
معمای قتل زن تنها در یکی از محلههای شهرستان پردیس از آذرماه سال 99 در کش و قوس قضایی است. رسیدگی به این پرونده با تماس دختر مقتول با پلیس آغاز شد. دختری جوان با پلیس پردیس تماس گرفت و از قتل مادر 47 سالهاش به نام سهیلا در خانهشان خبر داد.
به گزارش تابناک به نقل از هفت صبح؛ دختر سهیلا در حالی که به شدت وحشت زده بود گفت: بعد از جدایی پدر و مادرم از هم و ازدواج من و خواهرم، مادرمان به تنهایی در خانه اجارهای در پردیس زندگی میکرد. دو روز پیش چند بار با او تماس گرفتم ولی پاسخ نداد. بعد از دو روز که نگرانش شده بودم به خانه مادرم رفتم و در حمام با جسد او روبهرو شدم. شواهد ابتدایی نشان میداد سهیلا خفه شده است و تحقیقات جنایی آغاز شد. در بررسیها مشخص شد سهیلا از مدتی قبل با مرد بنگاهداری به نام فریبرز رابطه پنهانی داشته است.
اولین سرنخ
با افشای این ماجرا فریبرز 55 ساله به عنوان مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. اما مدعی شد رابطهای با سهیلا نداشته است . در این میان مشخص شد فریبرز چند سال قبل به خاطر اختلاف خانوادگی همسرش را کشته و جسد او را در رودخانه رها کرده است. با اینکه هرگز اثری از جسد به دست نیامد، فریبرز توانسته رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی برگردد.
با افشای این ماجرا فرضیه دست داشتن فریبرز در پرونده قتل سهیلا قوت گرفت اما متهم مدعی شد دلیلی برای کشتن سهیلا نداشته است. با تکمیل تحقیقات برای متهم کیفرخواست صادر و پروندهاش برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد .
انکار جنایت
در جلسه دادگاه دختر سهیلا درخواست قصاص را مطرح کرد. سپس وکیل اولیای دم روبهروی قضات ایستاد و گفت: همه شواهد نشان میدهد فریبرز با قربانی رابطه پنهانی داشته. اما پس از مدتی زن جوان از ادامه این رابطه منصرف شده و دیگر حاضر به ملاقات با فریبرز نبوده است.
اما این مرد برایش مزاحمت ایجاد میکرده تا جایی که سهیلا قصد داشته از او شکایت کند. حتی بارها به دوستانش گفته از دست فریبرز خسته شده است. تنها فردی که با قربانی مشکل داشته فریبرز است. از طرفی آخرین بار یکی از همسایهها سهیلا و فریبرز را در ساعت ۱۱ شب در پارکینگ خانه سهیلا دیده که با هم درگیر بودهاند.این مرد کلید خانه قربانی را داشته و به همین خاطر آثاری از ورود به زور به خانه قربانی مشاهده نشده است .
این وکیل ادامه داد: قبل از پیدا شدن جسد سهیلا در خانهاش و هنگامی که دختر او نگران او بوده، یکی از دوستان سهیلا با فریبرز تماس گرفته و فریبرز به او گفته سهیلا در حمام خانهشان کشته شده و این در حالی است که هنوز کسی از ماجرای قتل اطلاعی نداشته است. فریبرز چند سال قبل همسرش را بر سر سجاده نماز با بالشت خفه کرده و سپس جسد او را به رودخانه انداخته است. او آثار جرم را از بین برده و هرگز اثری از جسد به دست نیامده تا اینکه خودش به قتل اعتراف کرده است. او در این زمینه تجربه دارد و به همین خاطر به دروغ قتل سهیلا را نیز انکار میکند.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و اتهام قتل را نپذیرفت. او درباره نحوه آشناییاش با سهیلا گفت: من صاحب بنگاه معاملات ملکی هستم. چندماه قبل از این ماجرا سهیلا به دنبال خانه اجارهای میگشت که برای اولین بار سراغم آمد. اگرچه با هم پیامکی در ارتباط بودیم اما ارتباطی میان ما نبود.
قاضی گفت: پیامکهای ارسال شده از سوی سهیلا به تو نشان میدهد با هم اختلاف داشتید. چه پاسخی داری؟
که فریبرز پاسخ داد: اگر ما با هم اختلاف داشتیم او با من تماس نمیگرفت. ما مشکلی با هم نداشتیم.
قاضی: چند نفر علیه تو شهادت دادهاند. درباره اظهارات آنها چه میگویی؟
متهم: من اظهارات آنها را قبول ندارم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده وی را به قصاص محکوم کردند.
با اعتراض مرد میانسال به حکم صادره، پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و قضات عالی رتبه حکم قصاص را شکستند و خواستند تا تحقیق از شاهدان تکمیل شود .
محاکمه دوباره
در این جلسه یکی از همسایهها به عنوان شاهد روبهروی قضات ایستاد و گفت: من متهم را چند بار دیده بودم که به خانه سهیلا رفت و آمد میکرد. آخرین بار هم او را در پارکینگ دیدم اما از اینکه او مرتکب قتل شده یا نه اطلاعی ندارم.
یکی از دوستان سهیلا نیز گفت:«سهیلا از مزاحمتهای فریبرز شکایت داشت و حتی روز حادثه نیز در پیامک به من گفت فریبرز دست از سرم برنمیدارد.بعد از آن ناگهان پیامهای سهیلا قطع شد.» وقتی متهم در جایگاه ویژه ایستاد بار دیگر اتهام قتل را نپذیرفت، اوگفت: من برای سهیلا خانه اجاره کردم و رابطه ما با هم کاری بود. اگرچه چند باری به دیدن او رفتم ولی ارتباط خاصی با هم نداشتیم.
حتی او به من گفته بود به جای مهریه از همسر سابقش یک خانه در پردیس گرفته. به همین خاطر میخواستم قرارداد خانه اجارهای را فسخ کنم تا او به خانه خودش برود. من در این رفت و آمدها متوجه شدم او با یک مرد دیگر در ارتباط است. به همین خاطر کلید یدکی را که داشتم به او دادم و ارتباطم را با سهیلا قطع کردم. من انگیزهای برای کشتن او نداشتم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رای وارد شور شدند.