این است چرا با شما جنگیدند؟ فکر می‌کردم مچم را گرفته است. گفتم: اگر با ما جنگیده بودند، الان مثل کشته‌ها در خط مقدم روی زمین افتادند بودند! احساس پیروزی کاذب در چهره خبرنگار فرو ریخت. نگاهش را به انبوه اسرا داد و زیر لب اوهوم اوهوم کرد و رفت. به خبرنگاران کشورهای هم‌دست با دشمن که تلاششان را به کار گرفته بودند تا از آن‌روز خبر منفی تهیه کنند گفتم وجدان داشته باشید. آنچه را می‌بینید، بنویسید و شرف خبرنگاری‌تان را زیر سوال نبرید!»

مدیر بازجویی ایرانی یوزی خود را به اسیر عراقی می‌دهد

اسرای عراقی در نشست مطبوعاتی به حسن رفتار ایرانی‌ها اشاره کردند و پا را فراتر هم گذاشته و به حقانیت نظام جمهوری اسلامی ایران اعتراف کردند. 

پس از پایان سوالات خبرنگاران، وقتی جلسه تمام شد، مدیر بازجویی و کمپ اسرا، زیر نگاه عکاسان خبری و ارباب رسانه، مسلسل یوزی خود را به دست یکی از اسرا به‌نام جمیل احمد حسین البیاتی داد. این‌صحنه جمع را منقلب کرد و دوربین‌ها به طرف مدیر ایرانی و اسیر عراقی برگشتند. بشیری می‌گوید با شکل‌گیری این‌صحنه، شاتر دوربین‌های خبرنگاران خارجی برای چنددقیقه ممتد صدا کردند و این‌تصویر، تاثیر مثبتی در اذهان عمومی بین‌المللی گذاشت. 

پس از پخش گزارش‌ها و تصاویر نشست مطبوعاتی اسیران عراقی در ایران، نه‌فقط ذهنیت خبرنگاران که اذهان بسیاری از مردم عراق هم درباره ایران تغییر کرد و تاثیرات محسوسی در گزارش‌های مطبوعات و شبکه‌های تلویزیونی دیده شد. مصاحبه‌های این‌نشست خبری، تبدیل به موفق‌ترین مصاحبه اسرای عراقی در ایران شدند.

موفقیت نشست اول و برگزاری نشست دوم

شبی که نشست مطبوعاتی پخش شد، جواد مرادخانی از وزارت خارجه به مرتضی بشیری خبر داد گروه عالی‌رتبه‌ای از اندونزی به ایران آمده و در حال مذاکره هستند. خبرنگاران همراهشان هم علاقه دارند برنامه‌ای از اسرای عراقی در ایران تهیه کنند. به این‌ترتیب فردای برگزاری نشست اول، نشست دیگری با حضور خبرنگاران اروپایی و نشریه واشنگتن پست برگزار شد. تلویزیون انگلیس هم فیلم اسرای عراقی حاضر در ایران را پخش کرد. 

ساخت فیلم جعلی شیرین و وحشی

با پیروزی ایران در میدان جنگ رسانه‌ای، دولت صدام چون دستاویزی نداشت، رو به جعل واقعیت آورد و به یک‌کمپانی ایتالیایی، سفارش ساخت یک‌فیلم داد. این‌فیلم با سرمایه دولت وقت عراق با نام «شیرین و وحشی» ساخته شد که در آن ایرانی‌ها، دستان اسیر عراقی را با طناب به دو ماشین می‌بندند و با حرکت یکی از ماشین‌ها، دست اسیر از بازو قطع می‌شود اما مصنوعی‌ و جعلی‌بودن صحنه از ابتدا مشخص بود و ایران هم از ایتالیا به مجامع بین‌المللی شکایت کرد. 

همکاری ارتش با سپاه در بازجویی اسرا

کمپ و اردوگاه دائمی پادادشهر، جایی بود که در آن، علاوه بر نیروهای سپاهی، افسران ارتش هم در بازجویی اسرا فعالیت می‌کردند. بشیری می‌گوید بین ارتشی‌های حاضر در این‌کمپ، لشکر ۹۴ زرهی خوزستان حضور پررنگی داشت و استور حسن سعیداوی با این‌که ارتشی بود، به‌دلیل نزدیکی با دوستان سپاهی‌اش، اغلب اوقاتش را با آن‌ها می‌گذراند. 

