میلی صفحه خبر لوگو بالا
شاتل صفحه خبر لوگو بالا
میلی صفحه خبر موبایل
شورای آتلانتیک بررسی کرد

موسی (ع) بار دیگر دریای سرخ را می‌شکافد؛ عربستان و مصر، اسرائیل را حذف می‌کنند!

عربستان و مصر به‌تازگی از نهایی شدن طرح‌های «پل موسی» خبر داده‌اند؛ گذرگاهی که ساحل سعودی رأس حمید را به شبه‌جزیره سینای مصر در شرم‌الشیخ متصل می‌کند. 
کد خبر: ۱۳۴۲۲۲۹
| |
2785 بازدید

موسی (ع) بار دیگر دریای سرخ را می‌شکافد؛ عربستان و مصر، اسرائیل را حذف می‌کنند!

یک پل جدید ۴ میلیارد دلاری بر فراز تنگه تیران می‌تواند برنامه‌های ادغام فیزیکی اسرائیل در خاورمیانه را دگرگون کند.

به گزارش سرویس بین الملل تابناک، شورای آتلانتیک آمریکا در گزارشی به بررسی مسیر ارتباطی جدید میان عربستان و مصر و تاثیر آن بر اسرائیل پرداخته که در ادامه آمده است.

در گامی بزرگ که ارتباطات دریای سرخ را بازطراحی می‌کند، عربستان سعودی و مصر به‌تازگی از نهایی شدن طرح‌های «پل موسی» خبر داده‌اند؛ گذرگاهی سی‌ودو کیلومتری که ساحل سعودی رأس حمید را به شبه‌جزیره سینای مصر در شرم‌الشیخ متصل می‌کند.

این مگاپروژه جاه‌طلبانه که نام خود را از داستان کتاب مقدس درباره شکافتن دریای سرخ توسط موسی (ع) گرفته است، با هدف اتصال فیزیکی آسیا و آفریقا طراحی شده و به دنبال تقویت تجارت، گردشگری و مسیر‌های زیارتی میان خلیج فارس و شمال آفریقا است

این مگاپروژه جاه‌طلبانه که نام خود را از داستان کتاب مقدس درباره شکافتن دریای سرخ توسط موسی (ع) گرفته است، با هدف اتصال فیزیکی آسیا و آفریقا طراحی شده و به دنبال تقویت تجارت، گردشگری و مسیر‌های زیارتی میان خلیج فارس و شمال آفریقا است. 

این ابتکار که کاملاً توسط ریاض تأمین مالی می‌شود، بازتابی از دیپلماسی زیرساختی محمد بن سلمان در چارچوب چشم‌انداز ۲۰۳۰ است و گذر از دهه‌ها بحث و گفت‌و‌گو به سوی اجرا را نشان می‌دهد.

این پروژه پیامد‌های ژئوپلیتیکی و اقتصادی مهمی برای منطقه دارد. در حالی که پل نوید دستاورد‌های لجستیکی و تعمیق اتصال خلیج فارس ـ آفریقا را می‌دهد، چالش‌های راهبردی نیز به‌ویژه برای اسرائیل ایجاد می‌کند. 

این مسیر زمینی تازه، اسرائیل را کاملاً دور می‌زند و جایگزینی برای «کریدور اقتصادی هند ـ خاورمیانه ـ اروپا» (IMEC) ایجاد می‌کند که در آن اسرائیل قرار بود نقش هاب ترانزیتی کلیدی را ایفا کند. 

همراه با کریدور‌های زمینی نوظهور از طریق سوریه و عراقِ بازسازی‌شده، پل موسی نشان‌دهنده آینده‌ای احتمالی است که در آن، اگر تنش‌های سیاسی ادامه یابد، اسرائیل از روند ادغام منطقه‌ای کنار گذاشته شود.

این مسیر‌های جایگزین ممکن است اسرائیل را به چالش بکشند، اما باید به‌عنوان زنگ بیدارباشی درباره آنچه در خطر است و آنچه ممکن است رخ دهد نیز عمل کنند.

اسرائیل باید در برابر نگاه صفر و یکی به این مسیر‌های جدید مقاومت کند؛ در عوض، مسیر‌های متعدد ترانزیتی می‌توانند همزمان وجود داشته باشند و حتی مکمل یکدیگر باشند

اسرائیل باید در برابر نگاه صفر و یکی به این مسیر‌های جدید مقاومت کند؛ در عوض، مسیر‌های متعدد ترانزیتی می‌توانند همزمان وجود داشته باشند و حتی مکمل یکدیگر باشند، اگر با آینده‌نگری و واقع‌گرایی راهبردی به آنها نگریسته شود. 

