
دکتر کرمی تصریح کرد: محمد بن سلمان در این سفر به دنبال آن است که تعهدات دوجانبه میان دو کشور را تقویت کند و آمریکا را قانع سازد که عربستان زمانی متحدی پایدار خواهد بود که نیازهای راهبردی خود را از آمریکا تأمین کند، نه از چین. این هدف را میتوان شالوده اصلی سفر کنونی بن سلمان به آمریکا در بجث عادی سازی روابط هم باشد.
به گزارش سرویس بینالمللی تابناک: سفر پیشِروی محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، به ایالات متحده را باید نقطه تلاقی سه پرونده بزرگ خاورمیانه دانست: توافق دفاعی ریاض–واشنگتن، آینده طرح ابراهیم و مسئله تشکیل کشور فلسطین. این سفر درحالی انجام میشود که کاخ سفید بهدنبال احیای نقش عربستان در مهار بحرانهای منطقهای و ایجاد موازنهای جدید میان تلآویو، تهران و پکن است.
در محور نظامی، موضوع خرید جنگندههای F‑۳۵ و بسته پیشرفته تسلیحاتی همچنان بهعنوان نماد اعتماد راهبردی میان دو کشور مطرح است؛ ریاض این معامله را به امضای یک پیمان دفاعی الزامآور مشروط کرده است.همزمان، بنسلمان میکوشد از فضای پس از جنگ غزه برای بازتعریف طرح ابراهیم با شرط به رسمیت شناختن کشور فلسطین بهره گیرد؛ اقدامی که میتواند رویکرد صلح در خاورمیانه را از تلآویو به ریاض منتقل کند.
در حوزه اقتصادی نیز، گفتوگوها درباره سرمایهگذاریهای فناوری، انرژیهای نو و همکاری در حوزه هوش مصنوعی نشان میدهد که این سفر فقط سیاسی نیست، بلکه تلاشی است برای تثبیت موقعیت عربستان بهعنوان قطب اقتصادی قرن بیستویکم در کنار آمریکا.
خبرنگار تابناک در اینباره گفتگویی با «دکتر کامران کرمی» تحلیلگر مسائل عربستان، انجام داده که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
*محمد بن سلمان ولیعهد عربستان قرار است سفری به آمریکا داشته باشد و با دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا دیدار کند. اهداف این سفر چیست؟
محمد بن سلمان در این سفر دو هدف اصلی را دنبال میکند که هر یک دارای جزئیات خاص خود هستند. محور نخست، محور امنیتی است و محور دوم، محور اقتصادی؛ با این توضیح که این دو محور در بستر تحولات ژئوپلیتیکی و پروندههای در جریان چه در سطح روابط دوجانبه، چه در سطح روابط منطقهای و چه در سطح بینالمللی و نیز در چارچوب رقابت کلان چین و آمریکا، به یکدیگر پیوند میخورند.
در حوزه اقتصادی، پس از سفری که «دونالد ترامپ» به کشورهای حاشیه خلیج فارس و بهویژه عربستان داشت، قراردادهای متعددی در زمینه سرمایهگذاری، بهویژه در حوزه هوش مصنوعی و دسترسی عربستان به عناصر کمیاب خاکی و موارد مشابه، امضا شد. این توافقها نقش مهمی در تحقق چشمانداز ۲۰۳۰عربستان که یک طرح تحولگرایانه محسوب میشود، دارند.
بر این اساس، تمرکز فعلی عربستان و همچنین امارات بر مقوله AI، یکی از دستورکارهای اصلی محمد بن سلمان در این سفر بهشمار میرود؛ سفری که قرار است به اتصال شرکتهای عربستانی فعال در این حوزه را به چرخه اقتصادی ایالات متحده وصل بکند. طبیعتا به موازات این روند نیز همکاریهای اقتصادی دیگر که پیشتر میان دو کشور وجود داشت، تقویت خواهد شد.
در واقع، موفقیت محمدبنسلمان چه در داخل عربستان و چه در سطح منطقه، تا حد زیادی به پیشبرد همین چشمانداز اقتصادی وابسته است. با این حال، محور مهمتر و شاید بتوان آن را ترجمه این محور اقتصادی برای عربستان دانست مسئله تأمین امنیت است؛ چه در بُعد حفظ امنیت نظام پادشاهی عربستان که طی چند دهه گذشته در چارچوب روابط دوجانبه با ایالات متحده جریان داشته است، و چه در شرایط کنونی که موفقیت چشمانداز اقتصادی عربستان وابستگی بالایی به ثبات سیاسی دارد.