 سه اسیری که فرار کردند

در دوران خدمت مرتضی بشیری در مدیریت جنگ روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا، ۳ اسیر عراقی با طرح و نقشه یک‌سرتیپ اهل کرکوک موفق به فرار شدند. این‌سرتیپ که زبان ترکی بلد بود، بعدها در یک‌درگیری طایفه‌ای کشته شد. اما ۳ اسیر مورد اشاره نزدیک مرز دستگیر شدند. حکم این‌اسیران چون از لباس اسارت درآمده و جاسوس محسوب می‌شدند، اعدام بود اما نیروهای قرارگاه خاتم‌الانبیا به‌تعبیر بشیری – با نهایت رافت – آن‌ها را به اردوگاه برگرداندند. 

سروان عراقی که در اینتلجنت سرویس آموزش دیده بود

در طول دوران دفاع مقدس اسرای حزب بعث در دادن اطلاعات بیشترین مقاومت را داشته‌اند. اسرایی که اهل مناطقی مثل انبار، تکریت، موصل، سامرا و استان صلاح‌الدین بودند کمترین همکاری را با نیروهای ایرانی داشتند. اما ایرانی‌ها با افسران شیعه – به جز عده معدودی – به‌خوبی ارتباط برقرار کرده و اطلاعات مفیدی گرفتند.

سروان جاسم نجم عبدالله معاون گردان سوم تیپ ۴۲۹ ارتش عراق یکی از اسرایی است که مرتضی بشیری از آن‌ها بازجویی کرده است. او می‌گوید این‌افسر عراقی ایستادگی و مقاومت عجیبی در حرف‌زدن داشت که علتش آموزش‌هایی بود که در اینتلجنت سرویس (انگلستان) دیده بود. طبق آموزش‌های مورد اشاره، این‌اسیر خود را شخصی احمق جلوه می‌داد و بشیری می‌گوید این‌کار را به بهترین‌نحو انجام می‌داد. اما در نهایت مقاومتش در هم شکسته شد و حرف زد. 

اسیر عراقی که به آلمان فرستاده شد

بین اسرای عراقی، اسیری هم بود که به‌دلیل بور بودن ظاهرش شبیه اروپایی‌ها بود. این‌اسیر که مادرش آلمانی و پدرش عراقی بود، برای سر زدن به پدرش به عراق رفته بود که در بازه حضورش در این‌کشور، به زور به جبهه اعزام شد. او با رسانه‌ها مصاحبه کرده و از رفتار انسانی ایرانی‌ها گفت. سپس به سفارت آلمان تحویل داده شد تا به کشورش بازگردد. 

ماجرای کمیته اعدامی‌ها چه بود؟

یکی از کلیدواژه‌هایی که بازجویان ایرانی از اسرای عراقی می‌شنیدند، «کمیته اعدامی‌ها» بود و برایشان سوال پیش آمده بود این‌کمیته چیست و چه می‌کند؟ با پیگیری نیروهای جنگ روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا، مشخص شد علت این‌معما چیست که عراقی‌ها به کشته‌شدن، مجروح‌شدن و اسارت تن می‌دهند اما عقب‌نشینی نمی‌کنند. سوی دیگر معما این بود که چرا عراقی‌ها به‌محض اسیرشدن، شعار «الموت لصدام» سر می‌دادند؟

وقتی بازجوی ایرانی یوزی خود را به اسیر عراقی داد/ ماجرای کمیته اعدامی‌ها و نگاه دختران موصل به ارتش

جرات نداریم به ناحق به حضرت عباس قسم بخوریم

بشیری در گفتگو با یکی از اسرا، در این‌باره پرسید و پاسخ گرفت که برگشت نیروهای عراقی به‌سمت عقبه، به معنای روبه‌رو شدن با کمیته اعدامی‌هاست؛ کسانی که منتظرند پشت‌کننده‌ها به جبهه را اعدام کنند. بشیری طی بازجویی طوری رفتار کرد که اسیر عراقی به این‌نتیجه رسید او حرف‌هایش را باور نکرده و برافروخته شد. علت عصبانیتش هم این بود که در طول سخنانش یک‌بار به حضرت ابوالفضل العباس (ع) قسم خورده بود اما بشیری طوری رفتار کرده بود که سخنانش را باور نکرده است. اسیر عراقی در این‌باره گفت: «در عراق هیچ‌کس چه شیعه و چه سنی، جرات ندارد به ناحق به حضرت ابوالفضل العباس قسم بخورد.»

