معامله اول کار داشت به هم میخورد. فریدون فایل مصاحبه را دیلیت کرد، موبایلش را برداشت و میرفت که روزنامه را ترک کند. اما چند دقیقه چانه زنی، مرد خوش خنده را روی صندلی برگرداند. اینگونه دست به عصا وارد فاز جدید گفت و گو شدیم.
به نوشته خبرورزشی ، فریدون در ابتدا کمی سفت و سخت بود تا اینکه به بحثهای ریز رسید، درباره مشکلات عجیب و غریب استیلآذین، اتفاقاتی که در رختکن رخ میداد، ماجرای درگیریها و... وقتی میخواست درباره فیرپلی درباره آن بازی معروف حرف بزند، با صداقتی عجیب گفت: «می دانم چرا دایی این کار را کرد. واقعاً بازیکن باید یاد بگیرد این کارها زشت است.» مصاحبه با همین صداقت فریدون ادامه مییافت و بعد به انتها میرسید؛ مثل یک بازی دو سر برد!
*از قدیم شروع کنیم، از وقتی که اولین بار پیشنهاد بازی در ایران، به تو رسید. یادت هست آن روز کجا بودی؟
اولین بار وقتی در لوبک بازی میکردم آقای فاضلی به من زنگ زد و این پیشنهاد را مطرح کرد. همان زمان آلمان یک تیمی تشکیل داده بود به اسم تیم 2006. امکانش زیاد بود بازیکنانی که به این تیم دعوت شدند، به جام جهانی بروند. آخرش هم 8 بازیکن از تیم 2006 رفتند جام جهانی. اول با توجه به این موضوع تصمیم گرفتن برای من سخت بود. برای همین نه رفتم تیم 2006 و نه ایران را انتخاب کردم. فکر کردم با خودم که در باشگاه وضعیتم را بهتر کنم. 6 ماه که گذشت رفتم لاترن و هی فامیلها گفتند تصمیم بگیر. همه از ایران تعریف میکردند. سرانجام تصمیم گرفتم بیایم ایران و در مقابل بحرین بازی کنم.
*برای ما که در آن روزها شاهد همه چیز بودیم و مخصوصا موضعگیریها را میدیدیم، بعید بود تو به ایران بیایی.
قبلش اصلاً قانونی بود که اجازه نمیداد من بیایم. در تیم زیر 21 سال آلمان بازی کرده بودم و نمیشد بیایم. بعد از 3، 4 سال قانون عوض شد که به من اجازه میداد تیم دیگری را انتخاب کنم. ایران زود به من پیشنهاد داد و آمدم. ولی قبلش اصلاً فکر نمیکردم یک روز برای تیمملی ایران بازی کنم.
*بیشک آن چیزی که از ایران برایت تعریف کردند، با آن چیزی که دیدی خیلی فرق داشت. اینطور نیست؟
آره خب. به من گفتند اکثر آدمها تو را دوست دارند. ولی بعضیها هم میتوانند اذیتت کنند. این را اول نفهمیدم. یک خرده که گذشت دیدیم واقعاً اینطوری است. اکثر مردم با من خوب بودند و هستند. شاید یک وقتهایی عدهای مجبور میشوند من را اذیت کنند و چون اخلاقم جور دیگری است، سوء استفاده کنند. این چیزها در همه جای دنیا هست ولی در ایران خیلی تابلوتر است. روزهای اول برایم زیاد مشکل پیش آمد ولی الان عادت کردهام.
*اولین باری که در آزادی به میدان رفتی، مقابل ژاپن بود. با آن همه تماشاچی...
یکی از بهترین روزهای فوتبال ایران بود. به من خیلی خوش گذشت. اولین بار آمدم آزادی که بازی کنم. 120 هزار نفر آمده بودند که بعد 7 نفر مردند. هنوز این بازی در ذهنم هست. وحید دو گل زد و واقعاً یکی از بهترین روزهای عمرم بود. همان موقع فهمیدم تصمیم درستی گرفتهام.
بازیکنان ما لژیونر نمیشوند چون در ایران پول هست!
دقیقاً نفهمیدم چی گفتید!
*در آلمان به فوتبال پایه خیلی توجه میشود اما در ایران اینطور نیست.
