مرد جوان که بهخاطر ارثیه فامیلی دایی ثروتمندش را با کمک همکلاسی قدیمیاش کشته بود، بعد از فرار به ترکیه در تماس با مادرش راز این جنایت را برملا کرد.
به گزارش ایران، اواخر مرداد امسال زن میانسالی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و به بازپرس محمد وهابی گفت: پسرم شایان چهار روز قبل به ترکیه سفر کرد، اما دیشب با من تماس گرفت و مدعی شد برادرم را با همدستی دوستش ایمان به قتل رسانده است. از شنیدن حرفهای پسرم شوکه شده بودم با نگرانی به خانه برادرم رفتم که بهتنهایی زندگی میکرد اما خبری از او نبود، همسایههایش نیز مدعی بودند که چند روزی است او را ندیدهاند.
بهدنبال اظهارات زن میانسال، تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز شد اما هیچ رد و نشانی از مرد 40 ساله به دست نیامد، بنابراین احتمال قتل او قوت گرفت. در ادامه، بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی دستور دستگیری ایمان و شایان را صادر کرد.
بدینترتیب مکاتبات بینالمللی با اینترپل برای دستگیری این دو پسر جوان انجام شد و از سویی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی برای شناسایی هویت ایمان و دستگیری او وارد عمل شدند. بررسیها در این خصوص ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان جنایی موفق شدند ایمان را عصر دوشنبه گذشته بازداشت کنند.
وی در تحقیقات اولیه به جنایت با همدستی شایان اعتراف کرد و مدعی شد جسد را در باغی اطرف تهران دفن کردهاند. با اعتراف متهم، تیمی از کارآگاهان جنایی راهی باغ شدند تا جسد مقتول را پیدا کنند. تحقیقات برای دستگیری شایان ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
مقتول را از کجا میشناختی؟
مقتول دایی رفیقم بود. من و شایان بیش از ۳۰ سال است که با هم دوستیم و رفاقت ما از پشت میز مدرسه شروع شد. اما مدتی قبل شایان گفت میخواهم داییام را به قتل برسانم و من هم با او همراه شدم.
چرا میخواست داییاش را بکشد؟
پدر بزرگ شایان مرد ثروتمندی بود وقتی فوت شد مقدار زیادی از اموالش نزد پسرش امیر - مقتول- که با هم زندگی میکردند، ماند. مادر و دایی دیگر شایان خیلی تلاش کردند تا با انجام مراحل قانونی انحصار وراثت تکلیف اموال پدرشان را مشخص و آن را تقسیم کنند اما امیر با این ماجرا مخالف بود. همین موضوع باعث اختلاف بین آنها شده بود.
شایان میگفت فقط در یکی از کارتهای بانکی پدربزرگش ۷۰۰ میلیون تومان پول بوده است. امیر کار و کاسبی درست و حسابی نداشت اما بعد از مرگ پدرش در یکی از محلههای خوب تهران خانه اجاره کرده بود و اوضاع مالیاش خوب شده بود.
از کی تصمیم به جنایت گرفتید؟
۶ ماهی میشد اما یک ماه آخر تصمیم نهایی شده بود و نقشه قتلی را که در سر داشتیم مدام مرور میکردیم. سرانجام اوایل مرداد شایان باغ ویلایی را در اطراف تهران به مدت دو روز اجاره کرد. روز اول یک کارگر آورد تا در باغچه پشتی باغ یک گودال بکند؛ گودالی که در واقع قبر داییاش بود. میگفت بعد از جنایت، جسد را داخل آنجا دفن میکنیم و با تحویل باغ هرگز کسی دستش به جنازه نمیرسد.
امیر را چطور به باغ کشاندید؟
شایان به دروغ به داییاش گفت مهمانی داریم و او را هم دعوت کرد. ظهر روز حادثه من و شایان با خودرو و امیر هم سوار بر خودروی مزدا 3 خودش راهی باغ شدیم. ناهار را که خوردیم ساعت حدود ۴ بعد از ظهر بود که شایان سه لیوان شربت ریخت و داخل یکی از آنها قرص برنج حل کرد. لیوانی را که داخلش قرص ریخته بود به داییاش داد، چند دقیقهای که گذشت حال امیر بد شد. اصرار میکرد او را به بیمارستان ببریم اما نبردیم، وقتی نیمهجان شد شایان با قمه به سمتش رفت که به او گفتم نیازی به قمه نیست خودش تمام کرده اما شایان برای اینکه خیالش راحت شود گردن او را گرفت و به من گفت بزن. گفت وقت نداریم، الان باید باغ را تحویل دهیم. نمیفهمیدم چکار میکنم، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتم و دو ضربه زدم.
جسد را چه کار کردید؟
جسد را داخل گودالی که از قبل کنده بودیم، دفن کردیم. خانه ویلایی را تمیز کردیم و شایان با ماشین خودش و من هم با ماشین امیر باغ را ترک کردیم. قرار بود با سندسازی ماشین امیر را حدود یک میلیارد تومان بفروشیم و نفری ۵۰۰ میلیون تومان سهممان شود. اما شایان خودش را کنار کشید و گفت: «خودت ماشین را بفروش.» از آنجا که به پول نیاز داشتم مجبور شدم خودرو را به یک دلال به ارزش ۱۵۰ میلیون تومان بفروشم. البته او ماشین را به یک جاعل ۳۰۰ میلیون تومان فروخته بود و جاعل هم با سندسازی یک میلیارد و دویست میلیون تومان ماشین را فروخته بود.
از شایان خبر داری؟
شایان اینجا که بود با ماشین مسافرکشی میکرد اما حدود ۲۰ روز بعد از قتل رفت ترکیه، البته در فضای مجازی با هم در رابطه بودیم تا اینکه مدتی بعد ناپدید شد و دیگر تماسی نداشتیم.