گشت و گذار اسرای عراقی در تهران و بازارش

یکی از کارهای مدیریت جنگ روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا این بود که با کمک دفتر نخست‌وزیری، یک‌طبقه از هتل لاله تهران را اجازه کرده و ضمن دادن لباس شخصی و پول توجبیی به اسرا، برای مدتی آن‌ها را در این‌طبقه مستقر کرد. اسرا در ساعات معینی از روز اجازه داشتند از هتل خارج شوند و گشتی در شهر بزنند. البته در این‌گشت‌وگذارها از پارک لاله بیرون نرفتند و این‌رفتار، حس آزادی احساس مطلوبی در روحیه‌شان ایجاد کرد. پس از صرف شام، هم به اتاق‌هایشان هدایت می‌شدند و ۷ ‌پاسدار وظیفه محافظت از آن‌ها را به عهده داشتند. 

ایران ۵ میلیون قرص نان از پاکستان وارد کرده! 

بشیری در برنامه‌ای دیگر اسرا را به بازار طلای تهران برد و می‌گوید به‌دلیل اراده ضعیف اعراب در مقابل زر و زیور، هرکدام از اسرا با دهان باز به خرید و تحرک مردم تهران در بازار نگاه می‌کردند. او می‌گوید اسیران عراقی طوری حیرت کرده بودند که در تمام طول بازدید از بازار، صدای هیچ‌یک درنیامد و مدهوش زرق و برق مغازه‌ها بودند. بشیری به یک‌سرباز که وظیفه فیلمبرداری از این‌بازدید را به عهده داشت، گفت از حضور اسرا در بازار تصویربرداری کند و چندی بعد با حضور در اهواز و کمپ اسرا، این‌تصاویر از تلویزیون‌های برون‌مرزی پخش شدند. بشیری می‌گوید کمترین‌نتیجه پخش این‌گزارش، بی‌اثر کردن ادعای دولت عراق بود که در آن‌برهه اعلام کرده بود ایران ۵ میلیون قرص نان از پاکستان وارد کرده است. 

لشکر معلولان عراقی که به اسارت درآمد

بعد از عملیات کربلای ۸ در فروردین ۱۳۶۶ کفگیر دولت عراق برای اعزام نیرو به ته دیگ خورد و نیروهای ایرانی در عملیات حلبچه (اسفند آن‌سال) یک‌لشکر را به اسارت درآوردند که همه از معلولان و آسیب‌دیده‌های جنگی بودند. بازجویان قرارگاه خاتم‌الانبیا بعد از بازجویی این‌گروه، متوجه شدند به‌دلیل کمبود نیرو، دولت عراق از این‌قشر یک‌لشکر ساخته و به جبهه اعزام کرده است. 

در جریان عملیات حلبچه، سردار شهید محمد باقری به بشیری خبر اسارت علی حسین عوید العگاوی فرمانده لشکر ۴۳ سپاه یکم عراق را داد. 

خدمت بی‌منت

مرتضی بشیری در طول حضورش در جبهه، ۳ بار شیمیایی شد و ۷ ماه از زمان خدمتش در مدیریت جنگ روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا را از خودروی شخصی خود استفاده می‌کرد تا این‌که موتور خودرویش سوخت. پس از آن بود که تصمیم گرفته شد خودرویی در اختیارش قرار بگیرد و یک‌نیسان باری آبی‌رنگ تحویل او شد. 

او پس از جنگ، به وزارت امور خارجه بازگشت. با گذشت ۹ ماه از حضور در وزارت خارجه، با سمت کاردار به سومالی رفت که به تعبیر خودش جهنم خداست. بشیری سال ۱۳۷۱ به‌عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران، در تانزانیا، روآندا و بروندی فعالیت کرد. آخرین‌ماموریتش هم سفارت ایران در موزامبیک بود تا این‌که سال ۱۳۸۱ بازنشسته شد. 

صادق وفایی

میلی صفحه خبر موبایل
اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۲
محمدرضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۵۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۷
آلان کجاست این آقای بشیری
پاسخ ها
مهمان دنیا
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۴۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۷
معلومه اصلا با دقت نمیخونی خط پایانی گفته بازنشسته شده اونهم 23 سال پیش
برچسب منتخب
# جنگ ایران و اسرائیل # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران # تابناک ورزشی # جنگل الیت # نرخ سوم بنزین
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