اصلاً مشکل فوتبال ایران همین است. از جوانان کار نمیکشد. یک بازیکن جوان میآید و با کیفیت خوب اما هیچ شناختی از فوتبال ایران ندارد. از نظر تاکتیکی و بدنی ضعیف است. وقتی هم در 19 سالگی میآید در لیگ برتر، به خاطر همین ضعفها ضربه میخورد. چطوری بگویم؛ باید بازیکن از بچگی همه چیز را یاد بگیرد. مثل اینکه شما بروید مدرسه و در همه زمینهها درس یاد بگیرید. فوتبال ایران این چیزها را ندارد. در آلمان هم یک زمان چنین مشکلی وجود داشت. بعد از اینکه کلیزمن آمد، خیلیها ایراد میگرفتند تیمملی اصلاً خوب نیست. بازیکن نداریم. شما نگاه کنید یک وقتی نصفی از بازیکنان تیمملی آلمان در باشگاه شان نیمکت نشین بودند. اما قبل از جام جهانی 2010 دیدید چه شد. 10 سال با این جوانها کار کرده بودند. اینقدر پول خرج کردند که کلی ستاره درست شد. الان آلمان هزارتا بازیکن خوب دارد که مربی نمیتواند از بین آنها انتخاب کند.
*چرا اینقدر تعداد لژیونرها کم شده اند؟ سطح بازیکنان ما پائین است یا...
به نظر من در فوتبال ایران پول زیاد شده. دلیلش همین است. من با بازیکنان جوان در تماس نیستم، اما یک واقعیتی هم وجود دارد: آلمانها دید خوبی به ایرانیها ندارند. این یک واقعیت است.
*ما در 2006 بازیکنانی مثل تو، هاشمیان، کیا، رحمان و. . را داشتیم. خب سن آنها هم الان خیلی بالا رفته.
به این چیزها ربط ندارد. آن زمانی که این بازیکنان رفتند در ایران پول نبود. وقتی مهدی آمد آلمان، مگر در ایران پول میدادند؟ خود مهدی هم برای پول کم آمد آنجا. همیشه همینطوری است. بازیکنی که میخواهد برود اروپا اول باید قرارداد کم بنویسد. خیلی از بازیکنان جوان ایرانی هم شک نکنند قراداد اول شان کم خواهد بود. اما وقتی بازیکن جوان اینجا دو سه برابر اروپا میگیرد، خب معلوم است جایی نمیرود. در آلمان فکر کنم برای فصل اول بالای 250 تا 300 هزار تا ندهند اما به محض اینکه متوجه شوند کیفیت بازیکن خوب است، سریع با او قرارداد خوب میبندند.
*البته ناکامی تیم هم تأثیرگذار است دیگر.
من الان گفتم. تیمملی بد نتیجه میگیرد چون لژیونر ندارد. به نظر من بازیکنان جوان ایرانی باید بروند اروپا. نشد هم نشد، برمی گردند ولی باید امتحان کنند.
*تو فکر میکنی سبک بازی بازیکنان ایرانی، به کدام لیگ بیشتر میخورد؟
زمانیکه من در آلمان بازی میکردم، خیلی سخت بود. میگفتند فقط باید بجنگی. لیگ خیلی فیزیکی بود. اما الان عوض شده. همه تکنیکی شدهاند. به نظر من آلمان الان بهترین لیگ دنیا را دارد. واقعاً همه جوانها با کیفیت هستند، تکنیکی هستند و با سرعت زیاد. زمانیکه من در آلمان بازی میکردم دوست داشتم بروم اسپانیا. اما اگر الان میشد، حتماً در آلمان ادامه میدادم.
*از تیمی پیشنهاد داشتی؟
بله، تیم مایورکا به من پیشنهاد داد ولی چون با کایزرسلاترن پیشنهاد داشتم نمیتوانستم آنجا بروم.
***
در استیلآذین همه باور کرده بودند ستاره اند!
*باشگاههای آلمانی خیلی راضی نیستند بازیکنان ایرانی در تیمملی بازی کنند. نمونه آخرش همین موضوع دژاگه و ولفسبورگ بود. خود تو معمولاً دوران بدنسازی تیم باشگاهی ات را از دست میدادی و همیشه این ذهنیت وجود داشت که تو و سایر لژیونرها از حضور در تیمملی ضربه میخورید.