شاید مهم‌تر از همه، ایالات متحده و اسرائیل باید این تحولات را نه رقابتی برای سبقت گرفتن، بلکه نیروی محرکه‌ای برای بهره‌برداری بدانند؛ از طریق هماهنگی، دیپلماسی آرام و منافع اقتصادی مشترک.

از رؤیا تا واقعیت: پل موسی

پروژه پل موسی بازتاب‌دهنده قصد عربستان و مصر برای متنوع‌سازی ارتباطات طبق شرایط خودشان است. این طرح که دهه‌ها پیش مطرح شده بود و در سال ۲۰۱۶ به‌طور اصولی با توافق ملک سلمان و رئیس‌جمهور مصر عبدالفتاح السیسی همراه شد، پس از آنکه مصر در سال ۲۰۱۷ جزایر استراتژیک تیران و صنافیر را به عربستان منتقل کرد ــ و یک مانع بزرگ دیپلماتیک حذف شد ــ شتاب گرفت.

در ژوئن ۲۰۲۵، تقریباً یک دهه بعد، با نهایی شدن برنامه‌ریزی‌ها و حل حساسیت‌های دیپلماتیک، کامل الوزیر وزیر حمل‌ونقل مصر تأیید کرد که تمام برنامه‌ریزی‌ها برای پل دریای سرخ کامل شده و ساخت‌وساز «در هر زمان» با تأیید نهایی می‌تواند آغاز شود.

موقعیت راهبردی پروژه بسیار حیاتی است. تنگه تیران دروازه تنها بندر اسرائیل در دریای سرخ یعنی ایلات است و تحت تضمین‌های بین‌المللی ناشی از توافقات کمپ‌دیوید قرار دارد. با این حال، با وجود تضمین‌های امنیتی مورد حمایت آمریکا، اسرائیل با این طرح مخالفتی نکرده است.

از منظر لجستیکی، پل موسی این پتانسیل را دارد که تجارت و سفر‌های منطقه‌ای را به‌طور چشمگیری تسهیل کند. این پل که برای پشتیبانی از ترافیک جاده‌ای و احتمالاً ریلی طراحی شده است، انتظار می‌رود به شبکه ریلی در حال گسترش عربستان و زیرساخت‌های در حال توسعه مصر در سینا متصل شود

از منظر لجستیکی، پل موسی این پتانسیل را دارد که تجارت و سفر‌های منطقه‌ای را به‌طور چشمگیری تسهیل کند. این پل که برای پشتیبانی از ترافیک جاده‌ای و احتمالاً ریلی طراحی شده است، انتظار می‌رود به شبکه ریلی در حال گسترش عربستان و زیرساخت‌های در حال توسعه مصر در سینا متصل شود. 

پل همچنین از پروژه مگاشهر نئوم عربستان پشتیبانی خواهد کرد؛ پروژه‌ای که در نزدیکی نقطه اتصال سعودی قرار دارد. مقام‌ها برآورد می‌کنند که این پل می‌تواند سالانه بیش از یک میلیون مسافر را جابه‌جا کند، از جمله زائرانی که مستقیماً از شمال آفریقا به شهر‌های مقدس عربستان سفر می‌کنند. 

با ارائه یک مسیر زمینی جایگزین، این پل ممکن است فشار بر گلوگاه‌های دریایی را کاهش داده و به کاهش زمان ترانزیت و هزینه‌های حمل‌ونقل کمک کند؛ امری که با توجه به فشار‌های مالی اخیر بر کانال سوئز ناشی از اختلالات حوثی‌ها در دریای سرخ اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

برای عربستان سعودی، این پروژه بسیار فراتر از یک پروژه مهندسی عمرانی است؛ این پل سنگ‌بنای استراتژی ژئواقتصادی گسترده‌تر پادشاهی محسوب می‌شود. 

چشم‌انداز ۲۰۳۰ توسعه زیرساخت‌ها را به‌عنوان ابزاری برای تبدیل عربستان به یک قدرت لجستیکی که آفریقا، آسیا و اروپا را به هم متصل می‌کند، در اولویت قرار داده است—با هدف قرار گرفتن در میان ده هاب لجستیکی برتر جهان. 

