
به رغم افزايش تنش و لفاظي هاي خصمانه بين ايران و عربستان سعودي در سطوح ديپلماتيك، افكار عمومي و رسانه اي و اخيرا هشدار فرمانده نيروي دريايي سپاه در مورد برگزاري مانور دريايي عربستان در محدوده تنگه هرمز، ايران همچنان خواهان پرهيز از تقابل با سعودي هاست، چون مسأله را گسترده تر از مناسبات دوجانبه، بيشتر مربوط به احتمال بازگشت نظامي آمريكا به منطقه مي بيند.
به گزارش «تابناک»، دکتر کیهان برزگر، استاد دانشگاه و رئیس مؤسسه مطالعات استراتژیک خاورمیانه در مطلبی که در پایگاه اینترنتی «میدل ایست آی» منتشر کرده، ضمن اشاره به مسائل فوق، می افزاید: غالباً ریشه تقابل کنونی بین ایران و عربستان سعودی به مسأله رقابت ایدئولوژیک بين شیعه و سنی یا رقابت ژئوپلتیک برای افزایش نقش دو كشور در منطقه ارتباط داده می شود که با فاجعه منا در سال گذشته ـ كه در آن صدها زائر ايراني به شهادت رسيدند ـ تشدید شده است؛ اما يك مسأله مهم ديگر در اين معادله را هم نبايد فراموش كرد و آن، ديدگاه هاي متضاد دو كشور در مورد حضور آمريكا در منطقه و چالش هاي امنيتي ناشي از آن است.
سعودي ها به طور سنتي حضور آمريكا در منطقه را به نفع منافع خود و تأمين امنيت منطقه اي مي دانند. از ديدگاه آنها، اين حضور براي مهار نقش فزاينده ايران در منطقه ضروري است. آنها از آمريكا گله دارند كه، با سرنگوني طالبان و صدام، توازن قواي منطقه اي را به نفع ايران به هم زده و اكنون با "سياست تعامل" اوباما در پرتو توافق هسته اي (برجام)، واشنگتن در مسير پذيرش نقش غالب منطقه اي ايران قرار مي گيرد.
براي مقابله با اين وضعيت، سعودي ها سياست دوجنبه اي را در پيش گرفته اند؛ نخست، طراحي سياست هاي مستقل و تهاجمي در منطقه، معروف به دكترين سلمان، كه هدف اصلي آن مهار نقش ايران در همه جا در منطقه (سوريه و يمن) و در جهان و با تمامي ابزارهاي موجود سياسي، امنيتي و اقتصادي است. دوم، لابي كردن گسترده در كنگره و انديشكده هاي آمريكايي براي به چالش كشيدن زمينه هاي مثبت برجام بين ايران و آمريكا.
پشت پرده اين سياست سعودي ها، يك هدف عميق تر نهفته است و آن اينكه آمريكا در مسير تقابل احتمالي بين عربستان و ايران بناچار مجبور به انتخاب عربستان شده و بار ديگر به منطقه كشانده شود. مثلا آنها اميد دارند كه آمريكا را به هر نحو ممكن به مداخله مستقيم نظامي در سوريه وادار كنند. يا آمریکا را متعهد به یک اتحاد نظامي نهادینه شده در خليج فارس كند كه در آن سعودي ها رهبري كشورهاي كوچك عربي ديگر را بر عهده بگيرند. به همين دليل، سعودي ها براي پايان رياست جمهوري اوباما لحظه شماري مي كنند.
در مقابل، ايران حضور آمريكا در منطقه را به ضرر منافع خود و همچنين امنيت منطقه اي در نظر مي گيرد. از ديدگاه ايران، حضور آمريكا در منطقه، فراتر از تهديدات مستقيم امنيتي مثلا در قالب سياست "تغيير رژيم" و تلاش هاي آمريكا براي به حداقل رساندن نقش منطقه اي آن، ريشه اصلي گسترش افراط گرايي و شكاف هاي قومي است. در اين ارتباط، جنگ هاي آمريكا در افغانستان و عراق به گروه هاي افراطي و تروريستي بهانه هاي لازم را براي استخدام نيروي هاي جديد براي تداوم "جنگ مقدس" اشان با نيروي اشغالگر خارجي داده است. حاصل اين امر، چالش هاي جديد امنيتي در اطراف مرزهاي ايران است كه مي توانند اين كشور را درگير منازعات پيچيده و بعضا ناخواسته كنند.
