
داماش گیلان تنها نیست و پیش از این نامهای پرتعدادی بودهاند که با مشکلات اینچنینی مواجه و اثری از آنها باقی نمانده است. این تیم قدیمی شمال کشور در مسیری قرار گرفته که انتهایش نابودی است. آنها در دریای سوءمدیریت ورزشی و غیرورزشی غرق شدهاند و هیچ گروه نجاتی هم حاضر نیست برای بیرون کشیدن بقایای آنها از اعماق نابودی، خطر کند!
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، عصر شنبه شاهد یکی از جنجالیترین روزهای فوتبال رشت و تلخترین روزها برای فوتبال ایران بودیم. روزی که در ظاهر، شکست در یک بازی حساس خشم هواداران را به اوج رساند، اما در بطن آن یکبار دیگر عرق شرم بر پیشانی تمام دوستداران فوتبال در سراسر کشور نشست. همه آنهایی که دلخوش به زیباییهای فوتبال هستند و هیچ سهمی جز این ندارند، اما خب کاری هم از دستشان برنمیآید و مجبورند تصمیمات و بیاعتناییهای مسئولان مربوطه را تحمل کنند و دم نزنند.
شمال کشور چند تیم قدیمی و ریشهدار دارد که حالا جز یکی دو تیم، خبر خاصی از بقیه نیست. در این شرایط، داماش گیلان هم سالهاست که در جاده مرگ تردد میکند و فعلاً با چنگ و دندان توانسته حداقل در لیگ دسته اول خود را نگه دارد. هر چند با رویه فعلی، سال آینده جایی برای این تیم در لیگ آزادگان نخواهد بود. این تیم عصر شنبه در چارچوب هفته دهم رقابتهای لیگ دسته اول در ورزشگاه سردار جنگل رشت میزبان نساجی مازندران بود و متحمل شکست سنگین ۵ بر یک شد. در جریان بازی و حتی پس از به صدا در آمدن سوت پایان بازی، اتفاقاتی عجیب و کمنظیر افتاد. از جمله اینکه یکی از لیدرها وارد زمین شد و پس از درگیری لفظی با دروازهبان تیم، از او خواست زمین را ترک کند!
در هر حال مطمئناً داماش با کاستیهای فنی زیادی مواجه است که باعث شده در قعر جدول جا خوش کند، اما مهمتر از مسائل فنی، تاکتیکی، عملکرد بازیکنان و کادرفنی، مشکلات عمیق و ساختاری است و بیتوجهی مسئولان استانی.
علی نظرمحمدی سرمربی داماش گیلان که نشست خبری پرهیاهو و جنجالیای داشت، در بخشی از صحبتهایش گفت: «با همه مشکلات اجازه ندادیم حتی یک جلسه تمرین تیم تعطیل شود، به همه بازیها با شخصیت رفتیم و با شخصیت برگشتیم. همه چیز را تحمل کردیم. یک جمله با مسئولان، هواداران و جامعه فوتبال گیلان دارم؛ تو را به خدا دیگر برای فوتبال رشت دنبال من نیایید. شما قلب من را به درد آوردید و من را تخریب کردید. سه فصل است که استخوانهای من را خرد کردید اما حرف نزدم، ماندم تا پرچم شهرم را بالا نگه دارم.» نظرمحمدی بیشتر از مشکلات مالی گلایهمند بود تا اینکه بخواهد در کنفرانس خبری از مسایل فنی صحبت کند، ادامه داد: «این کار را با دیگر فرزندان شهرتان نکنید. حمایتشان کنید. من به درخواست شما لبیک گفتم، اما شما هر بار من را پس زدید. به روح پدر و مادرم قسم دیگر به فوتبال رشت برنمیگردم چون صدای خرد شدن استخوانهایم را شنیدم. من پای شما ماندم اما شما به ناموس من توهین کردید. همان کاری که با میرزا کوچک خان کردید و به او خیانت کردید، به علی نظرمحمدی هم خیانت کردید.»
شاید هواداران در حق یکی از پیشکسوتان فوتبال رشت بد کرده باشند یا به زعم نظرمحمدی خیانت کرده باشند، اما داماش گیلان نه اولین تیم با چنین وضعیتی است و نه آخرین آن خواهد بود. در حقیقت خیانت اصلی را همه آنهایی در سالها و دهههای اخیر کردند که کاری از دستشان بر میآمد و میتوانستند به کمک تیمی بیایند که امید یک استان بود، دلخوشی مردم شهری کوچک و کم امکانات بود، اما دریغ کردند تا تیم پلههای سقوط را با سرعت نور طی کند و در نهایت هم محو شود.