در این چارچوب، پل تنها یک اتصال‌دهنده خشکی‌ها نیست، بلکه ابزاری راهبردی برای نفوذ است؛ وسیله‌ای که قاره‌ها را به‌طور فیزیکی پیوند می‌دهد و نقش عربستان را به‌عنوان یک گره ارتباطی و تجاری غیرقابل‌جایگزین در منطقه تقویت می‌کند.

بستر IMEC: نقش دور زده‌شده اسرائیل

پل موسی در زمانی مطرح شده که قدرت‌های منطقه‌ای در حال رقابت برای ایجاد مسیر‌های اتصال شرق به غرب هستند. در اجلاس گروه بیست در سال ۲۰۲۳، ایالات متحده، هند، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اتحادیه اروپا، ابتکار IMEC را اعلام کردند؛ طرحی برای ایجاد یک کریدور تجاری که بنادر هند را از طریق خلیج فارس و اسرائیل به اروپا متصل می‌کند. 

این طرح شامل دو بخش بود: یک مسیر دریایی در اقیانوس هند تا شبه‌جزیره عربستان و یک مسیر زمینی شمالی از طریق امارات، عربستان، اردن و اسرائیل تا بنادر مدیترانه.

برای اسرائیل، IMEC یک مزیت راهبردی محسوب می‌شد که هم منافع اقتصادی و هم دیپلماتیک به همراه داشت؛ از ایجاد درآمد‌های ترانزیتی گرفته تا جذب سرمایه‌گذاری خارجی. 

بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل این کریدور را «برکتی از خاورمیانه جدید که سرزمین‌هایی را که زمانی آکنده از درگیری و آشوب بودند، به میدان‌های شکوفایی و صلح تبدیل خواهد کرد» توصیف کرد. 

این طرح با شتاب ناشی از توافق‌نامه‌های ابراهیم و چشم‌انداز تبدیل شدن اسرائیل به یک شریک حیاتی در لجستیک و تجارت منطقه همسو بود.

با این حال، پروژه IMEC با موانعی روبه‌رو شده است. آغاز جنگ غزه در اواخر ۲۰۲۳ اشتیاق منطقه‌ای را کاهش داد و گفت‌و‌گو‌های عادی‌سازی عربستان و اسرائیل را به حالت تعلیق درآورد و تردید‌هایی درباره قابل‌اعتماد بودن سیاسی اسرائیل به‌عنوان یک شریک ایجاد کرد. در همین حال، بازیگران منطقه‌ای شروع به متنوع‌سازی گزینه‌های خود کردند.

چندجانبه‌گرایی راهبردی عربستان سعودی

پل موسی بازتاب‌دهنده راهبرد گسترده‌تر پوشش ریسک عربستان است. ریاض در چندین مسیر سرمایه‌گذاری می‌کند: به سمت هند در شرق، به سمت آفریقا در غرب، و به سوی عراق و سوریه تا ترکیه در شمال. همه این مسیر‌ها اسرائیل را دور می‌زنند. 

در حالی که طرح IMEC اسرائیل را در مرکز قرار می‌داد، پل موسی به عربستان اجازه می‌دهد از طریق دروازه مدیترانه‌ای مصر، به‌صورت مستقل به اروپا متصل شود؛ جایگزینی غیرسیاسی که از خطرات درگیر شدن در مناقشه اسرائیل ـ فلسطین دوری می‌کند

در حالی که طرح IMEC اسرائیل را در مرکز قرار می‌داد، پل موسی به عربستان اجازه می‌دهد از طریق دروازه مدیترانه‌ای مصر، به‌صورت مستقل به اروپا متصل شود؛ جایگزینی غیرسیاسی که از خطرات درگیر شدن در مناقشه اسرائیل ـ فلسطین دوری می‌کند.

مقام‌های سعودی در این زمینه صراحت داشته‌اند. در اکتبر ۲۰۲۴، فیصل بن فرحان وزیر خارجه عربستان تأکید کرد که عادی‌سازی با اسرائیل «از دستور کار خارج است» تا زمانی که «موضوع تشکیل کشور فلسطین» حل نشده باشد. 