در نتیجه، موضوع پیمان امنیتی که از مدتها قبل، حتی پیش از آغاز دوره ریاستجمهوری بایدن، در دستور کار دو کشور قرار داشت و بخشی از آن نیز به پرونده عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی مربوط میشود در این سفر بسیار پررنگتر مطرح شده است.
میتوان گفت عربستان و آمریکا در جریان این سفر در پی امضای یک پیمان دفاعی دوجانبه هستند که هرچند از نظر الزامآوری با معاهده رسمی مورد تصویب سنا تفاوت دارد، اما در شرایط کنونی امضای چنین پیمانی، همراه با مصادیق مشخص آن، از جمله خرید جنگنده اف-۳۵، دریافت سامانه دفاعی تاد و تهیه سایر جنگندهها و موشکهای مختلف، از موضوعات جدی مذاکرات است.
پیش از این نیز برادر محمد بن سلمان که پیشتر به آمریکا سفر کرده بود، درباره بخشی از این موضوعات با مقامات آمریکایی به توافق رسیده بود. بنابراین، دو محور امنیتی و اقتصادی که با مسائل ژئوپلیتیکی پیوند خوردهاند، اصلیترین اهداف محمد بن سلمان در این سفر به ایالات متحده محسوب میشوند.
* ناظران بر این باور هستند با فروش جنگنده اف- ۳۵به عربستان و پیوستن ریاض به «پیمان ابراهیم»، نظم جدیدی در منطقه شکل خواهد گرفت. ارزیابی شما چیست و این نظم چه دلالتهایی برای ایران دارد؟
اگر بر اساس چارچوبی که در دولت بایدن و پیش از تحولات هفتم اکتبر تعیین شده بود، قرار بود این مسیر پیش برود یعنی عربستان در ازای عادیسازی روابط با اسرائیل، پیمان دفاعی الزامآوری با آمریکا امضا کند، فناوری هستهای را از آمریکا دریافت نماید و امتیازاتی از این دست کسب کند در شرایط کنونی این اهداف به آن شکل در دستور کار سفر محمد بن سلمان قرار ندارند.
به طور کلی، مقامات عربستان در وضعیت فعلی تمایلی به عادیسازی روابط با اسرائیل ندارند؛ زیرا هزینههای چنین اقدامی در مقطع کنونی برای مقامات عربستان بالاست. در عین حال، عربستان ضرورتی نمیبیند که در مسیر عادی سازی روابط با اسرائیل قرار گیرد.
اگر هدف از عادیسازی، بحث تهدید ایران باشد، این تهدید پس از احیای مناسبات دیپلماتیک تهران و ریاض در مارس ۲۰۲۳ تا حد زیادی برای عربستان فروکش کرده است. به موازات آن، حمله اسرائیل به ایران تهدید نیابتی منطقه ای ایران را برای عربستان خنثی کرده است.
بنابراین، عربستان به این سادگی به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل نخواهد رفت مگر آنکه بتواند امتیازهایی بسیار قابل توجه دریافت نماید برای مثال، یک پیمان دفاعی دوجانبه الزامآور که پس از تصویب در سنا، عربستان را از قید پیمانهای حزبی چه با دموکراتها و جمهوریخواهان رها سازد و آمریکا را در هر شرایطی به حفظ امنیت پادشاهی عربستان متعهد کند. در چنین حالتی، منطقی است که ریاض در ازای این تعهد، اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
اما در وضعیت کنونی و با توجه به اینکه رویکرد دونالد ترامپ بر کاهش تعهدات آمریکا نسبت به متحدان خود و کاهش هزینههای اضافی حضور در مناطقی مانند خاورمیانه متمرکز است، سعودیها بهخوبی میدانند که ترامپ شخصاً تمایلی به ارائه چنین تعهدی به عربستان ندارد.
به همین دلیل، به نظر میرسد در این سفر محمد بن سلمان با «کارت عادیسازی» بازی خواهد کرد، ولی در چشمانداز فعلی عربستان، با توجه به اینکه تشکیل کشور مستقل فلسطین (ولو به شکل نمادین) باشد، بعید است در این سفر توافق یا بحث درباره پیوستن عربستان به روند عادیسازی در هفتهها، ماهها یا حتی سال آینده مطرح باشد.
به نظر میرسد تمرکز سفر بیشتر بر تأکید بر پیمان دوجانبه و یادآوری اتحاد چند دههای عربستان و آمریکا است. در عین حال، مسئله اقتصاد عربستان است که عربستان قصد دارد بخشی از سرمایهگذاری یکتریلیون دلاری خود در اقتصاد آمریکا را به گونهای هدایت کند که بخشی از بر چشمانداز ۲۰۳۰ این کشور باشد.
