
مقام معظم رهبری امسال را سال اقتصاد و فرهنگ، عزم ملی و مدیریت جهادی نامگذاری کردهاند. با نگاهی به نامهای سالها ـ دستکم هشت، نه سال اخیر ـ متوجه عمق حساسیت رهبر معظم انقلاب به مسائل اقتصادی میشویم؛ حساسیتی که در سالهای اخیر، رنگ هشدار به خود گرفته و همه ملت به نوعی آن را با همه وجود درک میکنند.
برای همه اهالی فن و کارشناسان اقتصادی، ظرفیتهای بالقوه اقتصاد ایران «اظهر من الشمس» است. تک تک مردم کوچه و بازار نیز به نوعی به این موضع نمایان اذعان دارند. اما باید اعتراف کرد این ظرفیتهای بالقوه، هرگز نتوانسته آن گونه که شایسته این کشور است، بالفعل شده و دغدغههای اقتصادی را رفع کنند.
اقتصادی که با بالا و پایین شدن دلار زیر و رو، با افزایش و کاهش نرخ طلا کن فیکون شود و با افزایش قیمت حاملهای انرژی بیثبات شود، تورم و بیکاری روزافزون آن جلو هرگونه برنامهریزی مالی و تجاری را بگیرد، دلالی و واسطهگری پر رونق و تولید و کشاورزی پر دردسر باشد، به بهانه کاهش قیمت دچار رکود و رشد منفی شود، هزینههای بالای تولید امکان رقابت با محصولات خارجی را بگیرد، کیفیت تولیدات داخلی در حد استانداردهای جهانی نباشد، نقطه ضعف بزرگی دارد و در آینده نه چندان دور برای ما به چشم اسفندیار تبدیل خواهد شد.
از سوی دیگر، بیگمان استفاده از تعبیر فرهنگ در کنار اقتصاد، نشانه وجود مشکلات بزرگ و عدیدهای در این حوزه است. در واقع علت بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور ما ریشه در فرهنگ دارد.
در همین زمینه، «تابناک» در گفتوگو با محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل فرهنگی، علل فرهنگی مشکلات اقتصادی ایران را بررسی کرده است.
* آقای دکتر به نظر شما چه مشکلات فرهنگی در اقتصاد کشورمان وجود دارد؟ شاید بتوانیم بخش اعظم مشکلات کلی اقتصاد را با توجه به زیرساختهای فرهنگی توضیح دهیم. مثلا اینکه در جامعه ما فرهنگ کار، فرهنگ غالبی نیست. فرهنگ سودجویی، راحت طلبی یک فرهنگ غالب است. در جامعه ما مصرف یک ارزش است، به گونهای که میزان مصرف جایگاه افراد را مشخص میکند. کیفیت در فرهنگ اجتماعی ما روز به روز در حال ضعیف شدن است؛ اینها همه زیرساختهای فرهنگی است.
* چرا پس از انقلاب با اینکه بسیاری از مشکلات را حل کردهایم، هنوز نتوانستیم مشکل اقتصاد را حل کنیم؟ این بیماری اقتصادی ما پیشینهای چهار قرنی دارد؛ یعنی پس از دوران صفویه هر قدر به امروز نزدیک میشویم، زیرساختهای فرهنگی که اقتصاد ما روی آنها بنا شده و میشود، دچار فساد و نابودی در روند فرهنگ شدهاند که نتایجش در حوزه اقتصاد، خود را نشان میدهد.
* تا چه میزان این بیماری فرهنگی را ناشی از دعوای جبههها و دعواهای حزبی با همدیگر را میدانید؟ دلایل بسیار عمیقتر از اینهاست. این مسائل ربطی به این جناح و آن جناح ندارد. آنهایی که اوایل انقلاب دیدگاه عدالتگرا داشتند، به شدت به دنبال تقسیم ثروت و نیز دولتی کردن اقتصاد بودند؛ الان کجا هستند و چه میکنند؟ جز این است که هماکنون همه آنها به طرفداران سرمایهداری تبدیل شدند! جالب اینکه بیشترین حوزه و گرایش این افراد در جناح چپ بود؛ حال آنکه این مسأله ربطی به چپ و راست ندارد. در واقع این نوع نوعی سطحی نگری است که بگویم مشکلات اقتصادی به این جناح و آن جناح ربط دارد.
هر گروه و جناحی برای خود، اندیشهای اقتصادی دارد و در صورتی که قدرت را به دست بگیرد، به سمت سیاستهای خود پیش میرود و این باعث چند تکهای شدن جامعه میشود.
هنگامی که فرهنگ کار در جامعه وجود ندارد و افراد دوست دارند یک شبه پولدار شوند و با مصرف بیشتر خود را به رخ بقیه بکشند، ربطی به جناحها ندارد. این موضوعات به چهار قرن پیش برمیگردد. این جناح و آن جناح ندارد. این مشکلات در دولت پهلوی، قاجار و در عصر زندیه نیز وجود داشت.