نظرسنجی‌های اخیر نیز نشان می‌دهد که ۸۱ درصد مردم عربستان با عادی‌سازی روابط با اسرائیل مخالف‌اند؛ رقمی که بازتاب‌دهنده مقاومت عمیق افکار عمومی در برابر تعامل با اسرائیل بدون پیشرفت معنادار در حقوق فلسطینی‌هاست. 

با توجه به تنش‌های بالا و افکار عمومی خصمانه، پادشاهی در آینده نزدیک بعید است پروژه‌های زیرساختی مرتبط با اسرائیل را در آغوش بگیرد.

نقش فزاینده مصر

مصر نیز این طرح را فرصتی برای تقویت اکوسیستم لجستیکی خود می‌بیند تا اطمینان یابد که بار‌های ورودی از پل موسی می‌توانند به‌طور کارآمد به بنادری همچون پورت سعید یا دمیاط منتقل شوند. 

این پل با راهبرد ملی حمل‌ونقل و لجستیک مصر ادغام می‌شود؛ راهبردی که شامل سرمایه‌گذاری در خطوط ریلی جدید شرق به غرب، ارتقای بنادر مدیترانه و ایجاد مناطق لجستیکی در شبه‌جزیره سینا است. این پروژه همچنین می‌تواند به تقویت گردشگری در شرم‌الشیخ، مرکز مهمی در سینا، کمک کند.

قاهره همچنین مشتاق است با گسترش مسیر‌های تجاری زمینی، وابستگی خود به کانال سوئز را که درآمد‌های آن در پی تنش‌های دریای سرخ نزدیک به ۵۰ درصد کاهش یافته، کاهش دهد. اگر این زیرساخت موفق عمل کند، می‌تواند به مصر کمک کند تا خود را به‌عنوان پلی زمینی میان آفریقا، خلیج فارس و اروپا بازتعریف کند؛ با دور زدن اسرائیل.

فراتر از پل موسی، دو مسیر زمینی دیگر نیز مطرح شده‌اند: بازگشایی تدریجی سوریه که می‌تواند کشور‌های خلیج فارس را از طریق عربستان یا اردن به ترکیه متصل کند، و «جاده توسعه» پیشنهادی عراق که بندر بزرگ فاو را به ترکیه پیوند می‌دهد. 

هر دو مسیر، گزینه‌های نظری‌اند، اما هر یک با موانع مالی، سیاسی و امنیتی قابل‌توجهی روبه‌رو هستند.

پیامد‌های ژئوپلیتیکی برای اسرائیل

مجموع این تحولات چندین مسیر زمینی جایگزین را نشان می‌دهد که می‌تواند ضرورت راهبردی اسرائیل به‌عنوان مرکز ترانزیتی را کاهش دهد. پل موسی صرفاً یک اتصال فیزیکی نیست؛ بلکه یک پیام راهبردی است. 

عربستان و مصر در حال ساخت زیرساخت‌های خاورمیانه پس از مناقشه‌ای هستند که ممکن است دیگر وابسته به اسرائیل نباشد. برای ایالات متحده، این تغییر می‌تواند یکی از کانال‌های کلیدی بالقوه نفوذش در منطقه را فرسایش دهد. 

همان‌طور که دیگر بازیگران منطقه‌ای، از جمله سوریه، عراق و ترکیه دوباره وارد گفت‌وگوی اقتصادی می‌شوند و شرکای عرب نیز تمایل دارند مسیر‌های دیگر را بررسی کنند، اسرائیل باید برای بازیابی برتری ژئوپلیتیکی خود اقدام کند.

نشانه‌های دیپلماتیک اخیر این تغییر را تقویت می‌کنند. در جریان تور خلیج فارس خود در ماه مه ۲۰۲۵، رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، از ریاض، دوحه و ابوظبی دیدار کرد، اما از دیدار با اسرائیل چشم‌پوشی کرد. 

در سخنانی که در ریاض ایراد کرد، پیشنهاد‌های اقتصادی جدیدی به عربستان ارائه داد بدون آنکه آنها را به عادی‌سازی با اسرائیل پیوند دهد؛ اقدامی چشمگیر که از سیاست‌های گذشته آمریکا فاصله می‌گیرد و بر تغییر اولویت‌های منطقه‌ای دلالت دارد. پیام روشن بود: راه خاورمیانه به سوی واشنگتن دیگر لزوماً از طریق اسرائیل نمی‌گذرد.