زمانی که تیمملی را انتخاب کردم این چیزها را میدانستم. میدانستم اینطوری میشود و ضربه میخورم. حتی رئیس و مدیر باشگاه لاترن از قبل به من گفتند نرو. کاپیتان دوم تیم هم گفت نرو. بعد که ایران را انتخاب کردم اتفاقات عجیبی افتاد. یک بازی فیکس بودم و دیگر فیکس بازی نکردم. پشت من به جایی گرم نبود. در آلمان، آنها به بازیکنان خودشان خیلی اهمیت میدهند. اگر یک طرف بازیکن ایرانی باشد و طرف دیگر آلمانی، بازیکن خودشان را انتخاب میکنند. حقیقت این بود کسی از من زیاد حمایت نکرد.
*چه کسی باید از تو حمایت میکرد؟
ببینید در ایران از بین بازیکن ایرانی و خارجی که هم سطح باشند، مربی و باشگاه ایرانی کدام را انتخاب میکند؟ خب معلوم است ایرانی را. در آلمان هم وضعیت اینطوری است. بعد از همه این جریانات من حتی شنیدم عدهای در ایران میگفتند فریدون چون نتوانسته برای تیمملی آلمان بازی کند، ایران را انتخاب کرده. این خیلی اعصاب من را خرد کرد. وقتی دفعه اول این را شنیدم یک مکث کردم و گفتم نمیآیم ولی همه فامیلها میگفتند بیا.
*یک عاملی که باعث شده طرفداران زیادی داشته باشی، صداقتی است که در حرفهایت وجود دارد. مثلاً کسی انتظار نداشت تو بگویی اگر کریمی کمی تنبل نبود، در آلمان موفق میشد.
*البته رفتن پیش مربی از نظر ما کار جالبی نیست. اصلاً این کار یعنی چه؟!
مثلاً در آلمان بعد از 4، 5 ماه بازی نکردن، میروی پیش مربی و میگویی چکار کنم بهتر شوم؟ اما در ایران اینطور نیست. بازیکن قبل از بازی که میفهمد در ترکیب نیست، یکهو در رختکن دعوا میکند. تمرکز همه را به هم میزند که چی؟ چون خودش مهمتر از تیم است. کجای دنیا اینطوری است؟ تازه مربی از هفته بعد او را در ترکیب میگذارد. من این را نمیفهمم. بازیکن بینظم را بیرون کن که نظم تیم درست شود. کسی که فقط به خودش فکر میکند به درد تیم نمیخورد. من در استیلآذین زیاد از این بازیکنان دیدم اما تیمهای دیگر را نمیدانم. سال قبل از این موردها زیاد بود. خیلیها به فکر خودشان بودند.
*اول فصل که این همه ستاره به استیلآذین آمد، نگران نشدید؟
من از اول فصل گفته بودم این تیم موفق نمیشود. نگفتم سقوط میکند اما مطمئن بودم بین تیمهای بالای جدول نباشیم. اینهمه بازیکن گرفتند، اگر یک مربی خوب داشتیم موفق میشدیم. مربی خوب هم آمد اما به دلیل ناهماهنگی با کادر ایرانی، زود رفت. وقتی کادر فنی هماهنگ نیست، از تیم چه انتظاری است؟ بازیکنان کار خودشان را میکنند. از طرفی بازیکن خوب گرفته بودند و نمیتوانستند به آنها چیزی بگویند. هر کی آمد، گفتند ستاره است. بازیکنان باور کرده بودند همه شان ستاره هستند. تیم فقط یک کاپیتان میخواست اما همه فکر میکردند کاپیتان هستند. مهمترین مشکل ما این بود که همه فکر میکردند ستاره هستند و باید بازی کنند.
*رکورد تغییر مربی را هم زدید. سر هفته تا ته هفته، تاکتیک فرق میکرد چون مربی عوض شده بود!
من خودم در استیلآذین نیم فصل اول خیلی انگیزه داشتم اما نیم فصل دوم اینطوری نبود. مربی جدید آمد و به من بازی نداد. اینقدر اوضاع در هم بود. نمیدانید چه داستانی درست شده بود. مربی که میآمد بازیکن با کیفیت را روی نیمکت میگذاشت. این نشان میداد برای او کیفیت مهم نیست، مهم این است که کی بیشتر از همه حرف میزند.