* عدهای مشکلات اقتصادی را در انقلاب اسلامی میدانند؛ نظر شما چیست؟ فرض کنید ما انقلاب نمیکردیم، باز هم این مشکل بود. شما ببینید محمد رضا پهلوی در اوج دوران پهلوی در سال ۵۵ با روزنامه اطلاعات مصاحبه میکند و دقیقا گلایههایی از اقتصاد کشور دارد که هماکنون شما یا من یا هر کس دیگری انجام میدهد. من اصرار دارم که بگویم مشکلات اقتصادی هیج ربطی به انقلاب ندارد. بیماری اقتصاد ایران چهارصد سال طول کشیده است. بعضیها طوری صحبت میکنند که در دوران پهلوی وضع اقتصادی ما خوب بوده است. در حالی که شاه در آن مصاحبه از بیماری هلندی و تورم و موارد دیگر در آن مصاحبه گلایه میکند.
* چرا در این ۳۵ سال پس از انقلاب، کاری برای از بین بردن این فرهنگ نشده است؟ فقط ۳۵ سال! اگر ۳۵۰۰ ساله دیگر هم بگذرد تا اینکه بیماری را نشناسیم درمان نخواهد شد. با گذشت زمان بیماریهای فرهنگی علاج نمیشود. برای شناسایی و معالجه بیماری اجتماعی، نخست باید بیماری را دقیق بشناسیم و راه علاجش را علمی و کارشناسی پیدا کنیم؛ یعنی گذشت زمان مسأله فرهنگی را حل نمیکند.
* چرا همین مشکل را ریشهای حل نمیکنند؟
مثلا دولت کنونی گمان میکند که اگر با کدخدا ببندد، مشکلات اقتصادی حل میشود. خوب مگر ما زمان پهلوی با کدخدا نبسته بودیم. اگر بسته بودیم، چرا آن زمان بیماری هلندی و تورم به اوجش میرسد؟ بنا به گفته محمد رضا پهلوی قاچاق در کشور بیداد میکند و کالاهایی که قیمت دولتی دارند با ده برابر قیمت به فروش میرسند. اینها عین سخنان محمدرضا در سال ۵۵ است. در آن زمان ما که با کدخدا خوب بودیم.
آقای احمدینژاد فکر میکرد با گذاشتن پول در جیب مردم مشکل حل میشود. هر کسی به یک شکلی فکر میکرد. هیچ کدام از این بزرگواران نخواستند مشکلات را کاملا علمی حل کنند.
به هر حال باید پذیرفت در اقتصاد ما به غیر از مشکلات فرهنگی مشکلات صرفا اقتصادی وجود دارد. مثلا در اقتصاد ما شفافیت وجود ندارد.
نبود شفافیت و وجود فساد به روحیه پول دوستی ایرانیان برمیگردد. افراد دوست دارند سریع پولدار شوند. چون پول را حلال مشکلات میدانند؛ بنابراین، میکوشند به هر شیوهای و مکانیسمی پولدار شوند. این فساد میشود.
چرا در جامعه ما همه دوست دارند پولدار شوند؟ چون میخواهند با پولشان برای خودشان موقعیت اجتماعی و سیاسی فراهم بکنند و فخر بفروشند و توجهات را به سمت خود بکشند و لذت ببرند. حالا اگر مبنای تفاخر و لذت عوض شود. یعنی اگر ماشین میلیاردی سوار شد و یا کت و شلوار چند میلیونی پوشید، همه مسخرهاش کنند، توجه نکنند. بلکه توجه کنند چه کسی ثروت ایجاد میکند. چه کسی تولید میکند. چه کسی شغلی که زاینده و مولد است ایجاد میکند. آن وقت مردم به او قبطه بخورند و به سراغ او بروند. مردم برای امضا گرفتن از او سر و دست بشکنند. کسی رغبت به فساد اقتصادی نمیکند، بلکه به جای اینکه مسابقه سر پول جمع کردن باشد، به تولید ثروت میپردازد.
* چه راهکارهایی برای حل ریشهای وجود دارد؟
اگر فرض کنیم که چند اصل در جامعه ما احیا شود، مشکلات حل میشود؛ یعنی مردم باور کنند که کار محور زندگی است نه پول. کار حلال مشکل است، نه پول. اینکه باید شبها به امید کار مفیدتر خوابید و نه به امید پولدار شدن. به مردم به جای میلیونها تومان جایزههای مالی دادن، امکان کار، جایزه بدهیم. امکان کار نه اینکه شغل دولتی و یا کارخانه دولتی ایجاد شود. نه کار کردن ارزش شود.
آدمها به خاطر کار مفید و تولید با کیفیتی که میکنند به هم فخر بفروشند و نه سوار شدن در ماشینهای میلیاردی. اگر اینها به تدریج در جامعه رواج پیدا کند، موفق خواهیم شد.
متن کامل گفتوگو را
اینجا بخوانید