مسیر‌های راهبردی پیش رو

واشنگتن باید چگونه به این تحولات پاسخ دهد؟ برای شروع، ایالات متحده باید نقش رهبری فعال‌تری در پیشبرد IMEC و هماهنگی با ابتکارات موازی بر عهده بگیرد. این شامل تشکیل گروه‌های کاری چندجانبه میان اسرائیل، مصر، هند، اردن و کشور‌های خلیج فارس؛ تشویق به تعامل‌پذیری میان پروژه‌های زیرساختی؛ و فراهم کردن پوشش سیاسی و پشتیبانی فنی برای تسریع در اجرا می‌شود. 

حضور مستمر آمریکا برای جلوگیری از تکه‌تکه شدن و تضمین اینکه کریدور‌های اقتصادی به وعده‌های راهبردی خود عمل کنند، ضروری است.

ایالات متحده باید IMEC را به‌عنوان یک اولویت راهبردی ارتقا دهد. این کریدور نفوذ واشنگتن را در حوزه زیرساخت‌ها تثبیت می‌کند، برابری می‌کند با نفوذ قدرت‌های رقیب و پیوند‌های میان متحدانش در منطقه را تقویت می‌کند

برای تحقق این هدف، می‌توان IMEC را از طریق هماهنگی بین‌سازمانی در چارچوب‌های اقتصادی و سیاست خارجی ملی جاگذاری کرد، شاید با تعیین یک فرستاده ویژه یا نیروی کاری اختصاصی. 

همچنین می‌تواند اقداماتی برای ادغام دیپلماسی کریدور در جریان‌های عملیاتی وزارت خارجه، شورای امنیت ملی و وزارت بازرگانی انجام دهد. چنین اقداماتی می‌تواند به تضمین تداوم در طول دولت‌های مختلف کمک کند، تعهد بلندمدت آمریکا به شرکای منطقه‌ای را نشان دهد و به واشنگتن اجازه دهد زیرساخت‌های ارتباطی را بهتر با منافع ژئوپلیتیکی گسترده‌تر خود هماهنگ کند.

به‌طور کلی‌تر، هم ایالات متحده و هم اسرائیل باید از چارچوب‌سازی غیرسیاسی IMEC حمایت کنند—چارچوبی که بر منافع اقتصادی و لجستیکی متقابل تأکید دارد تا بر نمادگرایی عادی‌سازی. 

دیپلماسی آرام که بر منافع مشترک در زمینه اتصال، سازگاری با تغییرات اقلیمی، امنیت غذایی و زیرساخت‌های دیجیتال تأکید کند، ممکن است فضای تعامل با کشور‌های عربی و مسلمان را که هنوز در برابر روابط با اسرائیل محتاط‌اند، فراهم آورد.

از سوی خود، اسرائیل باید نه با هراس، بلکه با اقدام پاسخ دهد. بازسازی اعتماد با عربستان باید در اولویت قرار گیرد. توافق آتش‌بس در غزه پنجره‌ای برای از سرگیری تعامل با شرکای منطقه‌ای فراهم می‌آورد: کاهش تنش پایدار، همراه با گام‌های معنادار به‌سوی آینده‌ای پایدار و امیدوارکننده برای فلسطینیان، می‌تواند به احیای گفت‌و‌گو‌های متوقف‌شده و بازگرداندن اعتماد میان کشور‌های عرب کمک کند.

سرانجام، اسرائیل باید در زیرساخت‌های لجستیکی خود سرمایه‌گذاری کند، به‌ویژه در دیجیتالی‌سازی و لجستیک مبتنی بر هوش مصنوعی. انجام این کار جذابیت آن را افزایش خواهد داد و مشارکت در IMEC و کریدور‌های آتی را جذاب‌تر خواهد کرد.

اگر با رویکردی واقع‌گرایانه و در هماهنگی نزدیک با واشینگتن انجام شود، اسرائیل هنوز می‌تواند خود را به‌عنوان یک شریک باارزش مطرح کند؛ نه فقط در چارچوب IMEC، بلکه در شبکه‌ای نوظهور از کریدور‌های منطقه‌ای. پنجره باز است، اما برای همیشه باز نخواهد ماند.

میلی صفحه خبر موبایل
اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# جنگ ایران و اسرائیل # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران # تابناک ورزشی # جنگل الیت # نرخ سوم بنزین
نظرسنجی
آیا از سهمیه بندی جدید بنزین رضایت دارید؟
الی گشت