*نکتهای که درباره تو وجود داشت این بود که اصلاً مصاحبه نمیکردی و اعتراض نداشتی. بدنبود یک وقتی یاغی گری را یاد بگیری.
من اخلاقم این است. در آلمان هم همینطور بودم. مربی هر تصمیمی بگیرد همان است. دوست ندارم دعوا کنم و به زور من را در ترکیب بگذارند. دوست ندارم مصاحبه کنم تا در ترکیب باشم. بازیکنی که این کار را میکند واقعاً خجالت نمیکشد؟ این دیگر چه چیزی است؟
*ولی ظاهراً به این چیزها عادت کرده ای...
من باید یک خرده میگفتم این چیزها را.
*به کی؟
همین، به کی؟ به مربی که نمیتوانستم بگویم چون خودش میدانست. باید به هدایتی میگفتم. او خبر نداشت. نمیدانست کادر فنی اینطوری است. او اصلاً نمیدانست مربی خارجی تیم برای چی رفت. اگر این چیزها را از من میپرسیدحتماً به او جواب میدادم ولی نشد با هم حرف بزنیم.
*البته کاری که بقیه زیاد کردند.
بله، من ضربه خوردم که از این کارها نکردم.
*پشیمان نیستی که به ایران آمدی؟
خب میتوانست آیندهام بهتر از این باشد. من فکر میکردم استیلآذین بعد از یک فصل خوب، حتی شانس قهرمانی دارد. همه میگفتند تیمی حرفهای داریم. آخرش واقعاً بد شد.
*تو شماره 10 لاترن بودی. هیچ بازیکنی اینقدر سقوط ندارد. آمدی تیمملی ایران تا پیشرفت کنی اما دقیقاً برعکس پیشرفت کردی.
اشتباه نکنید.
*یعنی نیامدی تیمملی که پیشرفت کنی؟
خب من یک زمانی به این چیزها خیلی فکر میکردم اما الان دیگر فکر نمیکنم چون آخرش به نتیجه نمیرسم که چرا اینطور شد. در کل این هم تجربه خوبی بود. از این اتفاقات زیاد میافتد. در آلمان هم خیلی از بازیکنان بزرگ یکدفعه ناپدید شدند.
فوتبال ایران مثل رانندگیاش است!
*روزهای اولی که به ایران آمدی پراید سواری لذت بخش بود؟!
خب من که تازه آمدم، باشگاه یک راننده در اختیار ما قرار دارد که اینور و آنور میرفتیم. اتفاقاً در آن مدت کمر درد گرفتم چون صندلی ماشین خیلی بد بود (خنده)
*در ترافیک تهران اذیت نمیشوی؟
چرا خیلی اذیت میشوم. این بدترین ترافیکی است که دیدهام. به خاطر همین اغلب وقتها از خانه اصلاً بیرون نمیآیم.
*درباره قانون که حرف میزنیم یاد یکسری قانونهای من در آوردی در ایران میافتیم. مثلاً اینکه بازیکن زیر 28 سال باید دو ساله ببندد. در آلمان از این قانونها هست؟
نه اینطور نیست. هر چی که دو طرف توافق کردند همان میشود. فقط یک قانونی جدیدا تصویب شده که نباید بالای 5 سال ببندید. اندازه دو، سه ماه هم نمیتوانی ببندی.
*قصد نداری دوباره به آلمان برگردی؟
می توانم راحت برگردم. البته بازی کردن در بوندسلیگا یک با این سن و سال سخت است اما در بوندسلیگا دو خیلی راحت است. ولی چون آنجا پولی در کار نیست، نمیروم. فکر میکنید چرا هاشمیان نرفت بوندسلیگا؟ چون اصلاً آنجا پول خوب نمیدهند.
*ممکن است از ایران بروی؟
بله، شاید فصل بعد در ایران نبودم. تا اینجا با اتفاقاتی که افتاده احتمالش زیاد است. فعلاً منتظرم وضعیتم با استیلآذین مشخص شود. این قرارداد دست و پای من را بسته. یکسال دیگر با آنها قرارداد دارم. اگر در ایران تیم خیلی خوبی پیدا کنم میمانم اگرنه شاید بروم یونان و شاید برگردم لوبک.