براي مقابله با اين وضعيت، ايران هم سياست دو جنبه اي را در پيش گرفته است. نخست، كمك به تقويت حكومت هاي ملي و فراگير در كشورهاي دوست مثل عراق و سوريه و بسيج نيروهاي سياسي محلي براي مقابله با جريان هاي تروريستي از جمله داعش و القاعده. دوم، تلاش براي گسترش همكاري هاي منطقه اي به خصوص با بازيگران اصلي منطقه، يعني عربستان سعودي و تركيه، براي حل مسائل منطقه اي. هدف اصلي هر دو سياست، رفع توجيه مداخله احتمالي نظامي آمريكا در منطقه است.
البته نبايد اشتباه كرد. در اين معادله ايران الزاما خواهان نفي يا به خطر انداختن منافع آمريكا در منطقه نيست، بلكه بيشتر خواهان تأمين منافع خود در يك قالب چندجانبه و از طريق تثبيت نقش خود و متحدان منطقه اي اش به عنوان يك ضرورت در دستيابي به راه حل جامع براي مشكلات جاري منطقه است. به همين دليل، ايران هيچ وقت خواهان استثنا كردن آمريكا يا عربستان يا هر بازيگر ديگري از مذاكرات صلح سوريه نبوده، چون معتقد است هيچ يك از ائتلاف هاي سياسي ـ امنيتي موجود به تنهايي قادر به پيروزي در اين بحران چند لايه و پيچيده نيست.
اين برداشت دقيقا در نوع نگاه وزير امورخارجه ايران محمد جواد ظريف در پيشنهاد ايجاد يك "مجمع گفت وگوي منطقه اي" مشاهده مي شود. دكتر ظريف اخيرا در مورد تنش هاي اخير بين نيروهاي دريايي ايران و آمريكا در خليج فارس مي گويد، اين آمريكایي ها هستند كه به مرزهاي ما نزديك شده و امنيت ما را به خطر مي اندازند، نه ما به مرزهاي آنها. اين نشان مي دهد كه چگونه حس ناامني از حضور آمريكا در منطقه از نگاه ايراني تعريف مي شود.
اكنون در مورد نوع برخورد با سياست تهاجمي سعودی ها دو دیدگاه در ایران وجود دارد؛ دیدگاه نخست بر این باور است که ایران باید مواضع سخت تری نسبت به عربستان داشته باشد، چون در غیر این صورت، پیام اشتباه از نقش و قدرت خود به آمریکا می دهد و این مي تواند منجر به دلسردی متحدان منطقه ای ايران و به دنبال آن، تضعيف مواضع منطقه ای آن شود.
اما دیدگاه دوم و البته حاكم، معتقد به سیاست صبر و انتظار در برابر سعودي هاست. این دیدگاه معتقد است که عربستان اکنون فراتر از ظرفیت استراتژیک و توانایی های ملی خود در منطقه عمل می کند و چون آمریکا خواهان دخالت نظامي براي پايان دادن به بحران هاي جاري در سوريه و يمن نيست، سیاست تهاجمی و جنگ افروزانه سعودی ها در اين كشورها دوام چنداني نخواهد داشت.
در واقع، سياست كنوني ايران در پرهيز از تنش و تقابل با سعودي ها بيشتر با هدف جلوگيري از درگير شدن يا متعهد كردن نظامي آمريكا در منطقه صورت مي گيرد. سياست اوباما در عدم مداخله نظامي در سوريه و تأكيد بر ضرورت مشاركت همه بازيگران، از جمله ايران، در مذاكرات صلح منطقه اي، تحول استراتژيكی در راستای تقويت ديپلماسي چندجانبه گرا در منطقه است. واقعيت اين است كه تنها اين نوع ديپلماسي مي تواند منجر به كاهش تنش بين ايران و عربستان سعودي شود. بهتر است، رئيس جمهور بعدي آمريكا ـ چه كلينتون چه ترامپ ـ اين سياست آمريكا را ادامه دهد تا از اين طريق، راه را براي دستيابي به صلح و امنيت پايدار در منطقه باز کند.