حالا هم داماش علاوه بر مسائل فنی، با مدیریت ضعیف هیأت فوتبال و اداره کل ورزش و جوانان در موضوع مالکیت با شرایط بحرانی مواجه شده است. علی نظرمحمدی در مصاحبهای با اشاره به مشکلات مالی باشگاه داماش گیلان گفت: «تیم داماش با سرمربیگری سیامک فراهانی و حمید درخشان همین مشکلات ساختاری و مالی را داشت و این ایرادات هنوز پابرجاست. بازیکن مانند گذشته رایگان بازی نمیکند. من برای تأمین هزینهها از دوستانم پول میگیرم و تبلیغات آنها روی پیراهن داماش درج میشود. لباسی که تیم میپوشد و همچنین لباس هتلی تیم را دوستم از قشم فرستاده است! دوستان من هزینههای سفر و هتل را مستقیماً به حساب دفتر هواپیمایی یا هتل واریز کردند. مالک داماش برای سفر اعضای تیم به کرمانشاه (برای بازی با بعثت) و اقامت بازیکنان در هتل برای دیدار با نساجی یک ریال پول نداد.»
آنچه مهم است و به نظر میرسد آنقدر عادی شده که دیگر کسی به آن توجه نمیکند این است که داستان در نقطه دیگری به اوج خود میرسد؛ همان نقطهای که پیش از این هم سیاههای از تیمهای قدیمی، اصیل و ریشهدار را به ورطه نابودی کشانده است. در فوتبالی که هیچ مکانیزم تعریف شده و اصولی برای باشگاهداری وجود ندارد، نباید انتظاری جز این داشت.
باور کنید اگر تیمهایی چون استقلال و پرسپولیس هم از پشتوانه مردمی و میلیونها هوادار برخوردار نبودند، تا حالا احتمالاً اثری از آنها همباقی نمانده بود. همانطور که دیگر هیچکس نامهایی چون پاس تهران، هما، شهباز، بانک ملی، دارایی، ماشینسازی، راهآهن، ابومسلم، آرارات، برق تهران، پیام مشهد، کشاورز، سپیدرود، بانک تجارت (بوتان)، نورد اهواز، آب و برق اهواز، پلی اکریل اصفهان، ایرانجوان، برق شیراز و عقاب را به خاطر نمیآورد. اما تعدادی از این تیمها، زمانی بخشی مهم از فوتبال کشور بودند و بازیکنان ملیپوش از میان آنها انتخاب میشدند. آنها در دریای سوءمدیریت ورزشی و غیرورزشی غرق شدهاند و هیچ گروه نجاتی هم حاضر نیست برای بیرون کشیدن بقایای آنها از اعماق نابودی، خطر کند!
در فوتبالی که صنعتیها میآیند، چند صباحی میدرخشند و نگاهها را به خود معطوف میکنند و مدتی بعد با تغییر سیاست مدیران جدید کارخانه یا هر عامل دیگری، ستاره بختشان رو به خاموشی میرود. نمونهاش همین مس رفسنجان که حالا دو سال است جزو فانوس به دستهای لیگبرتر است و هر سال احتمال سقوط آن به رده پایینتر بیشتر از قبل حس میشود. کارخانه صنعتی که چندین و چند تیم همچون مس شهربابک، مس سونگون، مس سرچشمه، مس کرمان و مس رفسنجان از آن ارتزاق میکنند و دور نیست روزی که سرنوشتی مشترک، همهشان را در آغوش بگیرد. واقعیت آن است که این فوتبال بدهکاران زیادی دارد؛ همه آنهایی که تنها به سود خود فکر کردند نه منفعت یک استان، آنهایی که با تصمیمات نادرست و غیرکارشناسی پایههای نابودی تکهای از پازل فوتبال را بنا گذاشتند و همه آنهایی که نه دلخوشی مردم برایشان اهمیت دارد و نه احساسات مردم رشت، آبادان، خراسان و... که با تیم فوتبالشان زندگی میکنند.