*در فوتبال ایران یک چیزی باب شده و آن این است که هر کس به خودش اجازه میدهد درباره دیگران حرف بزند.
من هیچوقت به خودم این اجازه را نمیدهم. در اروپا احترام گذاشتن یک چیز عادی است.
*پس چرا مورینیو احترام نمیگذارد؟
او با خبرنگاران اینطوری است اما دو تا از دوستان من در تیم او بازی کردهاند و میگویند برای بازیکنانش خیلی آدم خوبی است و تا به حال به بازیکن خودش بیاحترامی نکرده.
*اما به بازیکن، مربی و تماشاچیان حریف، خیلی زیاد!
خب بازی هست دیگر. در فوتبال شو هم داریم و نیاز است یک وقتی آدم بازیگر شود. من از مورینیو خوشم میآید با اینکه پررو است.
*شاید جنس تو به فوتبال ایران نمیخورد. مثلاً به اینهمه حاشیه.
من قبلاً در این باره حرف زدم. مردم من را دوست دارند. اکثرا این نظر را دارند اما در فوتبال ایران خیلیها من را نمیخواهند. این را میدانم.
*ظاهرا بزرگترین چالش تو این است که بین ایرانی و آلمانی بودن ماندهای.
واقعاً همینطور است. واقعاً خیلیها من را نمیخواهند. نمیخواستند در تیمملی باشم. الان هم بعضی وقتها برای من مشکل درست میکنند. بعضی وقتها خیلی بد درباره من حرف میزنند تا ضربه بخورم. آنها میخواهد از پشت به من ضربه بزنند.
***
درآلمان بازیکن تمارض کند، فحش میخورد
*آن لحظه که در بازی پرسپولیس به سمت آرفی دویدی، فقط به خاطر آن شکلک بود؟
بله، من داشتم برمی گشتم وسط زمین که یکهو این شکلک را دیدم و اعصابم خرد شد. من او را میشناسم. با هم دوست هستیم. میخواستم به او بگویم این چه کاری است میکنی. اما یکهو همه ریختند و آن اتفاقات افتاد.
*یعنی نرفته بودی آرفی را بزنی؟
کجا بزنم؟ فقط دویدم همین را به او بگویم.
*فیرپلی واقعاً چیست. تو برای ما تعریف میکنی؟
یعنی جایی که احساس میکنی تیمت ضربه میخورد، توپ را بدهی حریف.
*در آن بازی رعایت نشد؟
واقعاً قضاوت سخت است برای اینکه من خوشم نمیآید که بازیکن هی خودش را زمین بزند. بالاخره من بازیکن استیلآذین بودم و نمیتوانستم بگویم کار درستی بوده یا نه اما باید به بازیکنی که این کار را میکند نشان داد، زشت است، کار خوبی نیست. بازیکن در ایران عادت کرده اینطوری باشد. این اخلاق یعنی چه؟ اعصابم خرد میشود این چیزها را میبینم. به خاطر همین میفهمم چرا دایی این کار را کرده.
*یک زمانی به عربها ایراد میگرفتیم، الان خودمان بدتر شده ایم.
ایرانیها هی میگویند عربها اینطوری هستند ولی واقعاً ما بدتریم. 80 درصد بازیکنان ایران خودشان را زمین میزنند. در آلمان تماشاچی ببیند بازیکن اینطوری میکند به او فحش میدهد، هو میکند. به خاطر همین آنجا اصلاً از این چیزها نمیبینی. من چنین چیزی را دوست ندارم. در یک فرهنگ دیگر بزرگ شدم و آنجا یاد گرفتم این کارها زشت است. بازیکن زمین میخورد انتظار دارد داور خطا بگیرد.
*سر همین جریان هم آنطوری با میداوودی برخورد کردی؟
جلوی چشم من توپ را لو داد و زمین خورد. من خیلی با میلاد دوستم. آنموقع هم گفتم. میدانید، من با دوستانم در زمین خیلی جدیتر هستم و زیادتر برخورد میکنم. اتفاقاً بعد از آن بازی با میلاد حرف زدیم و خندیدیم اما هنوز نمیدانم واقعاً کارش درست بود یا نه.
