اولین پرونده جدی جاسوسی که جمهوری اسلامی با آن درگیر شد تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اسفند ماه 57 گشوده شد. در شرایطی که جاسوسان روس از عدم وجود هر گونه مانعی بر سر راه خود مطمئن بودند یکی از جاسوسان پرنفوذ کا.گ.ب در ایران با نام مستعار «سیکو» شناسایی شد.به گزارش بولتن، دستگیری محمدرضا سعادتی (سیکو) عضو سرشناس و با سابقه سازمان مجاهدین خلق به اتهام داشتن ارتباط ویژه اطلاعاتی و جاسوسی با عوامل کا.گ.ب و سفارت شوروی در تهران که در اردیبهشت ماه 1358 اتفاق افتاد ولی خبر آن در اواخر خرداد ماه منتشر شد فضای ملتهبی را در پی داشت که باعث شد سازمان مجاهدین آشکارا اما به مرور مواضع خود مبنی بر رویارویی با نظام نوپای جمهوری اسلامی را ظاهر سازد. محمدرضا سعادتی یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که در دادستانی انقلاب تهران کار میکرد به جرم جاسوسی برای شوروی دستگیر شد. اتهام سعادتی این بود که با استفاده از موقعیتش ـ دسترسی به پروندههای متهمین رژیم شاه و افراد ساواک ـ بخشی از پرونده سرلشگر مقربی که از افسران رده بالای ارتش پهلوی بود و حدود 25 سال فعالیت مخفیانه با حزب توده داشته و برای کا.گ.ب نیز جاسوسی میکرد را در اختیار روسها قرار داده بود. البته سعادتی با پذیرش این اتهام آن را در چارچوب مبادله اطلاعات با سازمان جاسوسی شووری میدانست!
واکنش سازمان مجاهدین در قبال اتهام جاسوسی سعادتی این بود که عمل سعادتی جاسوسی نبوده و تنها مبادله اطلاعاتی بوده که به نفع کشور و دولت نیز تمام خواهد شد. آنها برای اثبات ادعای خود در طول جریان محاکمه سعادتی به نامههایی اشاره نمودند که در اختیار حاج سید احمد خمینی و بنی صدر رئیس جمهور وقت قرار داده بودند تا اطلاعات مربوط به برخی تهدیدات احتمالی از جانب امریکا را که از طریق همین تبادل اطلاعات با شووری به دست آورده بودند گوشزد کنند.
در تاریخ 23 خرداد 58 سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برخی اسناد و خلاصه گزارش ماموریت سعادتی و بخشی از اظهارات وی در بازجویی را منتشر کرد. روزنامه جمهوری اسلامی و چند نشریه دیگر نیز متن کامل با بخشهایی از بیانیه مجاهدین انقلاب را منتشر ساختند. سابقه ماجرا و پیوند اطلاعاتی سازمان مجاهدین خلق با شوروی بعدها بدین شرح آشکار گردید: «متعاقب دستور صادره از کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شووری رزیدنسی [پایگاه] کا.گ.ب در تهران موفق شد در روز 14 فوریه 1979/25بهمن57 مستقیما با مرکز رهبری دو سازمان مجاهدین خلق و فدائیان خلق تماس بگیرد. این کار توسط ولادیمیر فیسینکو که از افسران رزیدنسی و از کارشناسان مسائل ایران محسوب میشد و به دلیل داشتن موهای مشکی و چشمان قهوهای تیره شباهت فراوانی به ایرانیان داشت صورت گرفت. آن روز فیسینکو مستقیما با مراجعه به مرکز رهبری هر دو سازمان مجاهدین و فدائیان خلق خود را نماینده رسمی اتحاد جماهیر شووری برای گفتگو و تماس مستقیم با آنان معرفی کرد. سران دو سازمان ابتدا تردید و دودلی نشان دادند اما بالاخره قرار شد که تماسهای مورد نظر به صورت غیر مستقیم در اروپا انجام گیرد در این ملاقات هر دو گروه از دولت شووری تقاضای ارسال فوری اسلحه داشتند ولی فیسینکو به جای جواب فقط به بیان این مطلب بسنده کرد که خواستههای آنان را به مسکو گزارش خواهد داد.