محمد بن سلمان در این سفر به دنبال آن است که تعهدات دوجانبه میان دو کشور را تقویت کند و آمریکا را قانع سازد که عربستان زمانی متحدی پایدار خواهد بود که نیازهای راهبردی خود را از آمریکا تأمین کند، نه از چین. این هدف را میتوان شالوده اصلی سفر کنونی بن سلمان به آمریکا در بجث عادی سازی روابط هم باشد.
* در عین گسترش روابط با آمریکا و حتی پیوستن به «پیمان ابراهیم»، ریاض به دنبال بهبود روابط با ایران نیز بوده و هست. دلایل این موضوع چیست و عربستان چگونه می تواند میان این دو موضوع موازنه برقرار کند؟
اگر از زاویه موازنه منطقهای به این مسئله نگاه کنیم، موضوع عادیسازی روابط در شرایطی میتوانست برای عربستان نوعی توازن در برابر تهدید ایران ایجاد کند؛ همان تهدیدی که از جنس پیش از حوادث هفتم اکتبر بود، یعنی حتی پیش از احیای روابط دیپلماتیک میان عربستان و ایران.
در آن مقطع، تهدید ایران یک تهدید برجسته محسوب میشد؛ روابط دوجانبه قطع بود و در سطح منطقه، ایران در وضعیتی بسیار پویا قرار داشت و بسیاری از متحدان منطقهای ایران فعال بودند. اما اکنون، در شرایط کنونی، هم در سطح روابط دوجانبه، تهدید ایران خنثی شده و ایران متعهد به یک رابطه دوجانبه مثبت با عربستان است، و هم در سطح منطقه، بهواسطه حوادث هفتم اکتبر و حمله اسرائیل، اساساً تهدید منطقهای ایران تا حد زیادی از بین رفته است.
از این رو، اگر عربستان بخواهد از زاویه موازنه منطقهای به مسئله عادیسازی نگاه کند، در واقع این پرسش را پیش روی خود خواهد داشت که اصولاً چه ضرورتی برای نزدیکی به اسرائیل وجود دارد، درحالیکه تهدیدات اساسا خنثی شده است. اما اگر از زاویه روابط دوجانبه با اسرائیل، یا از منظر اقتصاد سیاسی بینالمللی و امتیازگیری از آمریکا به موضوع پرداخته شود، طبیعتاً فرمول تا حدی متفاوت خواهد بود.
با این حال، مانع اصلی در این زمینه آن است که آمریکاییها حاضر نشدهاند تعهد دوجانبهای در قالب پیمان دفاعی با عربستان امضا کنند. مهمتر از آن، خود اسرائیل اکنون عملاً به تهدیدی امنیتی برای بسیاری از کشورهای حوزه خلیج فارس تبدیل شده است؛ به این معنا که اگر روزی عربستان، امارات یا سایر بازیگران این منطقه با تهدیدی مشابه روبهرو شوند، پرسش این است که چه سیاستی باید در برابر اسرائیل اتخاذ کنند؟
بنابراین، آن دسته از تعهدات دوجانبه و پیمان الزامآوری که میتوانست خیال عربستانیها را آسوده کند و آنان را متقاعد سازد که در صورت بالا رفتن هزینههای عادیسازی روابط، آمریکا متعهد به دفاع تمامعیار از عربستان خواهد بود، در شرایط فعلی وجود ندارد. از این رو، از زاویه امتیازگیری و بده بستان سیاسی، عربستان در وضعیتی قرار ندارد که بتواند بهراحتی به سمت عادیسازی حرکت کند.
علاوه بر این، بهواسطه حوادث هفتم اکتبر و پیامدهای آن در فلسطین حداقل در سطح افکار عمومی منطقه هزینههای عادیسازی روابط برای عربستان اکنون بهمراتب بالاتر از دو سال گذشته است. از همین رو، نگاه سعودیها به این مسئله از دو زاویه یادشده شکل گرفته است.
به همین دلیل معتقدم در جریان این سفر، اگرچه ممکن است بحثهایی درباره عادیسازی روابط مطرح شود یا خود محمد بن سلمان واژگانی مانند «ضرورت همکاری منطقهای»، «نظم جدید» یا «ثبات» به کار ببرد، اما در واقع عادیسازی روابط با اسرائیل در دستور کار این سفر قرار ندارد.
گفتوگو: زینب منوچهری