*قبول داری عصبی هستی؟
بله، قبول دارم یک وقتهایی زیاد عصبی میشوم
*جدا از این بحثها، آیا امکان دارد دوباره در یک تیم خصوصی بازی کنی؟
اتفاقاً دوست دارم با علی دایی کار کنم. میدانم تیم میگیرد و دوست دارم کنار او باشم. با علی دایی دوست هستم و کارش را خیلی قبول دارم.
*به این فکر کردهای تا چند سالگی بازی کنی؟
من بازیکنی نیستم که لازم باشد زیاد بدوم. باید بیشتر با فکرم بازی کنم و تکنیکم. به همین خاطر میتوانم چند سال دیگر بازی کنم. البته انصافاً همین الان در زمین زیاد میدوم
***
بدون دعوا با قطبی از تیمملی جدا شدم
*بخش پایانی مصاحبه درباره تیمملی است و حضور کارلوس کروش.
برای من عجیب بود که او به ایران آمد. کروش یک مربی با تجربه است. آشنایی زیادی با او ندارم چون تا به حال با هم کار نکردهایم. از دوستانم هم کسی با او کار نکرده. اما سابقه خیلی خوبی دارد. انشاا... که تیمملی را درست کند.
*بین تو و تیمملی یک وقفه نزدیک به یک سال و نیم افتاده...
من خیلی چیزها را نگفتم. میتوانستم در جام ملتها باشم اما خودم با قطبی حرف زدم و جدا شدم. او به من گفت بعید میدانم بتوانی بازی کنی و باید بیشتر روی نیمکت باشی. من هم بدون دعوا تیمملی را ترک کردم. با هم توافق کردیم و من گفتم بهتر است بروم اوضاعم را در استیلآذین بهتر کنم.
*بدترین خاطرهای که از تیمملی داری، کدام است؟
قبل از جام جهانی و بازی کرواسی. مصدوم شدم و فکر کردم جام جهانی را از دست دادهام. خیلی خاطره تلخی بود.
*و بهترین.
بازی بحرین. من پاس گل را دادم و نصرتی زد. تا ساعت 2 صبح تو راه بودیم تا برسیم هتل المپیک. بغل استادیوم بود اما کلی طول کشید. واقعاً شب خوبی بود.
*دوست داری مربی شوی؟
بله، بعد از بازیگری به دنبال مربیگری میروم اما دوست ندارم از یک جای بزرگ شروع کنم.
*اگر مربی شوی، هر روز بازیکنانت را میزنی. چون سیستم اخلاقی ات به این بازیکنان نمیخورد.
گفتم مربی میشوم اما نگفتم در ایران. کار در اینجا خیلی سخت است.
حرفهایی از جنس دیگر
*فیلم زیاد میبینم، مخصوصا فیلمهای کلاسیک. عاشق آل پاچینو هستم و رابرت دنیرو. دیوانه فیلم صورت زخمی هستم. شاهکاری است برای خودش. سری فیلمهای آل پاچینو را دیدهام. فیلم مخمصه با بازی رودروی دنیرو آل پاچینو هم که شاهکار است
*به نظرم بهترین فیلم تاریخ گاد فادر است با آن سکانس شاهکاری پایانی گادفادر 3. وقتی دختر آل پاچینو را کشتند و آنطور فریاد کشید.
*لحظهای که مارلون براند و در فیلم دربارانداز و در آن بخش پایانی فیلم به لب اسکله میرود تا مقابل آدمهای بد بایستد، تاریخی بود. این سکانس را خیلی دوست دارم.
*اصلاً به سینما نمیروم. علاقهای به فیلمهای ایرانی ندارم. اما برایم تعریف کردهاند که قبلاً فیلمهای خوبی در ایران ساخته میشد و بازیگر معروف و بزرگی به نام بهروز وثوقی در سینمای ایران بازی میکرد.
*از بچگی سر دیدن فیلم با پدرم آبم به یک جوی نمیرفت. او عاشق فیلمهای وسترن و بزن بزن بود من عاشق فیلمهای کلاسیک.
*در ایران وقت نمیکنم کتاب بخوانم اما در آلمان که بودم رمان خیلی میخواندم. جنایی و پلیسی را بیشتر از همه میپسندم.