روابط کا.گ.ب با سازمان مجاهدین به خوبی پیش رفت و گسترش مییافت زیرا پایگاه کا.گ.ب در تهران از طریق فیسینکو توانسته بود پس از مدتی رهبران سازمان را متقاعد کند که روسها میتوانند تماسهای خود را با آنان به صورتی کاملانه محرمانه و با در نظر گرفتن کلیه جوانب احتیاط به گونهای برقرار کنند که مقامات رژیم جدید در ایران هرگز نتوانند به ارتباطها پی ببرند از جمله اخبار مهمی که به مقامات اطلاعاتی روسیه شووری رسید. این بود که در جریان حمله به ارگانهای رژیم شاه آرشیو اسناد ساواک در اختیار سازمان قرار گرفته است. وقتی این خبر را به مرکز منتقل کردیم آنها بلافاصله از خود واکنش نشان دادند و طی تلگرامی از مسکو خطاب به ما چنین نوشتند:
«... ماجرای سرلشگر مقربی یکی از بزرگترین اشتباهات رزیدنسی کا.گ.ب در تهران محسوب میشد و به همین جهت زیاد هم حیرت انگیز نبود که مقامات مرکز در مسکو این چنین تشنه آگاهی به علل لو رفتن سرلشکر مقربی باشند. این درخواست روسها نیز توسط سعادتی به سازمان منعکس و شخصی به نام اکبر طریقی که از اعضای سازمان بود و در دادستانی انقلاب اسلامی کار میکرد با استفاده از حکم دادستانی انقلاب که به وی اجازه امانت گرفتن پروندههای ماموری اطلاعات ارتش را داده بود در تاریخ 29/1/58 بطور غیر مجاز اقدام به گرفتن پرونده مقربی مینماید و پرونده را در اختیار سازمان مجاهدین قرار میدهد. درباره کشف ارتباط سیکو و فیسینکو عباس امیر انتظام در خاطرات خود گفته است:
«... در یکی از روزهای اسفند 57 منشی به من اطلاع داد که شخصی میخواهد به ملاقات من بیاید و یک مسئله امنیتی را در میان بگذارد پس از توافق من مردی در حدود 50سال با قدی متوسط با لباس رسمی و کروات به اتاقم آمد من صندلی طرف راست خودم را به او تعارف کردم پس از نشستن به من گفت که کارمند و عضو اداره ضد جاسوسی ساواک است طبق خبر او قرار است در ساعت 5بعداز ظهر امروز یکی از دیپلماتهای سفارت شوروی به دیدن یک ایرانی در ساختمانی در میدان 25شهریور برود و چیزهایی را در اختیار فرد ایرانی قرار دهد. ضمنا گفت که طرف ایرانی عبدالعلی نامیده میشود و این فرد آمده بود تا کسب تکلیف کند. مطالب را بلافاصله به اطلاع نخست وزیر رساندم. ایشان دستور داد که ان شخص مساله را تعقیب کند ولی آقای بازرگان از شنیدن نام عبدالعلی که نام یکی از فرزندانش بود ناراحت شده بود. کارمند اداره ضد جاسوسی ساواک به کارش ادامه داد و روز بعد گزارش کارش را به من داد که به اطلاع نخست وزیر رساندم. بعدها وی گفت عبدالعلی را دستگیر کردهاند و نام واقعی این فرد محمدرضا سعادتی است که با دستگاههای عکاسی مخصوص جاسوسی که از دیپلمات روسی دریافت کرد دستگیر شده است. من تا آن روز نمیدانستم که محمدرضا سعادتی کیست و به چه گروهی وابسته است.